Dictiornary-Farsi | fault voltage | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (2 milliseconds)

English	Persian
fault voltage	ولتاژ خطا
fault voltage	ولتاژ عیب


Search result with all words

fault voltage circuit breaker	کلید قطع کننده ولتاژ عیب
Other Matches

fault	یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
fault	مدت زمان بین وقتی که سیستم کامپیوتری کار نمیکند یا بع علت خطا غیر قابل استفاده است
fault	برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند
fault	سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
fault	تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
fault	فرآیندی که خطا در آن قرار دارد
fault	خودکار فرآیندی که به طور منط قی یا ریاضی وقوع خطا درمدار را تشخیص میدهد
fault	توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
fault	موقعیتی که در آن سخت افزار یانرم افزار مشکلی پیدا کرده اند و خوب کار نمیکنند. مراجعه شود به ERROR/BUG
at fault <idiom>	مقصر
in fault	مقصر
to a fault <idiom>	(به حدافراط) از شور به درشده
It's your own fault.	تقصیر خودت است.
to a fault	بحدافراط
to a fault	بی نهایت
at fault	بی تکلیف
at fault	پریشان
at fault	گیج
it is his fault	تقصیر اوست
it was my fault	تقصیرمن بود
fault	تقصیرکردن
fault	گسله
fault	چینه
fault	شکست زمین
fault	اشتباه
fault	خطا
fault	عیب نقص
fault	گناه
fault	تقصیر
fault	کاستی
fault	مقصر دانستن
fault	خرابی
fault	خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
fault	تقصیر اشتباه
fault	گیر
fault	عیب
fault	نقص
fault	گسل
fault current	جریان خطا
fault free	بی عیب
fault free	بی نقص
fault localization	تعیین محل خطا
fault tolerance	قدرت تحمل نقص
fault tolerance	تولرانس عیب
machine fault	نقص ماشین
normal fault	گسل طبیعی
fault finding	عیب یابی
fault finder	عیب یاب
fault current	جریان عیب
fault analysis	عیب کاوی
fault datagnosis	عیب شناسی
fault datagnosis	تشخیص عیب
fault detection	عیب یابی
fault detector	اشکارساز خطا
fault diagnosis	عیب یابی
fault diagnosis	تشخیص نقص فنی
fault water	ابشکاف
foot fault	خطای پا
foot fault	خطای پا درسرویس
to find fault with	گله کردن از
to find fault with	از ملامت کردن
to find fault with	عیب جستن
insulation fault	خرابی نارسانا
insulation fault	نقص عایق کاری
insulation fault	نقص عایق بندی
theory of fault	تئوری تقصیر
the fault lies with him	تقصیر با اوست
to smooth over a fault	عیب یا تقصیری را پوشاندن
sporadic fault	عیب گاه بگاه
fortuitcus fault	نقص اتفاقی
page fault	نقص صفحه
page fault	خرابی صفحه
transverse fault	گسل عرضی
fault description	توضیح نقص
permanent fault	عیب دائمی
machine fault	عیب ماشین
sporadic fault	خطایی که تصادفاگ رخ دهد
fault analysis	تحلیل عیب
fault description	توضیح اشکال
To find fault with something ( someone ) .	از چیزی ( کسی ) عیب گرفتن
fault tolerance	تحمل نقص
fault description	توضیح خرابی
fault description	توضیح عیب
fault description	توضیح مشکل
transform fault	تبدیلگسل
commit a fault	تقصیر کردن
To find fault.	بهانه گرفتن
find fault with <idiom>	ایراد گرفتن
charge with a fault	تخط ئه کردن
earth fault	اتصال به زمین تصادفی
cold fault	نقص کامپیوتر که به محض روشن کردن اشکار میشود
There is no fault to find with my work.	بهانه ای نمی توان بکار من گرفت
two phase to earth fault	اتصال زمین دو فاز
There is a fault in the electrical wires .	سیمهای برق عیب کرده است
I have no fault to find with his work .	از کارش هیچ عیبی نمی توان گرفت
to always look for things to find fault with	همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
fault electrode current	جریان نابهنجار الکترد
double earth fault	اتصال زمین دوفازه
foot fault judge	کمک داور
double earth fault	اتصال زمین دوبل
fault localization apparatus	دستگاه تعیین کننده محل خطا
line to earth fault	اتصال کوتاه زمین
on line fault tolerant system	سیستم تحمل خرابی درون خطی
fault current protective switch	کلید محافظ جریان خطا
There is no fault in young men having desires. <proverb>	آرزو به جوانان عیب نیست .
peak cathode fault current	جریان نابهنجار کاتدی
He is seriously claiming [trying to tell us] that the problems are all the fault of the media.	او [مرد] به طور جدی ادعا می کند که همه مشکلات تقصیر رسانه ها است.
fault tension protective switch	کلید محافظ ولتاژ عیب
earth fault circuit breaker	مدارزمینیشکننده
useful voltage	ولتاژ موثر
voltage	ولتاژ
voltage	فشار الکتریکی
voltage	وسیلهای که ولتاژ خروجی درست میکند در صورتی مقدار ورودی ها تغییر کند
voltage	ولتاژ تانسیون
y voltage	ولتاژ ستاره
voltage	نیروی الکتروحرکتی در واحد ولت
voltage	نیروی الکتریک برحسب ولت اختلاف سطح
voltage	خیر زمانی دو وسیله که با هم تنظیم می شوند یا به علت اختلال در خط ایجاد میشود
voltage source	منبع قدرت
voltage stabilizer	تثبیت کننده اختلاف سطح
transient voltage	فشارالکتریکی ناپایدار
zener voltage	ولتاژ زنر
voltage vector	بردار ولتاژ
spark voltage	ولتاژ جرقه
signal voltage	ولتاژ سیگنال
voltage variation	تغییر ولتاژها
signal voltage	ولتاژ دریافتی
signal voltage	ولتاژ ورودی
series voltage	ولتاژ سری
re striking voltage	ولتاژ بازگیری جرقه
star voltage	ولتاژ ستاره
voltage decrease	کاهشدهندهولتاژ
voltage source	منبع فشار الکتریکی
threshold voltage	ولتاژ استانه
voltage source	منبع الکتریسیته
voltage stability	ثبات فشار الکتریکی
voltage stability	ثبات ولتاژ
threshold voltage	اختلاف سطح استانهای
voltage stabilization	تثبیت فشار الکتریکی
voltage stabilization	تثبیت ولتاژ
terminal voltage	ولتاژ ترمینال
terminal voltage	ولتاژ قطبی
supply voltage	ولتاژ ورودی
sticking voltage	ولتاژ وقفه
rated voltage	ولتاژ اسمی
voltage gradient	گرادیان ولتاژ
operating voltage	ولتاژ کار
voltage to ground	ولتاژ زمین
normal voltage	ولتاژ عادی
voltage swing	نوسان فشار الکتریکی نوسان ولتاژ
no voltage release	فیوز مغناطیسی ولتپای
no load voltage	ولتاژ بی باری
medium voltage	ولتاژ متوسط
measuring voltage	ولتاژ اندازه گیری
measuring voltage	فشار سنجش
mains voltage	ولتاژ شبکه
main voltage	ولتاژ اصلی
voltage stabilizer	تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
service voltage	ولتاژ کار
output voltage	ولتاژ خروجی
voltage gradient	شیب ولت,
voltage gradient	شیب پتانسیل
voltage triangle	مثلث ولتاژها
peak voltage	ولتاژ پیک
peak voltage	ولتاژ حداکثر
peak voltage	ولتاژ اوج
voltage transformer	ترانسفورماتور ولتاژ
voltage coil	پیچک ولت
voltage transformer	مبدل ولت
voltage to neutral	ولتاژ اتصال ستارهای
over voltage protection	وسیلهای که باعث میشود منبع تغذیه حد مط لوب را داشته باشد
output voltage	ولتاژ ثانویه فشار الکتریکی ثانویه
transient voltage	ولتاژ لحظهای
voltage source	منبع ولتاژ
voltage ratio	نسبت ولتاژ
voltage impluse	ضربان ولتاژ
voltage impluse	ایمپولز ولتاژ
voltage gain	بهره ولتاژ
voltage factor	ضریب فزون سازی دو الکترد
voltage drop	افت فشار الکتریکی
voltage drop	افت ولتاژ
voltage drop	افت ولت
voltage doubler	دو برابر کننده ولتاژ
voltage doubler	تضعیف گر ولت
voltage division	تقسیم یا پخش ولتاژ
voltage increase	افزایش ولتاژ
voltage rise	افزایش ولتاژ
voltage pulse	پالس ولتاژ
voltage peak	پیک ولتاژ
voltage multiplier	چند برابر کننده ولت
voltage measuring	سنجش فشارالکتریکی
voltage measuring	سنجش ولتاژ
voltage loss	گمگشتگی فشارالکتریکی
voltage loss	تلف ولتاژ
voltage loss	اتلاف ولتاژ
voltage limiter	محدود کننده ولتاژ
voltage level	سطح فشارالکتریکی
voltage level	سطح ولتاژ
voltage indicator	دستگاه نشان دهنده فشارالکتریکی
voltage divider	مقسم ولتاژ