English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
fibre distributed data interface II استاندارد ANSI پیشرفته برای شبکههای سریع که از کابل فیبر نوری استفاده میکند و نرخ ارسال داده مگابایت در ثانیه است . ولی میتواند بخشی از پهنای باند را به کانال آنالوگ کیلو بیت در ثانیه برای داده صوتی یا تصویری اختصاص دهد
Search result with all words
fibre distributed data interface استاندارد ANSI پیشرفته برای شبکههای سریع که از کابل فیبر نوری استفاده میکند و نرخ ارسال دده مگابایت در ثانیه است
Other Matches
distributed data processing پردازش داده توزیع شده
distributed data processing داده پردازی توزیعی
distributed data base پایگاه داده توزیعی
interface human machine interface امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
distributed توزیع شده
distributed load نیرویی که به یک نقطه اثرنمیکند بلکه مانند نیروی هوا روی یک سطح بریک خط یا یک سطح وارد میشود
distributed practices تمرینهای توزیعی
distributed practices تمرینهای پراکنده
distributed profit سود توزیع شده
distributed network شبکه توزیع شده
distributed load گسترده بار
distributed learning یادگیری فاصله دار
distributed lag توزیع فاصله زمانی
distributed fire اتش توزیع شده
distributed fire اتش تقسیم شده
distributed fire اتش گسترده
distributed design طرح توزیعی
distributed capacity فرفیت منتشر
distributed profit سود تقسیم شده
distributed practice تمرین فاصله دار
distributed profits سود توزیع شده
distributed network شبکه توزیعی
uniformly distributed load بار گسترده یکنواخت
uniformly distributed load باریکنواخت
distributed processing system سیستم پردازش توزیعی سیستم پردازش غیر متمرکز
distributed flood ligh system روشنائی کلی توسط پروژکتور
fibre فیبر
fibre لیف
fibre نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
every fibre of him تاروپودش
fibre فیبر نوری با قط ر بسیار کم
fibre که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود
fibre رشته علفی
fibre رشته بسیار باریک شیشهای یا پلاستیکی که داده را به صورت سیگنالهای نوری منتقل میکند
fibre رشته
fibre تار
fibre نخ
fibre بافت لیف
fibre ribbon ریبون مخصوص ساخته شده برای چاپگر
fibre optics لایه شیشهای یا پلاستیکی نازک که قادر به ارسال سیگنالهای نوری است . سیگنال نوری یا لیزری برای نمایش داده ارسالی تقسیم میشود
fibre optics لایههای مناسب شیشهای یا پلاستیکی محافظت شده برای ارسال سیگنالهای نوری که داده سریع منتقل می کنند
fibre optics وسیله تفکیک ستون نوربه رشتههای نازک
fibre optics انتقال دهنده نوار نازکی ازنور
fibre rope طناب الیافی
of a coarse fibre ناهنجار
fibre over Etherenet میدهد
fibre over Etherenet گونه پیشرفته استاندارد پرآکل شبکه اینترنت که اجازه ارسال داده به صورت مگا بیت در ثانیه
optic fibre فیبر نوری
fibre board فیبر تخته
nerve fibre تار عصبی
of a coarse fibre نخ درشت
neutral fibre تار خنثی
of a coarse fibre درشت بافت زمخت
dark fibre فیبر نوری که سیگنالی ندارد. مربوط به کابل فیبرنوری که نصب شده است ولی هنوز استفاده نشده است
muscle fibre رشتهماهیچهای
fibre optic فیبرنوری
vulcanized fibre فیبر وولکانیده
glass fibre فایبرگلاس
moral fibre اطمینانازصحتکاری
fibre optic cable کابل فیبر نوری
man made fibre rope طناب نایلونی
interface مداری که به داده کنترل شده به صورت ورودی یا خروجی CPU باشد
interface نرم افزاری که به برنامه ها و داده یک سیستم امکان اجرا در دیگری را میدهد
interface تخته جانبی که به کامپیوتر امکان میدهد تا با وسایل مشخصی واسط باشد یا استاندارد مشخصی را رعایت کند
interface که شامل : کانال ورودی /خروجی
interface میانجی
interface وجه مشترک
interface دفتر مشترک قسمتها
interface سطح مشترک
interface کامپیوتری که ارسال داده بین پردازنده و ترمینال یا شبکه را کنترل میکند
interface یچ بسته که با جریان داده کار میکند
interface و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
interface رابط
interface واسط واحد پردازش و باس IEEE
interface مداری که داده موازی را در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند و برعکس تا به داده سریال امکان ارسال یا دریافت از وسایل دیگر بدهد.
interface واسط
interface استاندارد بیان کننده سیگنالهای واسط نرخ ارسال و توان برای اتصال ترمینال به مودم
interface وصل کردن از طریق رابط
interface مدار کامپیوتری را اتصالی که به داده موازی امکان ارسال و دریافت میدهد.
interface فاصل
interface 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interface استاندارد باس واسط بین کامپیوتر و قطعه آزمایشگاهی
interface پورت ورودی /خروجی موازی و واسط DMA است
communication interface میانجی ارتباطی
friendly interface ترکیب تجهیزات ترمینالی وبرنامههای کامپیوتری
interface card کارت رابط
electrical interface تداخل الکتریکی
centronics interface واسط چاپ موازی که توسط Centronics Inc پیشنهاد شده است
centronics interface رابط موازی
expansion interface حافظه جانبی وسایر دستگاههای جانبی رابه یک کامپیوتر اصلی اضافه کند
eia interface یک رابط استاندارد میان دستگاههای جانبی وریزکامپیوترها و مدمها وترمینالها
expansion interface تخته مدار که به یک فردامکان میدهد تا گردانندههای دیسک
parallel interface رابط موازی
user interface میانجی کمکی
serial interface رابط سری
standard interface واسطه استاندارد
standard interface رابط استاندارد
graphical user interface میانجی نگارهای کاربر
system v interface definition تعریف میانجی سیستم 5
input output interface میانگیر ورودی- خروجی
human machine interface حدی که در ان افراد با ماشین ها محاوره می کنند
network interface card کارت میانجی شبکه
MIDI interface card کارت آداپتور که به اتصالی در PC وصل میشود و امکان ارسال دریافت داده MIDI را فراهم میکند
man machine interface سخت افزار و نرم افزار طراحی شده برای ارتباط ساده تر کاربر با ماشین
graphical user interface استفاده میکند و به نرم افزار امکان کنترل آسانتر میدهد. دستورات سیستم که لازم به نوشتن نیستند
graphical user interface واسط بین سیستم عامل و برنامه و کاربر از تصاویر گرافیکی و نشانه ها برای نمایش توابع یا فایل
general purpose interface میانگیر همه منظوره
application program interface میانجی یا رابط برنامه کاربردی
computer interface unit وسیله اتصال دستگاههای جانبی به کامپیوتر
apple desktop interface رابط رومیزی اپل
programmable communications interface رابط مخابراتی برنامه پذیر
mail application programming interface که نحوه ارسال و انتقال پست الکترونیکی را بیان می کنند
musical instrument digital interface واسط سریال که قط عات الکترونیکی را بهم وصل میکند
musical instrument digital interface میانجی رقمی الات موسیقی
small computer systems interface واسط موازی سریع استاندارد , برای اتصال کامپیوتر به وسایل جانبی
mail application programming interface مجموعه استانداردها
general purpose interface bus مسیر میانگیر همه منظوره
small computer system interface میانجی سیستم کامپیوتری کوچک
enhanced system device interface میانجی دستگاه سیستم پیشرفته
data ارقام
data name نام داده
data value مقدار داده
data اطلاعات
data سوابق دانسته ها
known data عناصر تیرمعلوم
known data عناصر معلوم
data داده ها
data داده
t data دادههای ازمون
data مفروضات
data سوابق عناصر داده ها
data مختصات
data دادههای اماری
data structure ساختمان داده ها
data transducer مبدل داده ها
data transceiver دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
data sheet ورق داده ها صفحه داده ها
data terminal ترمینال داده
data structure ساخت داده ها
data source منبع داده
data statement حکم دادهای
data transfer انتقال داده ها
data transmission مخابره داده ها
data stream سیر داده
data strike چاهک داده ها
data tablet یک وسیله ورودی دستی برای صفحه نمایش گرافیکی صفحه داده دهی
data structure ساختار داده ها
data structures ساختارهای داده
data stream مسیل یا نهر داده
data termianl پایانه دادهای
data plotter رسام داده ها
data plotter رسم کننده داده ها
data point نقطه داده
data preparation داده امایی
data preparation امایش داده ها
data preparation امایش داده ها اماده سازی داده مهیاسازی داده ها
data privacy محرمانه بودن داده ها
data processor داده پرداز
data processor پردازنده داده ها
data packet نرم افزاری که حاوی یک رشته بررسی خطا میباشد
data packet منبع ارسال سری داده در یک بسته
data mile میل دریایی
data mile میل
data model مدل داده
data modem modem
data modification اصلاح داده ها
data organization سازمان داده ها
data origination اساس داده
data origination سرچشمه داده ها
data origination سر منشاء داده ها
data protection حفافت داده ها
data pulse ضربان داده
data rate نرخ
data retrieval بازیابی داده ها
data scope یک دستگاه مخصوص نمایش که کانال ارتباطات داده راکنترل نموده و محتوای اطلاعات منتقل شده روی ان را نمایش میدهد
data section بخش داده ها
data security امنیت داده ها
data set دادگان
data set مجموعه داده ها
data set ترتیب داده
data set name نام مجموعه داده ها
data sharing اشتراک داده
data register ثبات داده ها
data redundancy زائد بودن داده ها
data rate میزان داده
data record رکورد داده ها
data recorder داده نگار
data recorder ضباط داده ها
data recording داده نگاری
data recording ضبط داده ها
data reduction داده کاهی
data reduction تقلیل داده ها
data reduction تقلیل داده ها کاهش داده ها
data redundancy حشو داده ها
data sheet برگ داده ها
data transmission ارسال داده
received data داده دریافت شده
raw data داده خام
raw data ارقام خام
raw data دادههای اولیه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com