Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 133 (7 milliseconds)
English	Persian
extra official	غیر رسمی
extra official	بیرون ازوفایف اداری
Other Matches
official	کارمند
official	قانونی
official	تشریفاتی
official	رسمی
official	صاحب منصب
official	موثق و رسمی
official	عالیرتبه رسمی
official	کارمند دولت
official	مامور
official	اداری
official communications	ابلاغیه رسمی
official meeting	اجتماع رسمی
official calibration	واسنجی رسمی [مهندسی]
He is a corrupt official .	مأمور فاسدی است ( رشوه می گیرد وغیره )
official liquidator	مدیر تصفیه
official meeting	ملاقات رسمی
official notification	افهارنامه
official oath	سوگند قانونی یا رسمی
official prices	قیمتهای رسمی
official rate	نرخ رسمی
official receipt	رسید رسمی
official religion	دین رسمی
official submission	مناقصه عمومی
official visit	بازدید رسمی فرمانده
official language	زبان رسمی
line official	داور خط تجمع
official document	سند رسمی
official authorities	مراجع رسمی
official channels	مجاری رسمی
official channels	طرق رسمی
official communications	مکاتبات اداری
official deed	سند رسمی
official gazette	روزنامه رسمی
official jurnal	روزنامه رسمی
semi official	نیمه رسمی
leading official	سرداور
official receiver	اعتصاب باجایزه سندیکا
lead official	سرداور
building official	بازرسان ساختمان
official receiver	اعتصاب رسمی
official receiver	عضو نافر
official receiver	مدیر تصفیه
To hold an official inquiry.	تحقیق رسمی بعمل آوردن
certificate [official document]	مدرک
certificate [official document]	گواهی
appointed by an official order	حکمی
official log book of a ship	دفتر ثبت
extra	کسب امتیاز در هر فرصت بادویدن
extra-	اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
extra-	موضوعی که زیادی است
extra-	کسب امتیاز در هر فرصت بادویدن
extra	موضوعی که زیادی است
extra-	اضافه
extra	خارجی
extra	اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
extra-	زیادی
extra-	فوق العاده اضافی
extra-	یدکی
extra-	خارجی
extra-	بسیار خیلی
extra-	علاوه
extra	اضافه
extra	علاوه
extra	زیادی
extra	زائد
extra <adj.>	اضافه
extra <adj.>	علاوه
extra	فوق العاده اضافی
extra <adj.>	ویژه
extra-	زائد
extra	بزرگ
extra-	بزرگ
extra	بسیار خیلی
extra	یدکی
extra <adj.>	خاص
extra-mural	فرادانشگاهی
extra-mural	فرا دیواری
extra-mural	فرا -
extra-mural	فرا شهری
extra-mural	میان دانشگاهی
We have two books extra.	دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
to go the extra mile for someone <idiom>	[برای کسی ] کار تراشیدن [اصطلاح]
extra bed	تخت خواب اضافه
extra-mural	ویژهی دانشجویان پاره وقت
extra expenses	هزینه نهایی
extra expenses	هزینه های اضافی
extra tuition	تدریس خصوصی
extra-group	ناهمراه گروه [پرنده شناسی]
extra atmospheric	متعلق بفضای بیرون ازجو خارج الجوی
extra equipment	متعلقات ویژه
extra essential	غیراصلی
extra essential	غیرضروری
extra legal	غیرقانونی
extra period	وقت اضافی
extra time	وقت اضافی
extra physical	بیرون ازقواعدطبیعی
extra premium	پاداش اضافی
extra professional	بیرون ازپیشه یاحرفه
extra equipment	تجهیزات اضافی
extra duty	وفیفه اضافی ماموریت اضافی
extra charge	هزینه فوق العاده
extra cosmical	بیرون ازگیتی
extra cosmical	خارج ازعالم
extra cost	هزینه اضافی
extra cover	بازیگر بل گیر
extra cover	پوشش اضافی برای بل گرفتن
extra cranial	بیرون ازجمجمه
extra cranial	ازجمجمه بیرون
extra current	جریان اضافی
extra professional	خارج حرفهای
extra regular	خارج ازقاعده
extra-marital	خارج از زناشویی
extra spectral	خارج طیفی
extra terrestrial	بیرون از
extra terrestrial	زمین
extra duty	خدمت اضافی
extra-curricular	فوق برنامه
extra-curricular	زنا
extra-curricular	فعالیت جنسی خارج از ازدواج
extra special	مخصوص
extra special	فوق العاده
extra special	ویژه
extra regular	بیقاعده
extra scientific	ماورای علم
natives Olivenöl extra	روغن زیتون کاملا طبیعی [دسته بندی یک]
extra good time	معافی مشروط از زندان
Do you have an extra pen to lend me?	یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
I crossed out the extra expenses .	هزینه های اضافی را قلم زدم
extra good time	وقت معافیت از زندان
Could you put an extra bed in the room?	آیا ممکن است یک تخت اضافه در اتاق بگذارید؟
extra special flexible wire rope	طناب فولادی ویژه

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com