English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 126 (7 milliseconds)
English Persian
fault diagnosis عیب یابی
fault diagnosis تشخیص نقص فنی
Other Matches
Diagnosis. تشخیص بیماری
diagnosis تشخیص
diagnosis تشخیص عیب
diagnosis یافتن خطا یا کشف علامت خطا. نتایج تشخیص خطای سخت افزاری یا نرم افزاری
diagnosis تشخیص ناخوشی
diagnosis عیب شناسی
blind diagnosis تشخیص بی نام
differential diagnosis تشخیص افتراقی
computer assisted diagnosis تشخیص بیماری توسط کامپیوتر
fault موقعیتی که در آن سخت افزار یانرم افزار مشکلی پیدا کرده اند و خوب کار نمیکنند. مراجعه شود به ERROR/BUG
fault یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
fault مدت زمان بین وقتی که سیستم کامپیوتری کار نمیکند یا بع علت خطا غیر قابل استفاده است
fault برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند
fault سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
fault تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
fault فرآیندی که خطا در آن قرار دارد
at fault گیج
at fault پریشان
in fault مقصر
it was my fault تقصیرمن بود
at fault <idiom> مقصر
to a fault بی نهایت
to a fault بحدافراط
to a fault <idiom> (به حدافراط) از شور به درشده
It's your own fault. تقصیر خودت است.
it is his fault تقصیر اوست
at fault بی تکلیف
fault خودکار فرآیندی که به طور منط قی یا ریاضی وقوع خطا درمدار را تشخیص میدهد
fault توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
fault نقص
fault خرابی
fault اشتباه
fault مقصر دانستن
fault تقصیرکردن
fault گسله
fault چینه
fault شکست زمین
fault تقصیر
fault گناه
fault عیب نقص
fault کاستی
fault گسل
fault خطا
fault خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
fault تقصیر اشتباه
fault گیر
fault عیب
sporadic fault خطایی که تصادفاگ رخ دهد
sporadic fault عیب گاه بگاه
permanent fault عیب دائمی
page fault خرابی صفحه
page fault نقص صفحه
normal fault گسل طبیعی
machine fault نقص ماشین
machine fault عیب ماشین
the fault lies with him تقصیر با اوست
to find fault with عیب جستن
to find fault with از ملامت کردن
fault description توضیح عیب
fault description توضیح مشکل
fault description توضیح اشکال
find fault with <idiom> ایراد گرفتن
theory of fault تئوری تقصیر
To find fault with something ( someone ) . از چیزی ( کسی ) عیب گرفتن
To find fault. بهانه گرفتن
fault description توضیح خرابی
transform fault تبدیلگسل
transverse fault گسل عرضی
to smooth over a fault عیب یا تقصیری را پوشاندن
to find fault with گله کردن از
fault description توضیح نقص
insulation fault نقص عایق بندی
insulation fault خرابی نارسانا
fault tolerance تولرانس عیب
fault tolerance قدرت تحمل نقص
fault tolerance تحمل نقص
fault current جریان خطا
fault datagnosis تشخیص عیب
fault localization تعیین محل خطا
fault free بی نقص
fault free بی عیب
fault finding عیب یابی
fault finder عیب یاب
charge with a fault تخط ئه کردن
fault current جریان عیب
fault datagnosis عیب شناسی
fault detector اشکارساز خطا
fault voltage ولتاژ خطا
fault voltage ولتاژ عیب
insulation fault نقص عایق کاری
cold fault نقص کامپیوتر که به محض روشن کردن اشکار میشود
commit a fault تقصیر کردن
earth fault اتصال به زمین تصادفی
fault analysis تحلیل عیب
fortuitcus fault نقص اتفاقی
foot fault خطای پا درسرویس
fault analysis عیب کاوی
fault water ابشکاف
foot fault خطای پا
fault detection عیب یابی
double earth fault اتصال زمین دوفازه
to always look for things to find fault with همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
I have no fault to find with his work . از کارش هیچ عیبی نمی توان گرفت
There is a fault in the electrical wires . سیمهای برق عیب کرده است
There is no fault to find with my work. بهانه ای نمی توان بکار من گرفت
double earth fault اتصال زمین دوبل
two phase to earth fault اتصال زمین دو فاز
fault localization apparatus دستگاه تعیین کننده محل خطا
foot fault judge کمک داور
fault electrode current جریان نابهنجار الکترد
line to earth fault اتصال کوتاه زمین
He is seriously claiming [trying to tell us] that the problems are all the fault of the media. او [مرد] به طور جدی ادعا می کند که همه مشکلات تقصیر رسانه ها است.
on line fault tolerant system سیستم تحمل خرابی درون خطی
fault voltage circuit breaker کلید قطع کننده ولتاژ عیب
peak cathode fault current جریان نابهنجار کاتدی
fault tension protective switch کلید محافظ ولتاژ عیب
earth fault circuit breaker مدارزمینیشکننده
There is no fault in young men having desires. <proverb> آرزو به جوانان عیب نیست .
fault current protective switch کلید محافظ جریان خطا
It's her fault. [She is to blame for it.] [The blame lies with her.] تقصیر [سر] او [زن] است.
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault تماس خطوط
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com