Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 168 (8 milliseconds)
English
Persian
fault localization apparatus
دستگاه تعیین کننده محل خطا
Other Matches
fault localization
تعیین محل خطا
localization
موضع یابی
localization
موضعی کردن
localization
تمرکز درنقطه بخصوصی محلی کردن
localization
استقرار
cerebral localization
منطقه بندی مخ
localization of function
موضع یابی کارکرد
brain localization
منطقه بندی مغز
apparatus
شعبه حزب
apparatus
دستگاه
apparatus
جهاز
apparatus
ماشین
apparatus
لوازم
apparatus
اسباب
apparatus
الت دستگاه
apparatus
شعبه زیرزمینی و مخفی فعال دستگاه وسیله
apparatus
اپارات
apparatus
اسباب و وسایل ژیمناستیک
apparatus
شعبه
frame of an apparatus
شاسی
gasifying apparatus
کاربراتور
gasifying apparatus
دستگاه تبخیر
absorption apparatus
دستگاه جذب
orsat apparatus
دستگاه رسا
breating apparatus
دستگاه دم زدن
breating apparatus
دستگاه تنفس
receiving apparatus
وسیله برقی
x ray apparatus
دستگاه رونتگن
measuring apparatus
دستگاه اندازه گیری
Golgi apparatus
دستگاهگلژی
telegraph apparatus
دستگاه تلگراف
setting up apparatus
دستگاه سوار کردن
psychic apparatus
دستگاه روانی
electric apparatus
دستگاه الکتریکی
smoking-apparatus
ماشیندودزا
throwing apparatus
لوازم پرتاب
diving apparatus
تختهپرش
apparatus
[machinery]
سازمان
[سازمان اداری ]
mental apparatus
دستگاه ذهن
electrical scoring apparatus
دستگاهامتیازبندیبرقی
continuous extraction apparatus
دستگاه استخراج پیوسته
self-contained breathing apparatus
اسبابتنفسی
abderthalden drying apparatus
دستگاه خشک کن ابدرهالدن
horse
[gymnastics apparatus]
خرک حلقه
[دستگاه ژیمناستیک]
error of measuring apparatus
خطای وسیله اندازه گیری
[ریاضی]
insulation testing apparatus
دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
induction heating apparatus
شوفاژ القائی
insulation testing apparatus
عایق سنج
high tension apparatus
دستگاه فشار قوی
printing receiving apparatus
دستگاه گیرنده ثبات
strain test apparatus
دستگاه ازمون دگروشی
disruptive voltage measuring apparatus
دستگاه اندازه گیری ولتاژشکست
It's your own fault.
تقصیر خودت است.
it was my fault
تقصیرمن بود
to a fault
بحدافراط
in fault
مقصر
at fault
<idiom>
مقصر
it is his fault
تقصیر اوست
to a fault
بی نهایت
to a fault
<idiom>
(به حدافراط) از شور به درشده
fault
موقعیتی که در آن سخت افزار یانرم افزار مشکلی پیدا کرده اند و خوب کار نمیکنند. مراجعه شود به ERROR/BUG
fault
کاستی
at fault
گیج
fault
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
fault
گیر
at fault
پریشان
fault
یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
fault
مدت زمان بین وقتی که سیستم کامپیوتری کار نمیکند یا بع علت خطا غیر قابل استفاده است
fault
برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند
fault
خودکار فرآیندی که به طور منط قی یا ریاضی وقوع خطا درمدار را تشخیص میدهد
fault
فرآیندی که خطا در آن قرار دارد
fault
تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
fault
خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
fault
تقصیر اشتباه
fault
سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
fault
عیب
fault
گسل
fault
گسله
fault
چینه
fault
شکست زمین
fault
اشتباه
fault
خطا
fault
عیب نقص
fault
گناه
fault
تقصیر
fault
تقصیرکردن
fault
نقص
fault
مقصر دانستن
at fault
بی تکلیف
fault
خرابی
fault description
توضیح اشکال
to find fault with
گله کردن از
fault description
توضیح خرابی
fault description
توضیح مشکل
fault description
توضیح عیب
fault description
توضیح نقص
permanent fault
عیب دائمی
page fault
خرابی صفحه
To find fault with something ( someone ) .
از چیزی ( کسی ) عیب گرفتن
sporadic fault
عیب گاه بگاه
To find fault.
بهانه گرفتن
to find fault with
عیب جستن
find fault with
<idiom>
ایراد گرفتن
transform fault
تبدیلگسل
to find fault with
از ملامت کردن
the fault lies with him
تقصیر با اوست
to smooth over a fault
عیب یا تقصیری را پوشاندن
theory of fault
تئوری تقصیر
transverse fault
گسل عرضی
sporadic fault
خطایی که تصادفاگ رخ دهد
commit a fault
تقصیر کردن
fault finding
عیب یابی
fault free
بی عیب
fault analysis
عیب کاوی
charge with a fault
تخط ئه کردن
fault tolerance
تحمل نقص
fault tolerance
قدرت تحمل نقص
fault tolerance
تولرانس عیب
fault free
بی نقص
fault finder
عیب یاب
fault diagnosis
عیب یابی
fault detector
اشکارساز خطا
earth fault
اتصال به زمین تصادفی
cold fault
نقص کامپیوتر که به محض روشن کردن اشکار میشود
fault analysis
تحلیل عیب
fault current
جریان خطا
fault current
جریان عیب
fault datagnosis
عیب شناسی
fault datagnosis
تشخیص عیب
fault detection
عیب یابی
fault voltage
ولتاژ خطا
normal fault
گسل طبیعی
machine fault
نقص ماشین
machine fault
عیب ماشین
fault voltage
ولتاژ عیب
fault diagnosis
تشخیص نقص فنی
insulation fault
نقص عایق بندی
page fault
نقص صفحه
insulation fault
نقص عایق کاری
insulation fault
خرابی نارسانا
fortuitcus fault
نقص اتفاقی
foot fault
خطای پا
foot fault
خطای پا درسرویس
fault water
ابشکاف
fault electrode current
جریان نابهنجار الکترد
foot fault judge
کمک داور
to always look for things to find fault with
همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
two phase to earth fault
اتصال زمین دو فاز
double earth fault
اتصال زمین دوفازه
line to earth fault
اتصال کوتاه زمین
I have no fault to find with his work .
از کارش هیچ عیبی نمی توان گرفت
There is a fault in the electrical wires .
سیمهای برق عیب کرده است
There is no fault to find with my work.
بهانه ای نمی توان بکار من گرفت
double earth fault
اتصال زمین دوبل
He is seriously claiming
[trying to tell us]
that the problems are all the fault of the media.
او
[مرد]
به طور جدی ادعا می کند که همه مشکلات تقصیر رسانه ها است.
fault current protective switch
کلید محافظ جریان خطا
peak cathode fault current
جریان نابهنجار کاتدی
There is no fault in young men having desires.
<proverb>
آرزو به جوانان عیب نیست .
fault voltage circuit breaker
کلید قطع کننده ولتاژ عیب
earth fault circuit breaker
مدارزمینیشکننده
fault tension protective switch
کلید محافظ ولتاژ عیب
on line fault tolerant system
سیستم تحمل خرابی درون خطی
It's her fault.
[She is to blame for it.]
[The blame lies with her.]
تقصیر
[سر]
او
[زن]
است.
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault
تماس خطوط
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com