Dictiornary-Farsi | field effect transistor | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (10 milliseconds)

English	Persian
field effect transistor	ترانزیستور اف ای تی
field effect transistor	اف ای تی ترانزیستور با اثر میدان
field effect transistor	ترانزیستور اثر میدان


Search result with all words

insulated gate field effect transistor	ترانزیستور اف ای تی باگیت عایق
Other Matches

field effect	با تاثیر میدانی
field effect	اثر میدان
transistor transistor logic	منطق TTL
transistor	برای ایجاد تابع منط قی
transistor	هر لایه یک emitler برچسب شده در ترمینال , base شدت جریان را کنترل میکند بین emitter,collector
transistor	تقویت کننده کریستالی
transistor	ترانزیستور سه لایهای از انواع مختلف نیمه هادی
transistor	معروفترین خانواده دروازه و طرح مدار ترانزیستوری که ترانزیستورهای دو قط بی آن مستقیماگ کنترل میشود.
transistor	ترانزیستور
transistor	وسیله الکترونیکی نیمه هادی که جریان را در یک مدار کنترل میکند.
most transistor	ترانزیستور ماس
npn transistor	طرح ترانزیستور و قط بی با نیمه هادی نوع P برای پایه و نوع n برای collector و emither
saturated transistor	ترانزیستور اشباع شده
planar transistor	ترانزیستور مستوی
pnp transistor	ترانزیستور پی ان پی
pnp transistor	emiher آن از نوع نیمه هادی P هستند و base آنها نوع n است
pnp transistor	طرح ترانزیستور دوقط بی که collector
cut off transistor	ترانزیستور قطع
npn transistor	ترانزیستور ان پی ان
integrate circuit transistor	ترانزیستور در مدار مجتمع ترانزیستور مجتمع
intermediate power transistor	ترانزیستور با قدرت متوسط
high power transistor	ترانزیستور قدرت
high frequency transistor	ترانزیستور فرکانس بالا
low power transistor	ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
diode transistor logic	DTL
direct coupled transistor logic	سیستم منطقی که منحصرا" ازترانزیستورها به عنوان عناصر فعال استفاده میکند
high frequency alloy juction transistor	ترانزیستور الیاژی فرکانس بالا
after-effect	اثر ثانوی
effect	اجرا
effect	اجرا کردن
effect	انجام دادن
by-effect	اثر جانبی
to go into effect	قابل اجرا شدن
to take effect	قابل اجرا شدن
to the effect that	دایربراینکه
to the effect that	مبنی براینکه
to this effect	باین معنی
to this effect	ازاین قرار
come to effect	قابل اجرا شدن
with effect from	از تاریخ ...
What effect do you think the changes will have on you?	فکر می کنید تغییرات چه تاثیری بر شما داشته باشد؟
after-effect	تاثیر بعدی
to say something to the effect that ...	ابراز کردن خود دایربراینکه ...
to the [that] effect <adv.>	با مفهوم [معنی] کلی
take effect <idiom>	قانونی درست شدن
to take effect	قابل اجراشدن
to go into effect	کاربرد پذیر شدن
to take effect	کاربرد پذیر شدن
to take effect	قانون شدن
to go into effect	قانونی درست شدن
to take effect	قانونی درست شدن
to come into effect	مجری شدن
to come into effect	قابل اجراشدن
to take effect	مجری شدن
cause and effect	علت و معلول
effect and cause	معلول و علت
to go into effect	قانون شدن
by-effect	نتیجه جانبی
by-effect	اثر فرعی
effect	اثر
effect	معنی
effect	مفهوم نیت
effect	مفید
effect	کارموثر اجراکردن
by-effect	عوارض جانبی [اثر جانبی]
effect	نتیجه
effect	عملی کردن معلول
effect	تاثیر
effect	معلول
tunnel effect	پدیده تونلی
tunnel effect	اثر تونلی
hawthorne effect	اثر هاوتورن
torque effect	اثر ترک
halo effect	اثر هالهای
heating effect	اثر گرمایشی
turning effect	اثر گردش
unfavorable effect	اثر نامساعد
volta effect	اثر ولتا
volta effect	پدیده ولتا
wealth effect	اثر ثروت
wealth effect	"اثر پیگو "
inductive effect	اثر القایی
zeeman effect	اثر زیمن
hall effect	شرح تاثیر میدان مغناطیسی روی جریان الکترون ها
hall effect	یچ الکترونیکی در حالت جامد که با میدن مغناطیسی کار میکند
to carry into effect	بموقع اجراگذاشتن
isotope effect	اثر ایزوتوپی
fire for effect	مرحله تیر موثر
fire for effect	تیرموثراتش
flywheel effect	پدیده چرخ لنگری
glare effect	اثر چشم دوزی
greenhose effect	پدیده گلخانهای
ground effect	وسیله پرواز به صورت هواناو
ground effect	نیروی پرواز به صورت هواناو
ground effect	اثر زمین
gyroscopic effect	اثر ژیروسکوپی
to give effect to	عملی کردن
to give effect to	اجراکردن
hall effect	اثر هال پدیده هال
joule effect	اثر ژول
zeeman effect	اثر زیمان
zeigarnik effect	پدیده زایگارنیک
special effect	جلوههایویژه
incidental effect	اثر تبعی
impact effect	اثر برخورد
side effect	عوارض جانبی [اثر جانبی]
dynatron effect	اثر دیناترون
doppler effect	اثر دوپلر
doppler effect	پدیده دوپلر
doppler effect	اثر برگشت امواج روی فرستنده
impact effect	اثر ضربه
immitation effect	اثر تقلیدی
doppler effect	اثر داپلر
sound effect	جلوههایصوتی
electroosmotic effect	اثر الکترون اسمزی
to carry into effect	اجراکردن
induction effect	اثر القایی
zener effect	اثر زنر
zener effect	اثر زنری
reactive effect	عکس العمل
income effect	تناسب خرید با درامد
exponential effect	اثرنمایی
hubble effect	اثر هابل
experimenter effect	اثر ازمایشگری
evidentiary effect	نتیجه مشهود
evidentiary effect	اثر مشهود
hubble effect	جابجایی به سوی قرمز
income effect	اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
incidental effect	اثر فرعی
image effect	اثر تصویر تلویزیون
dopplar effect	اثر دوپلر
to bring to effect	اجراکردن
nephelauxetic effect	اثر انبساط ابرالکترونی
mining effect	اثر انفجاری مین
practice effect	اثر تمرین
price effect	اثر قیمت
ratchet effect	اثر برگشت ناپذیر
ratchet effect	اثر چرخش دهنده مصرف بالا و استانداردبالای زندگی باسانی عوض نشدن
microphonic effect	اثر میکروفونی
macrocyclic effect	اثر درشت حلقهای
lighting effect	اثر روشنایی
redistribution effect	اثر توزیع مجدد
spillover effect	عوارض جانبی [اثر جانبی]
restrictive effect	اثر انقباضی
leveling effect	اثر هم تراز کننده
law of effect	قانون اثر
magnetooptical effect	اثر کر
mining effect	اثر مینی شکل ترکش مینی شکل
mirror effect	اثر اینهای
piston effect	اثر سنبهای
night effect	تاثیرات تغییر جریان مغناطیسی در شب
nephelauxetic effect	اثر نفلوکس
monroe effect	اصل مونرو متمرکز کردن نیروهای انفجاری در یک مسیر
monroe effect	اثر مونرو
mirror effect	اثرتقارن
mirror effect	اثر انعکاسی
peltier effect	پدیده پلتیه
peltier effect	اثر پلتیه
photoelectric effect	اثر فوتوالکتریک
photovoltaic effect	اثر نور- ولتی
pigou effect	اثر پیگو
pigou effect	اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
pinch effect	اثر فشرده سازی
pincushion effect	اعوجاج بالشتکی
magnetooptical effect	پدیده کر
restrictive effect	اثر کاهشی
retarding effect	اثر تاخیری
significant effect	اثر مهم
significant effect	اثر معنی دار
size effect	تاثیر اندازه
skin effect	اثر سطحی
skin effect	اثر پوست
steric effect	اثر فضایی
subsittution effect	اثر جانشینی
substitution effect	اثر جانشینی
surface effect	اثر سطح
tau effect	پدیده تائو
tax effect	اثر مالیات
thermoelectric effect	اثر گرما- برق
thermal effect	اثر گرما
thermal effect	اثر گرمایی
shot effect	اثر ساچمهای
shoaling effect	اثرات کم عمق
shielding effect	اثر حفافتی
ripple though effect	اثر بازدارنده
kerr effect	پدیده کر
kerr effect	اثر کر
kelvin effect	اثرپوست
kelvin effect	پدیده کلوین
kelvin effect	اثر کلوین
ripple through effect	نتایج یا تغییرات یا خطاهای صفحه گسترده که به عنوان نتیجه یک مقدار تغییر یافته در یک خانه فاهر میشود
kappa effect	اثر کاپا
schottky effect	اثر شوتکی
schottky effect	پدیده شوتکی
screening effect	اثر پوششی
seebeck effect	اثر زبک
seebeck effect	پدیده زبک
to bring to effect	انجام دادن
side-effect	اثر فرعی
carry into effect	انجام دادن