Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
facsimile (machine)
دستگاه فکس
Other Matches
facsimile
کپیه کردن
facsimile
روش ارسال و دریافت تصاویر به صورت دیجیتال روی خط تلفن یا رادیو
facsimile
رونوشت گرفتن
facsimile
رونوشت مصدق
facsimile
عکس تله فتو
facsimile
عکس رادیویی
facsimile
عکاسی رادیویی
facsimile
کلیشه عین متن اصلی
facsimile
گروار
facsimile
عین
facsimile
کپی دقیق از یک متن
facsimile
کپی اصلی از یک چیزی
facsimile
پست تصویری
facsimile
رونوشت عینی نمابرد
facsimile
فاکس
facsimile
روش نمایش حروف روی صفحه کامپیوتر با کپی کردن تصاویر برنامه ریزی شده از حافظه
facsimile
رونوشت عینی رونوشت
facsimile recorder
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
facsimile transceiver
واحدی برای انتقال و دریافت الکترونیکی
machine
کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
machine
تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
machine
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
two way machine
ماشین دو راهه
machine
که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
machine sensible
قابل درک توسط کامپیوتر
machine
زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
machine
بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
machine
فرمولی که کامپیوتر آنالوگ نوشته است تا حل کند
machine
خطای ناشی خرابی سخت افزار
machine
تراشیدن ماشین
machine
براده برداشتن
machine
تراشکاری کردن صیقل کردن
machine
شیارانداختن روی فلز
machine
ماشین
machine
دستگاه
machine
دستوری که توسط ماشین تشخیص داده میشود و بخشی از مجموعه دستورات محدود آن است
machine
یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
machine
نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machine
ذخیره شده روی یک رسانه که مستقیما وارد کامپیوتر میشود
machine
شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است را مشخص میکند
machine
دستوری که مستقیما CPU را کنترل میکند و بدون نیاز به ترجمه تشخیص داده میشود
machine
خطای ناشی از خرابی قطعه
machine
ماشین شبیه سایز شده و عملیات آن
machine
کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
machine
کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machine
تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machine
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine
عمل پردازش دستورات در برنامه توسط کامپیوتر
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
machine
بیت اجرا میشود
machine time
زمان ماشین کاری
machine run
اجرای ماشین
machine translation
ترجمه ماشینی
machine time
وقت ماشین
machine welding
جوشکاری ماشینی
machine shop
کارگاه محاسبات ماشینی
machine word
کلمه ماشین
machine run
رانش ماشین
machine operator
اپراتور ماشین
machine oriented
ماشین گرا
machine readable
خواندنی توسط ماشین
machine operator
متصدی ماشین
machine readable
قابل خواندن توسط ماشین
machine recognization
بازشناختی توسط ماشین
machine ringing
زنگ ماشینی
milking machine
ماشین قابل حمل که داده ماشینهای مختلف را می پذیرد و به کامپیوتر بزرگتر ارسال میکند
planer machine
ماشین صفحه تراش
planing machine
ماشین کندگی
printer machine
ماشین چاپ
printer machine
دستگاه چاپ
punching machine
ماشین سوراخکن
punching machine
دستگاه منگنه
punching machine
دستگاه پانچ
reaping machine
ماشین درو
open machine
ماشین باز
object machine
ماشین مقصود
milling machine
ماشین تراش
milling machine
ماشین فرز
milling machine
دستگاه فرز
molding machine
دستگاه قالب گیری
mortising machine
دستگاه کام کنی
mowing machine
ماشین علف چینی
mowing machine
علف چین
multi way machine
دستگاه چند راهه
reeling machine
ماشین نخ پیچی
machine address
نوعی برنامه زبان اسمبلی که برای تولید کد که فقط از آدرس و مقدار مطلق استفاده میکند تشکیل شده باشد
machine cycle
چرخه ماشین
machine dependent
وابسته ماشین
machine dependent
وابسته به ماشین
machine designer
طراح ماشین
machine down time
زمان توقف ماشین
machine down time
زمان معطلی دستگاه
machine equipment
تجهیزات ماشین
machine column
پایه یا ستون دستگاه
machine check
برسی ماشین
machine capacity
فرفیت ماشین
machine address
بیشترین مقدار یا حد یک سیستم
machine address
آدرس ذخیره سازی کامپیوتر که فقط به یک محل دستیابی دارد
machine address
آدرس ذخیره سازی کامپیوتر که مستقیما و بدون تغییر به محل یا وسیلهای دستیابی دارد. مقایسه شود با آدرس اندیس #INDEX ADDRESS
machine address
آدرس ماشین
machine based
مبتنی بر ماشین
machine builder
ماشین ساز
machine building
ماشین سازی
machine error
خطای ماشین
machine fault
عیب ماشین
machine learning
فراگیری ماشین
machine number
عدد سرعت هواپیما
machine number
عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
machine oil
روغن ماشین
machine operating
عملکرد ماشین
machine operator
کارگردان ماشین
machine language
زبان ماشین
machine interupption
وقفه ماشین
machine fault
نقص ماشین
machine foundation
پایه دستگاه
machine frame
چارچوب دستگاه
machine gunner
مسلسل چی
machine independent
مستقل از ماشین
machine instruction
دستورالعمل ماشین
machine intelligence
هوش ماشین
machine operator
اپراتوردستگاه
reeling machine
چرخک
pinball machine
ماشین پینبال
rowing machine
ماشینپایی
kidney machine
ماشینکمکیبرایافرادبیمار
cog in the machine
<idiom>
قطرهای از دریا
plaiting machine
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
pleating machine
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
plaiting machine
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
machine hall
راهرویماشین
fuelling machine
ماشینسوخت
fax machine
فاکس
pinball machine
ماشین ساچمه پران
sub-machine gun
مسلسل دستی
sub-machine gun
تیربار دستی
sub-machine gun
تیربار خودکار
sub-machine guns
مسلسل دستی
sub-machine guns
تیربار دستی
sub-machine guns
تیربار خودکار
accept machine
دستگاه پذیرنده
pleating machine
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
drilling machine
مته برقی
[ابزار]
boring machine
دریل
[ابزار]
drilling machine
دریل
[ابزار]
fax (machine)
دستگاه فکس
freezing machine
فریزر
[غذا و آشپزخانه]
boring machine
مته برقی
[ابزار]
drilling machine
دستگاه مته
[ابزار]
dyeing machine
ماشین رنگرزی
sweeper
[machine]
ماشین خاکروب
boring machine
دستگاه مته
[ابزار]
sowing machine
بذر افشان
spininning machine
ماشین یا دستگاه ریسندگی
spreading machine
مقسم بتن
sunchronous machine
ماشین سنکرون
swaging machine
حلبی خمکن
synchronous machine
ماشین همگام
synchronous machine
ماشین همزمان
tabulating machine
جدول بند
sowing machine
ماشین تخم کاری
snow machine
ماشین ایجاد کننده برف مصنوعی
smart machine
ماشین هوشیار
sandblast machine
ماشین ماسه پاش
sanding machine
ماشین سنباده زنی وصیقل کاری
scouring machine
ماشین سایش
scouring machine
ماشین سمباده
seaming machine
ماشین درزگیری
seeding machine
ماشین تخم کاری
sequential machine
ماشین ترتیبی
shaping machine
دستگاه صفحه تراش
tabulating machine
جدول نویس
talking machine
گرامافون
turning machine
ماشین تراش
two phase machine
ماشین دو فازه
virtual machine
ماشین مجازی
virtual machine
دستگاه مجازی
weighing machine
ترازوی ماشینی ماشین سنجش قنطارکش
winding machine
دستگاه سیم پیچی
winnowing machine
ماشین باد افشانی
turing machine
مدل ریاضی یک وسیله که میتواند داده را بخواند و بنویسد بر یک نوار ذخیره سازی قابل کنترل با تغییر وضعیتهای داخلی آن
turing machine
ماشین تورینگ
transfer machine
دستگاه انتقال
talking machine
دستگاه ضبط صوت
teaching machine
ماشین اموزش
teaching machine
ماشین تدریس
the machine is in operation
ماشین در گردش است ماشین دایر است
three phase machine
ماشین سه فازه
threshing machine
ماشین غله پوست کنی
threshing machine
ماشین خرمن کوبی
fruit machine
جک پات
machine address
اندازه یا مقدار یک عدد بدون توجه به علامت آن
machine tools
ابزار ماشینی
edging machine
دستگاه خم کننده لبه فلزات
unipolar machine
ماشین تک قطب
adding machine
ماشین افزایشگر
edging machine
ماشین لبه خم کنی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com