Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
fencing time
زمان مسابقه شمشیربازی
Other Matches
fencing
دفاع
fencing
مسابقه شمشیربازی
fencing
حصارکشی
fencing
محجر حصار
fencing
نرده
fencing
ششمشیر بازی
fencing measure
فاصله معمولی دو شمشیرباز
fencing shoe
کفششمشیربازی
fencing position
گارد شمشیرباز
I'll let you know when the time comes ( in due time ) .
وقتش که شد خبر میکنم
in no time
<idiom>
سریعا ،بزودی
out of time
بیموقع
out of time
بیگاه
behind time
بی موقع
time out
<idiom>
پایان وقت
time after time
<idiom>
مکررا
out of time
بیجا
take one's time
<idiom>
انجام کاری بدون عجله
take off (time)
<idiom>
سرکار حاضر نشدن
on time
<idiom>
سرساعت
keep time
<idiom>
نگهداری میزان و وزن
while away the time
<idiom>
زمان خوشی را گذراندن
at another time
در زمان دیگری
in time
<idiom>
قبل از ساعت مقرر
off time
وقت ازاد
off time
مرخصی
old time
قدیمی
on time
مدت دار
once upon a time
روزی
once upon a time
روزگاری
one at a time
یکی یکی
some other time
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
once upon a time
یکی بودیکی نبود
time out
مهلت
against time
رکوردگیری
against time
تایم گیری
There is still time before I go.
هنوز وقت هست تا اینکه من راه بیفتم.
have a time
<idiom>
زمان خوبی داشتن
time out
معتبر نبودن پس از یک دوره زمانی
time out
تایم
time out
ایست
time out
وقفه فاصله
time out
ساعت غیبت کارگر
at any time
<adv.>
هر بار
at a specified time
در وقت معین یا معلوم
It's time
وقتش رسیده که
There is yet time.
هنوز وقت هست.
at this time
<adv.>
درحال حاضر
[عجالتا]
[اکنون ]
[فعلا]
take your time
عجله نکن
time will tell
در آینده معلوم می شود
behind time
دیر
time is up
وقت گذشت
at the same time
در عین حال
at the same time
در ان واحد
at the same time
ضمنا"
time in
ادامه بازی پس از توقف
any time
<adv.>
هر بار
keep time
<idiom>
زمان صحیح رانشان دادن
in time
بجا
what is the time?
چه ساعتی است
what is the time?
وقت چیست
all-time
همیشگی
all-time
بیسابقه
all-time
بالا یا پایینترین حد
from time to time
هرچندوقت یکبار
from time to time
گاه گاهی
from this time forth
ازاین ببعد
from this time forth
زین سپس
from this time forth
ازاین پس
for the time being
عجالت
one-time
پیشین
what time is it?
چه ساعتی است
to d. a way one's time
وقت خودرا به خواب و خیال گذراندن
to keep time
موزون خواندن یارقصیدن یاساز زدن یاراه رفتن وفاصله ضربی نگاه داشتن
in time
بموقع
in the time to come
اینده
in the time to come
در
in the mean time
ضمنا
it is time i was going
وقت رفتن من رسیده است
two time
دو حرکت ساده
just in time
درست بموقع
just in time
روشی درتدارک مواد که در ان کالاهای مورد نظر درست در زمان نیاز دریافت میشود
i time
time Instruction
to know the time of d
اگاه بودن
up time
زمان بین وقتی که وسیله کار میکند و خطا ندارد.
to know the time of d
هوشیاربودن
one-time
قبلی
one-time
سابق
f. time
روزهای تعطیل دادگاه
down time
زمان تلفن شده
down time
مدت از کار افتادگی
mean time
زمان متوسط
Our time is up .
وقت تمام است
mean time
ساعت متوسط
One by one . One at a time .
یک یک ( یکی یکی )
Once upon a time .
یکی بود یکی نبود ( د رآغاز داستان )
about time
<idiom>
زودتراز اینها
all the time
<idiom>
به طور مکرر
do time
<idiom>
مدتی درزندان بودن
for the time being
<idiom>
برای مدتی
from time to time
<idiom>
گاهگاهی
down time
وقفه
down time
زمان بیکاری
down time
زمان توقف
four-four time
چهارهچهارم
three-four time
نت
two-two time
نتدودوم
even time
دویدن 001 یارد معادل 5/19متر در01 ثانیه
since that time. thereafter.
ازآن زمان به بعد (ازاین پس )
many a time
چندین بار
many a time
بارها
What time is it?What time do you have?
ساعت چند است
At the same time .
درعین حال
down time
مرگ
down time
زمان تلف
have a time
<idiom>
به مشکل بر خوردن
there is a time for everything
هرکاری وقتی
time
ثیر قرار میدهد
time
سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
time
ایجاد پشتیبان خودکار پس از یک مدت زمانی یا در یک زمان مشخص در هر روز
time
خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
time
تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
time
1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
time
روش ترکیب چندین سیگنال به یک سیگنال ترکیبی سریع , هر سیگنال ورودی الگوبرداری میشود و نتیجه ارسال میشود , گیرنده سیگنال را مجدداگ می سازد
time
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time
زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال صبر کنند
time
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time
سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
time
انتخاب صحیح فرکانس ساعت سیستم برای امکان رودن به رسانههای کندتر و..
time
زمانی که طول می کشد تا دیسک چرخان پس از قط ع برق می ایستد
time
[s]
<adv.>
دفعه
specified time
وقت معین
in no time
خیلی زود
some time or other
یک روزی
some time or other
یک وقتی
some time
مدتی
some time
یک وقتی
time
TIفرمان E
time
اندازه گیری زمان یک عملیات
time
زمانی که به صورت ساعت , دقیقه , ثانیه و... بیان شود
time
زمانی که جمع کننده عمل جمع را انجام میدهد
time
زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
time
آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
time
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time
به موقع انجام دادن وقت نگاهداشتن
time
متقارن ساختن
time
وقت معین کردن
time
مدت
time
عهد
time
مدروز
time
ایام
time
زمانه
time
هنگام
time
فرصت مجال
time
گاه
time
زمان
time
وقت
she is near her time
وقت زاییدنش نزدیک است
time
مرورزمان را ثبت کردن
time
زمانی موقعی
time
وقت قرار دادن برای
time
دفعه وقت چیزی رامعین کردن
time
فرصت موقع
time
فرصت
time
تایم
time
ساعتی
time
[s]
<adv.>
بار
time
روزگار
any time
<adv.>
درهمه اوقات
any time
<adv.>
همیشه
at any time
<adv.>
همیشه
for the first
[last]
time
برای اولین
[آخرین]
بار
time and again
چندین بار
time and again
بکرات
there is a time for everything
دارد
at any time
<adv.>
درهمه اوقات
What have you been up to this time?
حالا دیگر چه کار کردی ؟
[کاری خطا یا فضولی]
time draft
برات مدت دار
time trial
رکوردگیری در تمرین رکوردگیری
time thrust
ضد حمله شمیرباز
time table
جدول زمانی ورود و عزیمت
time cut
ضد حمله
time distance
زمان عبور ستون
time distance
مسافت زمانی حرکت ستون مسافت طی شده در زمان معین
time dependent
وابسته به زمان
time deposit
سپردهء بانکی مدت دار
time trouble
کمبود وقت
time trouble
تنگی وقت
time trial
مسابقه دوتمرینی
time deposits
سپردههای مدت دار
time dilation
پارادوکس زمانی
time disorientation
گم گشتگی زمانی
time deposits
مطالبه نقدی موجل از بانک
time table
جدول زمان بندی
time study
بررسی زمانی
time fire
تیر زمانی
time slice
قطعه زمان
time sheet
ورقه ثبت ساعات کار
time server
بوجارلنجان
time server
ابن الوقت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com