Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
feather edge
لبه نازک
Other Matches
feather
اهسته زدن گوی
feather
بال دادن
feather
پروبال
feather
فشار مختصر به گاز
feather
تیغه پارو راافقی در اب بردن و پاروزدن با مقاومت کم اب و هوا
feather
پر
feather
باپر پوشاندن باپراراستن
pin feather
پرچه
to feather an oar
پاروراپس ازبیرون اوردن ازاب تخت قراردادن
to be in a high feather
سرخلق بودن
sickle feather
شاهپر دم خروس
quill feather
شاهپر
prince's feather
تزئین برجسته پشت صندلی
fur and feather
خزداران وپرندگان
pen feather
شاه پر
prince's feather
تاج خروس
pin feather
پرتازه درامده
cock feather
پر وصل به کمان
feather brain
ادم سبک مغز
feather bed
تشک پر
feather boarding
پوشش ترک ترکی باتخته
feather broom
چوب بر
feather broom
گردگیر
feather edged
لب نازک
feather edged
نیم پر
feather footed
دارای پاهای پردار
feather footed
زودگذر تندرووبی صدا
feather key
درز گلیف
flag feather
شاه پر
to feather ones nest
بارخودرابستن
to feather ones nest
تامین اتیه کردن
feather bedding
مزد تنبلی
tar and feather
<idiom>
شدیدا تنببیه کردن
It wI'll be a feather in your cap .
هر گلی بزنی بسر خودت زدی
It is as light as a feather.
مانند پر سبک است
feather boa
یکجورشالگردنیاروسری
feather in one's cap
<idiom>
چیزی که از بدست آوردنش به خود ببالی
feather-boarding
[پوشش ترک ترکی با تخته]
tail feather
پردم
feather-brained
سبک مغز
feather brained
سبک مغز
feather duster
گردگیر
feather bedding
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather-bedding
مزد تنبلی
feather one's nest
<idiom>
به علائق خود توجه کردن
feather-bedding
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
pen feather
شهیر
contour feather
قسمتبرجستهیپر
feather crown
پرتاجیشکل
Birds of a feather flock together .
<proverb>
پرندگان مشابه با یکدیگر پرواز مى کنند .
to show the white feather
زه زدن
to show the white feather
بزدلی کردن
to show the white feather
ازمیدان در رفتن
have an edge on
<idiom>
سود بردن
to take the edge off
سست کردن
on edge
بی صبر
inner edge
لبهداخلی
to take the edge off
کم زور کردن
on the edge of
درشرف
on edge
مشتاق
to edge one's way
[towards something]
[به چیزی]
آهسته و با احتیاط نزدیک شدن
edge
اریب وار پیش رفتن
take the edge off
<idiom>
رنجاندن
on edge
<idiom>
خیلی عصبی وخشمگین
edge
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edge
دوره
edge
برندگی
edge
: کنار
edge
لبه
edge
لبه دار کردن
edge
کناره
edge
نبش
edge
کناره تیزی
edge
لبه اسکی حاشیه صفحه شطرنج
edge
پیروزی با فاصله امتیاز کم لبه اسکیت
edge
کم کم پیش رفتن
edge
یال لبه
edge
اتصال طولانی که حاوی اتصالات فلزی است و اجازه تماس الکتریکی به کارت لبه میدهد
edge
کارت کاغذی که سوراخ هایی دارد روی یک لبه برای نمایش داده
edge
طرف یک شی مسط ح یا سیگنال یا باس ساعت
edge
به کار می رود
edge
سیگنال ساعت و نه خود سطح همسان میشود
edge
فرایند یا مداری که با تغییر سطح
edge
تخته مدار چاپ شده که چندین نقط ه تماس روی لبه اش دارد که باعث وارد شده آن در لبه اتصال میشود
edge
تیزی
straight edge
خط کش
notched edge
لبهدندانه
gilt edge
مقدم درجه اول
straight edge
شمشه
straight edge
کشو
reference edge
لبه مرجع
razor edge
موقعیت بحرانی
razor edge
پشته کوه که تیز باشد
razor edge
تیز
razor edge
دم
straight edge
لبه مستقیم
straight edge
قد
razor edge
لبه تیز
knife edge
لبه چاقو
razor edge
محل افتراق
tool edge
پخ
top edge
لبه فوقانی
knife-edge
تیغه در
knife-edge
لبه تیز هرچیزی
knife-edge
لبه کارد
on the edge of one's seat
<idiom>
ناآرام بودن
knife edge
لبه تیغ
knife edge
تیغه در
knife edge
لبه تیز هرچیزی
edge finish
شیرازه بافی
[جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
edge of rug
لبه و حاشیه فرش
edge-moulding
گچ بری لبه
edge-roll
ابزار سه ربع گرد
edge-shaft
میله ستون لبه
knife edge
لبه کارد
knife-edge
لبه چاقو
trailing edge
انتهای تیغه پروانه موتوروغیره
trailing edge
لبه پشتی
trailing edge
لبه فرار
fore edge
لبهجلوییکتاب
hob edge
قابگاز
mantle edge
لبهپوسته
outer edge
لبهبیرونی
tail edge
نوکلبه
upper edge
لبهفوقانی
He is on edge. He is restive.
آرام ندارد (ناراحت است )
I am edge . I am restive.
دلم شور می زند
knife-edge
لبه تیغ
edge length
درازای لبه
[ریاضی]
betwixt edge
یخ اریب
edge mill
اسیاب غلطکی
edge notched
لب بریده
edge notched
با بریدگی لبهای
edge perforated
لب سوراخ
edge perforated
با سوراخهای لبهای
edge pressure
فشار لبه
edge raise
بلندی لبه ورق
edge rope
طناب کناری
edge set
فشار برروی لبههای اسکی
edge sharpening
دقیق کردن لبه
edge stone
سنگ نبشی
edge stone
سنگ نبش
edge stress
تنش تیغه
edge tool
الت برنده
edge fillter
صافی چاکدار
edge welding
جوشکاری دورهای
bleeding edge
حاشیه نقشه
bleeding edge
حاشیه مخصوص ثبت اطلاعات حاشیهای
built up edge
لبه مخصوص نصب
change of edge
تغییر حرکت از یک لبه تیغه به لبه دیگر بدون چرخیدن بدن
betwixt edge
اریب کردن
deckle edge
لبه صاف کاغذ
double the edge
لب گردانیدن
doubled edge
لب گردان
edge beam
تیر کناری
edge card
یک تخته مدار که دارای قطعات باریک اتصال در طول یک لبه بوده و برای متصل شدن بارابط لبه طراحی شده است
edge coated
با روکش لبهای
edge connector
رابط لبه
bend on edge
خم کردن لبه ها
edge detection
اشکارسازی لبه ها الگوریتمی که با استفاده ازان یک کامپیوتر یا ادم مصنوعی میتواند بفهمد که چه اشیایی را می بیند
edge triggered
با رها شدگی لبهای
edge weld
جوش لبهای
cutting edge
تیغه برش زنی
cutting edge
تیغه قطع سازی
cutting edge
تیغه
cutting edge
لبه برش
gilt edge
لب طلایی
gilt edge
ممتاز
gilt edge
بهترین
gripper edge
کاغذ گیر ماشین چاپ
guide edge
لبه راهنما
leading edge
لبه مقدم
leading edge
لبه حمله
leading edge
اولین لبه کارت پانچ که وارد کارت خوان میشود
leading edge
لبه راهنما
absorption edge
لبه جذب
edge zone
ناحیه لبه
edge zone
اطراف لبه
abutting edge
لبه ضربه گیر
band edge
لبه نوار
aligning edge
لبه هم تراز
beaded edge
لبه برگردانده شده
aligning edge
لبه سیستم تشخیص حرف برای محل دهی به متن
false edge
قسمت سوم عقبی تیغه سابر
She is worried stiff . She is on edge .
دلش شور می زند ( نگرانی )
plate edge planer
دستگاه تراش ویژه لبههای ورقهای فلزی
conduction band edge
لبه نوار رسانش
valence band edge
لبه نوار والانس
leading edge flap
لبهبرجستهباله
leading edge tube
لاستیکلبهپیشتاز
trailing edge flap
لبهبرجستهپشتیباله
edge cutter/trimmer
لبه بر
edge punched card
کارت لب منگنه شده
bevelled edge square
زاویه حاده
bevelled edge weld
جوش درز پیشانی
edge fillet weld
جوش نواری دورهای
leading edge model
IB سازگار است یک میکروکامپیوتر کم هزینه که با کامپیوتر شخصی
upper edge of the net
نوار بالای تور والیبال
bevelled steel straight edge
فولاد کج بر
graduated steel straight edge
شینه سنجش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com