Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 159 (8 milliseconds)
English
Persian
feed heater
دستگاه صرفه جویی درحرارت
Other Matches
heater
چراغ خوراک پزی
heater
بخاری دستگاه تولید گرما
heater
متصدی گرم کردن
heater
رشته گرمساز
heater
بخاری
heater
فیلامان
heater
گرمکن
fan heater
گرم کنندهپروانهای
electric heater
گرم کن الکتریکی
electric heater
بخاری برقی
immersion heater
اب گرم کن غوطه ور
immersion heater
اب گرم کن شناور
immersion heater
گرمکن غوطه ور
barburetor heater
جلد نصب شده دراطراف لولههای پنجه اگزوز
tubular heater
بخاریلولهای
radiant heater
گرم کنندهگسترده
cartridge heater
گرم کن فشنگی
heater battery
باتری گرم کننده
water heater
فرف ابگرم کن
interior heater
بخاری اتومبیل
heater cathode
کاتد با رشته گرمساز
heater plug
شمع اتومبیل
water heater
ابگرم کن
heater plug
شمع اتش زنه
heater voltage
ولتاژ رشته گرمساز
space heater
بخاری مخصوص گرم کردن فضای ازاد
heater battery
باتری ا
immersion heater
گرمکن شناوری
heater current
جریان رشته گرمساز
hot water heater
اب گرمکن
hot air heater
گرمکن هوا
induction ring heater
گرمکن حلقوی القائی
intake air heater
گرمکن هوای ورودی
water-heater tank
تانکرآبگرم کن
high frequency heater
گرمکن فرکانس بالا
hot-water heater
گرم کنندهآبگرم
low frequency induction heater
گرمکن القایی فرکانس پایین
feed
پاس به یاری که در موقعیت بهتری است
to be off ones feed
افتادن
to be off ones feed
ازخوراک
to be out at feed
درچرابودن
to feed off
پرواری کردن
to feed off
چاق کردن
feed
تغذیه کردن
feed
وسیلهای که ایستگاههای مختلف را وارد کامپیوتر میکند
feed
خوراندن
feed
درون گذاشت
feed
علیق
feed
مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
feed
کاررساندن
feed
وسیلهای که در هر لحظه یک ورق وارد چاپگر میکند
feed
چرخ نوار که روی ماشین نصب میشود
feed
تغذیه گردن
feed
روش وارد کردن کاغذ به چاپگر. دندانه چرخ چاپگر به دندانه سوراخهای لبه کاغذ متصل میشود
feed
وسیلهای که کاغذ و نور را وارد ماشین میکند مثل چاپگر یا دستگاه فتوکپی
feed
خوراک
feed
پروردن چراندن
feed
خوراک دادن
feed
خوردن
feed
خوراک علوفه
feed
خورد
feed
خوراندن تغذیه کردن
feed
جلو بردن
feed
وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
feed
سوراخهای دندانه دار پانچ شده در امتداد لبه کاغذ
paper feed
خورش کاغذی
line feed
تعویض سطر
parallel feed
خورد موازی
make up feed
اب مصرفی دیگ بخار ناو
main feed
تغذیه اصلی
magazine feed
تغذیه مخزن
line feed
گذرخط
sprocket feed
محل نگهداری کاغذ که چاپگر کاغذ را باچرخ دندانه دار در سوراخهای مقدار لبه هر کاغذ می چرخاند
line feed
تغذیه خط
pin feed
خورد سنجاقی
pin feed
قرقرهای
force-feed
واخوراندن
feed dog
دندهزیرین
feed lever
اهرم دندانهچرخ
feed pin
سوزنتغذیه
spoon-feed
<idiom>
ساده کردن چیزی برای کسی
feed tube
مجرایعبورغذا
feed someone a line
<idiom>
فریب دادن
jackpot feed
لولهتغذیهمحتوایپول
chicken feed
<idiom>
یه لقمه بخور ونمیر ،پول بسیارکم
force-feed
به زور به خورد کسی دادن
force-feed
به زور خوراندن
breast-feed
با پستان شیردادن
pin feed
تغذیه ممتد کاغذ
stall feed
پرواری کردن
stall feed
در طویله برای پروار شدن نگهداشتن
tractor feed
روش وارد کردن کاغذ در چاپگر که سوراخهای لبه کاغذ در دندانههای چاپگر قرار می گیرند تا کاغذ به جلو برود
to feed ones eyes
چشم چرانی کردن
to feed oneself
غذاخوردن
tractor feed
تغذیه کاغذ پیوسته
feed table
صفحهعلوفه
breast-feed
شیر پستان دادن
bottle-feed
بچهایکهشیرخشکرابهشیرمادرشترجیحمیدهد
chicken feed
مبلغ ناچیز
feed back
بازخورد
feed belt
نوار خوراک دهنده
chicken feed
غذای جوجه
spoon-feed
باقاشق غذا دادن
feed door
دری که ازان سوخت درکوره میریزند
feed hole
سوراخ پیش بر
feed holes
سوراخهای پیشبر
feed hopper
ناودان پیش بری
feed mechanism
مکانیزم تغذیه
feed back
فیدبک
feed back
اخذ اطلاعات ومقایسه ان با استاندارد
cross feed
خورد متقابل
cross feed
تغذیه عرضی
cutler feed
تغذیه کاتلر
card feed
خورد کارت
face down feed
خورد رو به پایین
face up feed
خورد رو به بالا
feed back
بازخور
feed back
بکارگیری اطلاعات حاصله
feed pipe
لوله تغذیه
feed pitch
گام پیش بری
feed pump
پمپ سوخت رسانی
form feed
خورش ورقه
feed belt
نوارتغذیه فشنگ نوار مهمات
feed water
اب رسیده به دیگ بخار ناو
friction feed
مکانیزم چاپگر که در آن کاغذ با قرار دادن آن بین دوچرخ حرکت میکند
feed track
شیار پیشبری
feed tank
مخزن سوخت
feed tank
مخزن اب
friction feed
تغذیه کاغذ توسط گیر دادن یک ورقه کاغذ میان دو غلطک تغذیه کاغذ تک
line feed
تعویض خط
feed pump
پمپ تغذیه
feed reel
حلقه خوراننده
form feed
تغذیه کاغذ
feed roller
غلتک پیش بر
feed stock
مواد اولیه
feed stock
مواد اولیه که جهت تولید به کارخانه وارد میشود
spoon feed
باقاشق غذا دادن
support
[nourish, feed]
خوراک دادن
support
[nourish, feed]
تغذیه کردن
support
[nourish, feed]
غذا دادن
for peanuts
[and for chicken feed]
<idiom>
چندرغاز
[رایگان]
[مفت]
[مزد خیلی کم برای انجام کاری]
oil feed pipe
لولهتغذیهروغن
axial feed method
روش تغذیه محوری
paper feed key
کلیدتغذیهکاغذ
paper feed channel
کانالتغذیهکاغذ
form feed character
کاراکتر تغذیه فرم
force feed oiler
روغندان فشاری
petrol feed pump
پمپ تغذیه بنزین
power feed cable
کابل تغذیه برق
power feed cable
کابل برق رسانی
tractor feed mechanism
مکانیسم تغذیه تراکتوری
tractor feed printer
چاپگر تغذیه شده تراکتوری
sight feed lubricator
روغندان
dial feed press
پرس رولور
dial feed press
پرس میزی گردان
line feed character
دخشه تعویض پذیر
He has a family of six to. support . he has six mouths to feed.
شش سر نانخور دارد ( تحت تکلف )
force feed circulation oiling
روغنکاری گردشی تحت فشار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com