English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 167 (8 milliseconds)
English Persian
falling star شهاب
falling star ثاقب
falling star تیرشهاب
falling star حجر سماوی
falling star تیر شهاب
falling star شخانه
Other Matches
falling out نزاع
falling-out نزاع
falling-out مشاجره
falling-off زوال
falling-off نکس
falling-off نقصان
falling-out <idiom> مشاجره کردن
falling سقوط کننده
falling سقوط
falling out مشاجره
falling off کاهش
falling-off کاهش
falling off نقصان
falling off زوال
falling off نکس
falling stars شخانه
My hair is falling. موهایم دارد می ریزد
falling stars شهاب
falling stars ثاقب
falling stars تیرشهاب
falling stars تیر شهاب
falling rocks ریزشسنگ
falling stars حجر سماوی
falling sickness حمله
falling of the womb سقوط کردن پائین افتادگی
falling market بازار رو به زوال
falling sickness صرح
My hair is falling out. موهای سرم دارند میریزند.
falling of the womb پائین افتادگی
Prices are rising ( falling ) . قیمت ها درحال افزایش (کاهش ) هستند
They were falling over one another to get petrol(gasoline). برای خرید بنزین سرودست می شکستند
falling rate of profit نرخ نزولی سود
Carrie is her own worst enemy, she's always falling out with people. کری همیشه با همه بحث و جدل می کند و برای خودش دردسر می تراشد.
five star افسر پنج ستارهای
d. star ستاره جفتی
co-star نقش مشترک داشتن
two star سرلشکر
two star دریا دار
co-star همبازیگر
co-star همبازی
co-star همبازیگری کردن
two star دوستارهای
star نجم
star انجم
star نشان ستاره اختر
star کوکب
star نوعی قایق دونفره
star ستاره نمایش وسینماشدن درخشیدن
star باستاره زینت کردن
star ستاره
all star تیم تمام ستاره
all-star تیم تمام ستاره
star program بدون خطا اجرا شود
star thistle قنطوریون ستارهای گل توری
star spangled ستاره نشان
star spangled مزین به ستاره
star of bethlehem عیسی
star shell گلوله منور
star shell گلوله نورافشان
star program برنامه کامل
star sapphire یاقوت کبود درخشان
star connection اتصال ستاره
star of bethlehem ستاره بیت اللحم
star crossed بدشانس
star crossed دارای ستاره نحس
star drag وسیله کشیدن نخ روی قرقره ماهیگیری
star finder ستاره یاب
star globe ستاره یاب کروی
star grass هر نوع گیاه گل ستارهای
star handle دستگیره گردان
star network شبکه ستارهای
star turn ستاره یا شخصیت برجسته جماعت
star turn موضوع مهم وقابل توجه
film star ستارهیکفیلم- سوپراستار
word star یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic
Lesghi star ستاره لسگی [این طرح را ستاره شاهسون نیز می نامند و در فرش های ترکیه و قفقاز و ایران بکار می رود. خود طرح از یک ستاره هشت وجهی با چهار فلش به سمت داخل تشکیل می گردد.]
Star Wars جنگ فضایی
star diagonal ستارهمورب
star facet (8) تراشستارهای
rising star آیندهدار باآتیه
star sign علامتزودیاک
star-studded فیلمیااجرائیکهستارههایزیادیدرآنبازیمیکنند
the north star ستاره قطبی یا شمالی
star circuit مدار ستارهای
star voltage ولتاژ ستاره
star washer واشر ستاره ای
star anise بادیان ختایی
star bit بیت ستاره
star catalogue فهرست ستارگان
star chamber دادگاه عالی مدنی وجنایی
star chamber جابرانه وسری
star chart نقشه ستارگان
star design طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
lucky star <idiom> ستاره بخت واقبال
shooting star تیرشهاب
double star دوگانه
double star ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
dwarf star ستاره کوتوله
Energy Star استانداردی در صفحه نمایش کامپیوتر یا سایر وسایل الکتریکی برای اینکه بگوید محصول به خوبی طراحی شده است و الکتریسیته را هدر نمیدهد
evening star ناهید
evening star زهره
evening star برجیس
evening star مشتری
evening star عطارد
evening star ستاره شامگاهی
fixed star ستاره ثابت
fixed star ثوابت
double star دوتایی
dog star ستاره شعرای یمانی ستاره کاروان کش
day star خورشید
Pole Star Polaris
Pole Star ستاره قطبی
Pole Star جدی
shooting star شهاب ثاقب
binary star دوتایی
binary star ستاره دوگانه ستاره دوتایی ستاره مزدوج
blazing star ستاره دنباله دار
blazing star هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
shooting star ستاره ثاقب
campaign star نشان جنگی ستاره
cascaded star روش گره ها در شبکه با توپولوژی ستاره با بیش از یک hub که در صورت مشکل پشتیبانی از آن ایجاد میکند
day star ستاره بامداد
gaint star ستاره غول
giant star ستاره بزرگ و درخشان
proto star پیش ستاره
north star ستاره قطبی
north star ستاره شمالی
star nebula سحابی ستارهای
north star جدی
star nebula ابری ستارهای
star cloud سحابی ستارهای
pulsating star ستاره ضربان دار
pulsating star ستاره تپنده
radio star اختر رادیو
silver star نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
neutron star ستاره نوترونی
multiple star ستاره چندگانه
star connection اتصال ستارهای
interconnected star اتصال زیگزاگی
jet star نوعی هواپیمای کوچک حمل ونقل چهار موتوره جت
moring star ستاره بامداد
moring star ستاره صبح ناهید
moring star شباهنگ
moring star زهره
morning star ستاره صبح
morning star زهره
morning star ستاره بامدادی
star cloud ابری ستارهای
Guernsey Star-of-Bethlehem سیر ناپل
star delta switch کلید ستاره مثلث
He has not a single star in all the seven skies. <proverb> یک ستاره در هفت آسمان ندارد.
hitch one's wagon to a star <idiom> دنبال هدف رفتن
heliacal setting of a star افول نمودارستاره پیش ازخورشید
star network topology شبکهای از چندین ماشین که هر گره آن به hub مرکزی وصل است
open star cluster خوشه باز ستارهای
heliacal rising of a star طلوع نمودارستاره پیش ازخورشید
bronze star medal مدال ستاره برنز
born under an unlucky star بد اختر
bronze service star نشان خدمت برنزی
The box office star of 1980. پول ساز ترین هنر پیشه سال 1980
section of a follicle: star anise قسمتهایمختلفبرگه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com