English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
field goal گل از راه دور
field goal گل
field goal رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
Other Matches
goal هدف
goal هدف کلی
goal گل زدن هدفی در پیش داشتن
in goal دروازه بان
goal مقصد
goal دروازه بان
goal دروازه
keep goal دروازه بانی
goal third گلسوم
goal گل
goal 1-هدف یا آنچه سعی در انجامش دارید.2-موقعیت نهایی پس از اتمام کاری که نتایج موفیت آمیز تولید کرده است
own goal گل به دروازه خودی
goal گل [ورزش]
goal shooter گلزن
goal defence دفاعگل
goal circle محدودهگل
goal attack گلزن
touch in goal محدوده بین خط دروازه و خط مرزی
to make a goal توپ راازدروازه طرف مقابل بیرون کردن
goal area منطقه دروازه
goal difference تفاضلگلدرفوتبال
goal-oriented <adj.> هدف دار
goal-oriented <adj.> مقصد گرا
To score a goal . گل زدن ( درفوتبال وغیره )
goal scorer گلزن [ورزش]
goal-oriented <adj.> هدف گرا
goal tender دروازه بان
to make a goal یک بازی بردن
to attain ones goal بارزوی خودنائل شدن
goal games بازیهای دروازه دار
goal gradient شیب هدف
goal judge داور پشت دروازه لاکراس داور دروازه واترپولو
goal keeper دروازه بان
goal kick ضربه ازاد مستقیم روی دروازه
goal kick شوت بسوی دروازه
goal light چراغ قرمز پشت دروازه لاکراس برای نشان دادن امتیاز در هر بار
goal mouth دهانه دروازه
goal object شیئی هدف
goal oriented مقصد گرا
goal oriented هدف گرا
goal posts پایههای دروازه
goal programming برنامه ریزی ارمانی
goal tending خطای اثر گذاردن روی توپ حلقه
goal directed هدف گرا
goal crease نیمدایره جلودروازه لاکراس
to attain ones goal خودرسیدن
to attain ones goal بمقصد
tend goal حفظ دروازه
tend goal دروازه بانی
drop a goal ضربه زدن بر فراز دروازه
drop goal رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
dropped goal رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
goal throw پرتاب ازاد دروازه بان واترپولو
penalty goal پنالتی گل شده
mallet goal نمره دادن از صفر تا 01 به بازیگر به نسبت مهارت او
goal average گل اواژ
goal average گل شماری
goal box جعبه هدف
goal crease محوطه دروازه
goal umpire دروازه بان واترپولو
to miss the goal گل نکردن [ورزش]
to miss the goal به گل نزدن [ورزش]
goal keeper line خط دروازه بان
changing the goal keeper تعویض دروازه بان
shot direct at goal شوت مستقیم به دروازه
goal area line خط دروازه
goal line referee داورخطگل
high goal polo چوگان بین تیمهای دارنده 91امتیاز تعادلی یا بیشتر
to rifle the ball into the goal با ضربه خیلی محکم توپ را به دروازه شوت کردن
touch in goal line ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
goal predicates blackness زغال از سیاهی خبر میدهد
fractional antedating goal response خرده پاسخ انتظار هدف
field کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
field name نام فیلد
to take the field جنگ اغازکردن
field میدانه
field مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
field تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
to keep the field درجای خودثابت ماندن
to keep the field جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
field بخشی از دستور کامپیوتری که حاوی محل داده است
field بخشی از دستور کاپیوتری که حاوی محل داده است
field نوشتن داده روی PROM
field مشابه 4036
field میدان دید
field روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
field شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
field جای گرفتن توپگیران در زمین کریکت هر کدام از دایرههای هدف
field صحرا
field پایکار
field بمیدان یا صحرا رفتن
field رشته
field دایره
field دشت کشتزار
field کارگاه
field رشته [دانشی]
field توپگیر کریکت تمام توپگیران کریکت
field زمین بازی
field فرودگاه
field دشت
field میدان رزم صحرا
field زمینه رزمی صحرایی
field زمین
field مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
zero field بی میدان
zero field میدان صفر
field بخشی از ستون کارت برای یک نوع داده یا رکورد
To take field against somebody . بر علیه کسی وارد شدن
right field سمتراستزمین
field خارج اداره یا کارخانه
field محل توزیع نیرو و انرژی مغناطیسی یا الکتریکی
field بخشی از رکورد کاپیوتری که حاوی محل داده است
field محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
zero field بی حوزه
well field حوزه تغذیه کننده چاه
field فیلد
field شاخه [دانشی]
field میدان
field حوزه
field فضای ذخیره سازی یا نمایش که توسط کاربر قابل تغییر نیست
force field میدان نیرو
field rheostat رگولاتورمیدان
flying field میدان فرودگاه
field type نوع رزمی
field range میدان تیرجنگی
field round یک دور تیراندازی صحرایی
free field حوزه ازاد
field roving course مسابقه تیراندازی جنگلی
free field میدان عمل ازاد
field rheostat تنظیم کننده میدان
field radio رادیوی قابل حمل صحرایی
field radio بی سیم صحرایی
field range میدان تیر رزمی
field privilege امتیاز فیلد
field ration جیره صحرایی
field ration جیره رزمی
field rectifier یکسوساز میدان
field pole قطب میدان
field point سر تیر بسیار نازک
field regulator نافم میدان
field regulator تنظیم کننده میدان
field rheostat رئوستای میدان
fixed field میدان ثابت
field worker پژوهشگر میدانی
field work کار صحرایی
field service خدمات پایکار
field template الگوی فیلد
field survey نقشه برداری زمینی
field study بررسی میدانی
field service تعمیر در محل
field strength شدت میدان
field strcture ساخت میدانی
field service خدمات رزمی
field service پشتیبانی سرویس رزمی
field services قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
field shop کارگاه صحرایی
field shop تعمیرگاه صحرایی
field splice وصله کارگاهی
field stockade ذخایر صحرایی
field stockade کالاهای انبار شده در صحرا یا میدان جنگ
field template قالب فیلد
field theory نظریه میدانی
field work کار میدانهای
field upgradable سخت افزار قابل توسعه درمحل
field work استحکامات صحرایی استحکامات
field work کار در صحرا
field work پژوهش میدانی
field wire سیم جنگی
field wire سیم صحرایی
field winding سیم پیچی میدان
field winding سیم پیچ اهنربایی
field voltage ولتاژ میدان
field vector بردار میدان
field separator جدا ساز میدان
field type از نوع جنگی
field trip گردش علمی
field trial مسابقه تازیهای شکاری
field theory نظریه اساسی میدان
field theory تئوری میدان ها
field storage انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
rice field برنج کاری
sort field میدان مرتب سازی
sort field فیلد مرتب سازی
stray field میدان هرز
tension field میدان کششی
track and field وابسته به مسابقات دوصحرایی یا میدانی
track and field ه
track and field چکش
track and field دیسک و غیره
track and field دو و میدانی
sort field میدان جور کردن
sort field فیلدی در فایل ذخیره شده برای مرتب سازی فایل
rotary field میدان دوار
rotating field میدان گردان
rugby field زمین بازی رگبی
self consistent field میدان خود سازگار
sensory field میدان حسی
series field میدان زنجیری
shunt field میدان شنتی
signed field میدان علامت دار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com