Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
feature line
خط عوارض زمین
feature line
خط پست و بلندی زمین
Other Matches
feature
شکل
feature
مهمترین قسمت برنامه ورزشی روز
feature
سیما
feature
عوارض زمین عارضه
feature
وضع پست و بلندی زمین
feature
مهمترین خصوصیت
feature
تابع یا توانایی خاص یا طراحی از نرم افزار یا سخت افزار
feature
خصیصه
feature
ویژگی
feature
مشخصه
feature
نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
feature
خصیصه خصوصیات
feature
ترکیب
feature
طرح صورت ریخت
feature
کیفیت
feature
چهره
feature
ویژگی عملکرد
standard feature
خصیصه متعارف
optional feature
خصیصه اختیاری
swivelling feature
قابلیت نوسان
characteristic feature
خصوصیت
feature extraction
استخراج خصیصه
feature of performance
ویژگی عملکرد
constructional feature
طرح ساختمان
constructional feature
ترکیب ساختمان کیفیت ساختمان
heading select feature
عرشه کمکی برای انتخاب سمت حرکت هواپیما
man made feature
عارضه مصنوعی
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
line by line milling
فرز کردن سطری
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault
تماس خطوط
line to line spacing
فاصله سطور
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
on line
مستقیم
below the line
درامد یا هزینه غیر مترقبه
the line
صف
in line
همراستا
in line
شمشیر در وضع حمله
to come in to line
در صف امدن
to come in to line
موافقت کردن
line up
به ترتیب ایستادن
line up
ردیف ایستادن تیم
line-up
به خط شدن
line-up
به ترتیب ایستادن
line-up
ردیف ایستادن تیم
on line
در خط
on line
داخل رده
on line
مورداستعمال
on line
درون خطی
on line
متصل
down line
بار کردن پایین خطی
mean line
خط میان
line by line
سطر به سطر
old line
محافظه کار
o o line
خط دیدبانی سپاه
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
in line
<idiom>
با محدودیت متداول
old line
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
out of line
<idiom>
ناصحیح
line up
<idiom>
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up
<idiom>
به درستی میزان کردن
on the line
هواپیمای اماده پرواز
on line help
کمک مستقیم
all along the line
درامتدادهمه خط
out of line
خارج از خط جبهه
down the line
ضربه از کنار زمین
line out
با خط علامت گذاشتن
line out
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
along line
در خط
all along the line
در همه جا
along line
در امتداد خطوط
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
o o line
خط تقسیم دیدبانی
line of d.
حد فاصل
line of d.
مرز
out of line
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
down the line
<idiom>
درآینده
line up
به خط شدن
line
خط
line
لجام
line
دهنه
line
حدود رویه
line
طرز
line
رشته
line
لاین
line
جاده
line
پوشاندن
line
محصول
line
طناب سیم
line
شعبه
line
اتصال فیزیکی به ارسال داده
line
خط زدن
line
نسب
line
استرکردن
line
ترازکردن
line
طناب خط
line
خط صف
line
صفی در خط
line
اراستن
line
در سمت
line
سیم
line
جبهه جنگ
line
بخط کردن
line
خط دار کردن
line
خط انداختن در
line
: خط کشیدن
line
لوله منفردی در سیستم سیالات
line
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
by line
خط دوم یافرعی
line
ریسمان
off line
قطع
line
سطر
line
ردیف
Are you still on the line?
خط را قطع نکردی؟
off line
غیر متصل
Are you still on the line?
هنوز پشت تلفن هستی؟
off line
برون خطی
off line
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
line
رشته بند
line
: خط
off line
منفصل
line up
<idiom>
به صف کردن
line
رسن
by line
خط فرعی راه اهن
by line
کار یاشغل اضافی وزائد
by-line
خط دوم یافرعی
by-line
کار یاشغل اضافی وزائد
by-line
خط فرعی راه اهن
mason's line
ریسمان کار
profile line
نیمرخ زمین
lubber line
خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
private line
خط خصوصی
marline or line
طناب کوچک دولا
marriage line
گواهینامه ازدواج
marriage line
عقدنامه سند ازدواج
message line
خط مخابره
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
median line
میانه
line up billiard
بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
penny a line
ارزان
loop line
دوراهی
line voltage
ولتاژ شبکه
line voltage
ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
line width
پهنای خط
load line
خط بار
line voltage
ولتاژ خط
lubber line
خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
lyman line
خط لیمان
mach line
موج ضربهای ضعیف
lumber's line
خط سینه ناو
lumber's line
خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
lubber's line
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
lubber's line
نشانگر سینه
line transformer
مبدل خط
load line
خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
penny a line
ارزان نویس بی مایه
possibilities line
خط بودجه
poverty line
خط فقر
price line
خط قیمت
principal line
خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
overhead line
خط هوایی
overhead line
سیمکشی هوایی
penny a line
پست
outhaul line
برون کش
out of line coding
کدگذاری برون خطی
out line font
قلم متغیر
possibilities line
خط امکانات
pitch line
مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
percolation line
خط نفوذ
peaked line
خط پاره پاره
peaked line
خط چین
pass a line
رد کردن طناب
phase line
خط خیز
phase line
خط مبداء حرکت جنگی
phantom line
خط سری
phantom line
خط فرضی
pipe line
خط لوله
out line font
فونت متغیر
orienting line
خط توجیه
on line system
سیستم درون خطی
new line character
دخشه تعویض سطر
neutral line
خط بی اثر
multipoint line
خط چند نقطهای
multidrop line
پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
multicore line
خط چند رشتهای
mould line
خط حاصل از تلاقی دو سطح
morning line
امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
mooring line
طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
mooring line
سیم مهار
night line
ریسمان ماهی گیری شبانه
no fire line
خط منع اتش
on line storage
حافظه درون خطی
on line operation
عمل درون خطی
on line operation
عملکرد درون خطی
on line database
پایگاه داده درون خطی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com