English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
extrados springing line پاطاق بیرونی
Other Matches
springing of extrados پاطاق برونی
intrados springing line پاطاق درونی
extrados برون سو
extrados روطاق
radius of extrados شعاع برونسو
springing پاطاق
springing teal تیراندازی به هدفهایی که بطور عمودی بالا می ایند
springing of soffit پاطاق درونی
line by line analysis تجزیه سطر به سطر
line by line milling فرز کردن سطری
line by line milling فرز کردن سطر به سطر
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault تماس خطوط
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line spacing فاصله سطور
line to line voltage ولتاژ زنجیر شده
line to line voltage ولتاژ بین دو خط
line of d. حد فاصل
on line در خط
out of line جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
on line مورداستعمال
down line بار کردن پایین خطی
off line وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
on line درون خطی
on line متصل
line of d. مرز
on line مستقیم
down the line ضربه از کنار زمین
line-up ردیف ایستادن تیم
off line غیر متصل
off line قطع
off line منفصل
line up به ترتیب ایستادن
line up ردیف ایستادن تیم
to come in to line موافقت کردن
line-up به خط شدن
line-up به ترتیب ایستادن
line up به خط شدن
off line برون خطی
on line داخل رده
out of line خارج از خط جبهه
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
all along the line درامتدادهمه خط
all along the line در همه جا
along line در امتداد خطوط
along line در خط
mean line خط میان
line out با خط علامت گذاشتن
line out قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
in line شمشیر در وضع حمله
in line همراستا
the line صف
below the line درامد یا هزینه غیر مترقبه
line by line سطر به سطر
necessary line خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
o o line خط تقسیم دیدبانی
on the line هواپیمای اماده پرواز
in line <idiom> با محدودیت متداول
out of line <idiom> ناصحیح
line up <idiom> سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up <idiom> به درستی میزان کردن
line up <idiom> به صف کردن
on line help کمک مستقیم
old line محافظه کار
old line دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
down the line <idiom> درآینده
o o line خط دیدبانی سپاه
to come in to line در صف امدن
line استرکردن
line نسب
line پوشاندن
line حدود رویه
line طرز
line رشته
line خط زدن
line لاین
line محصول
line شعبه
line رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line : خط کشیدن
line خط انداختن در
line خط
line طناب خط
line خط صف
line صفی در خط
line اراستن
line بخط کردن
line خط دار کردن
line در سمت
line سیم
line جبهه جنگ
line ترازکردن
line لوله منفردی در سیستم سیالات
line اتصال فیزیکی به ارسال داده
line جاده
by-line کار یاشغل اضافی وزائد
line لجام
Are you still on the line? خط را قطع نکردی؟
line ریسمان
line سطر
line : خط
Are you still on the line? هنوز پشت تلفن هستی؟
line رسن
line دهنه
line طناب سیم
line رشته بند
line ردیف
by line خط فرعی راه اهن
by line کار یاشغل اضافی وزائد
by-line خط دوم یافرعی
by-line خط فرعی راه اهن
by line خط دوم یافرعی
marline or line طناب کوچک دولا
marriage line گواهینامه ازدواج
lumber's line خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
marriage line عقدنامه سند ازدواج
message line خط مخابره
line telegraphy تلگراف خطی
line terminal ترمینال خط
line tester ازمایش کننده خط
median line میانه
private line خط خصوصی
mason's line ریسمان کار
lyman line خط لیمان
mach line موج ضربهای ضعیف
local line خط محلی
line voltage ولتاژ شبکه
line voltage ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
load line خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
load line خط بار
line voltage ولتاژ خط
line up billiard بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
lumber's line خط سینه ناو
lubber's line علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
lubber's line نشانگر سینه
lubber line خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
lubber line خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
line transformer مبدل خط
loop line دوراهی
line width پهنای خط
mooring line طناب مهار مین
phase line خط مبداء حرکت جنگی
overhead line سیمکشی هوایی
pitch line مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
possibilities line خط امکانات
possibilities line خط بودجه
poverty line خط فقر
price line خط قیمت
principal line خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
outhaul line برون کش
out of line coding کدگذاری برون خطی
phantom line خط سری
overhead line خط هوایی
pass a line رد کردن طناب
phase line خط خیز
percolation line خط نفوذ
penny a line ارزان نویس بی مایه
penny a line پست
penny a line ارزان
peaked line خط پاره پاره
phantom line خط فرضی
pipe line خط لوله
peaked line خط چین
out line font قلم متغیر
out line font فونت متغیر
orienting line خط توجیه
new line character دخشه تعویض سطر
neutral line خط بی اثر
multipoint line خط چند نقطهای
multidrop line پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
multicore line خط چند رشتهای
mould line خط حاصل از تلاقی دو سطح
morning line امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
mooring line طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
mooring line سیم مهار
night line ریسمان ماهی گیری شبانه
no fire line خط منع اتش
on line system سیستم درون خطی
on line storage حافظه درون خطی
on line operation عمل درون خطی
on line database پایگاه داده درون خطی
offside line خط فرضی موازی با دروازه
off line storage حافظه برون خطی
off line operation عملکرد برون خطی
nonswitched line خط غیر گزینشی
non switched line خط گزینه نشده
no fire line خط منع اتش توپخانه
on line operation عملکرد درون خطی
line of regression خط براورد
line of fire خط اتش
line of fire خط تیر
line of fall خط فرود گلوله به زمین
line of fall خط فرود
line of engagement ناحیهای از سینه که روبروی شمشیر قراردارد
line of duty نحوه انجام وفیفه
line of duty مسیر خدمتی
line of drift خط انتقال گمشدگان به عقب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com