English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 175 (9 milliseconds)
English Persian
fault detector اشکارساز خطا
Other Matches
detector ردیاب
detector وسیلهای که میتواند تشخیص دهد
first detector یکسوساز فرکانس بالا
second detector اشکارساز
first detector اشکارساز
first detector نخستین
second detector دومین
detector مفتش
detector اشکارساز
detector اشکارگر
detector کشف کننده موج یاب
detector یابنده
detector کشف کننده
detector گیرنده حساس برای کشف واندازه گیری اشعه مادون قرمز
detector کاراگاه
silicon detector دیود سیلیسیم دار
video detector اشکارساز ویدئو
metal detector فلزیاب
electrolytic detector اشکارساز الکترولیتی
diode detector یکسوسازدیودی
diode detector اشکارسازی دیودی
activation detector دستگاه تعیین غلظت نوترون
contact detector اشکارساز کنتاکتی
current detector اشکارساز جریان
detector circuit مدار اشکارساز
detector crayon مداد دستگاه اکتشاف ش م ر میله کشف کننده
detector paper کاغذ حساس دستگاه اکتشاف ش م ر
detector tube لامپ اشکارساز
crystal detector اشکارساز بلورین
lie detector دروغ سنج
linear detector اشکارساز خطی
nuclear detector اشکارساز هستهای
lindberg detector اشکارساز لیندبرگ
lie detector دروغیاب
lie detector دستگاه کشف دروغ
phase detector اشکارساز فاز
ratio detector اشکارساز نسبت
regenerative detector اشکارساز تشدیدی
impluse detector اشکارسازجریان ضربهای
impluse detector مدولاتور ایمپولز
ground detector اشکارساز زمین
ground detector تستر زمین
ground detector اشکارساز اتصال با زمین
grid detector یکسوسازشبکه
grid detector اشکارساز شبکه
gas detector اشکارساز گازی
maximum detector اشکارساز حداکثر
insulation detector دستگاه ازمایش عایق بندی اشکارساز ایزولاسیون
barrier layer detector اشکارساز لایه سدی
electron capture detector اشکارساز الکترون گیراندازی
crankcase mist detector اشکارساز الودگی روغن
hydrogen flame detector اشکارساز شعلهای هیدروژن
sweep potential detector اشکارساز جاروکننده پتانسیلی
signal quality detector اشکارگر کیفیت سیگنال
anode band detector اشکارسازی اندی یکسوسازی اندی
vacuum tube detector اشکارساز با لامپ خلاء
flame ionization detector اشکارساز یونش شعلهای
grid leak condenser detector اشکارسازی با خازن ومقاومت نشتی
fault گیر
fault عیب
fault تقصیر اشتباه
fault خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
to a fault بی نهایت
fault کاستی
fault گسل
fault تقصیر
fault عیب نقص
fault خطا
fault اشتباه
fault شکست زمین
it was my fault تقصیرمن بود
it is his fault تقصیر اوست
fault چینه
fault گسله
fault تقصیرکردن
fault گناه
in fault مقصر
fault مقصر دانستن
fault خرابی
fault نقص
to a fault بحدافراط
It's your own fault. تقصیر خودت است.
fault یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
fault توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
fault خودکار فرآیندی که به طور منط قی یا ریاضی وقوع خطا درمدار را تشخیص میدهد
fault فرآیندی که خطا در آن قرار دارد
fault تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
fault مدت زمان بین وقتی که سیستم کامپیوتری کار نمیکند یا بع علت خطا غیر قابل استفاده است
to a fault <idiom> (به حدافراط) از شور به درشده
fault برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند
fault موقعیتی که در آن سخت افزار یانرم افزار مشکلی پیدا کرده اند و خوب کار نمیکنند. مراجعه شود به ERROR/BUG
fault سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
at fault گیج
at fault پریشان
at fault <idiom> مقصر
at fault بی تکلیف
normal fault گسل طبیعی
fault description توضیح عیب
page fault نقص صفحه
fault description توضیح مشکل
page fault خرابی صفحه
permanent fault عیب دائمی
fault description توضیح نقص
fault description توضیح خرابی
to find fault with از ملامت کردن
to find fault with عیب جستن
transverse fault گسل عرضی
the fault lies with him تقصیر با اوست
transform fault تبدیلگسل
sporadic fault خطایی که تصادفاگ رخ دهد
sporadic fault عیب گاه بگاه
To find fault. بهانه گرفتن
to smooth over a fault عیب یا تقصیری را پوشاندن
find fault with <idiom> ایراد گرفتن
To find fault with something ( someone ) . از چیزی ( کسی ) عیب گرفتن
fault description توضیح اشکال
theory of fault تئوری تقصیر
to find fault with گله کردن از
cold fault نقص کامپیوتر که به محض روشن کردن اشکار میشود
fault diagnosis تشخیص نقص فنی
charge with a fault تخط ئه کردن
fault finder عیب یاب
fault finding عیب یابی
fault free بی عیب
fault free بی نقص
fault localization تعیین محل خطا
fault detection عیب یابی
fault diagnosis عیب یابی
fault datagnosis تشخیص عیب
commit a fault تقصیر کردن
insulation fault نقص عایق کاری
earth fault اتصال به زمین تصادفی
fault analysis تحلیل عیب
fault analysis عیب کاوی
fault current جریان خطا
fault current جریان عیب
fault datagnosis عیب شناسی
fault tolerance تحمل نقص
fault tolerance قدرت تحمل نقص
fault tolerance تولرانس عیب
foot fault خطای پا
insulation fault خرابی نارسانا
fortuitcus fault نقص اتفاقی
foot fault خطای پا درسرویس
fault water ابشکاف
insulation fault نقص عایق بندی
machine fault عیب ماشین
fault voltage ولتاژ عیب
machine fault نقص ماشین
fault voltage ولتاژ خطا
line to earth fault اتصال کوتاه زمین
to always look for things to find fault with همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
fault electrode current جریان نابهنجار الکترد
double earth fault اتصال زمین دوبل
I have no fault to find with his work . از کارش هیچ عیبی نمی توان گرفت
fault localization apparatus دستگاه تعیین کننده محل خطا
two phase to earth fault اتصال زمین دو فاز
foot fault judge کمک داور
double earth fault اتصال زمین دوفازه
There is no fault to find with my work. بهانه ای نمی توان بکار من گرفت
There is a fault in the electrical wires . سیمهای برق عیب کرده است
fault tension protective switch کلید محافظ ولتاژ عیب
fault voltage circuit breaker کلید قطع کننده ولتاژ عیب
peak cathode fault current جریان نابهنجار کاتدی
on line fault tolerant system سیستم تحمل خرابی درون خطی
He is seriously claiming [trying to tell us] that the problems are all the fault of the media. او [مرد] به طور جدی ادعا می کند که همه مشکلات تقصیر رسانه ها است.
earth fault circuit breaker مدارزمینیشکننده
fault current protective switch کلید محافظ جریان خطا
There is no fault in young men having desires. <proverb> آرزو به جوانان عیب نیست .
It's her fault. [She is to blame for it.] [The blame lies with her.] تقصیر [سر] او [زن] است.
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault تماس خطوط
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com