English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
field grade افسر ارشد ارتش
field grade رده رزمی
field grade افسر ارشد درجه افسر ارشدی
Other Matches
grade نوع
grade طبقه بندی کردن کلاسه کردن
grade دسته بندی کردن
grade در پایهای قرار گرفتن
grade پایه
grade درجه
grade درجه بندی رتبه
grade مرحله
grade درجه شدت
grade انحراف ازسطح تراز
grade درجه رتبه
grade زبری
grade کلاس کیفیت
grade گرادیان [یکای زاویه] [ریاضی]
grade گراد [یکای زاویه] [ریاضی]
grade گواهی
grade الگوی لباس ارزش نسبی سنگ معدنی درجه موادمعدنی
grade درجه بندی کردن
grade دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade رتبه
grade مرحله گراد
grade شیب
grade درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grade طبقه
grade جورکردن باهم امیختن
grade اصلاح نژادکردن هموارکردن
grade نوع درجه بندی کردن
grade نمره
grade نمره دادن
grade کلاس
grade سطح یا محدوده
grade شیب منظم دادن تسطیح کردن
at grade در یک ترازو
grade مدرک
of the same grade هم رتبه
sub grade لایه زیرین
which grade are you in? که درجه شما را در؟
on the up grade بالارونده
grade درجه بندی
on the down grade پایین رونده
high grade مرغوب
low grade کم ارزش
low grade کم طبقه بندی
high grade قوی
high grade خیلی پیشرفته پرقدرت
high grade درجه اعلی
high grade عالی
fuel grade درجه سوخت
grade equivalent معادل کلاسی
grade line خط مبنا
grade norm هنجار کلاسی
grade of channel درجه کانال
grade scale مقیاس کلاسی
grade score نمره کلاسی
low grade کم اثر
grade separation تقاطع شاهراه یا راه اهن که در ان دو جاده دارای اختلاف سطح از یکدیگر هستند
grade school مدرسه ابتدایی
grade crossing تقاطع شاهراه
grade crossing تقاطع راه اهن
grade crossing تقاطع پیاده روها تقاطع راه اهن و جاده
grade crossings تقاطع شاهراه
analytical grade خلوص ازمایشگاهی
grade crossings تقاطع راه اهن
grade crossings تقاطع پیاده روها تقاطع راه اهن و جاده
analytical grade خلوص واکنشگری
technical grade خلوص صنعتی
company grade در رده گروهان
company grade پرسنلی که در رده گروهان کار می کنند
conduct grade نمره انضباط
conduct grade درجه هدایت یک ماده
low grade کم درجه
pay grade ضریب ثابت حقوق یا مبنای حقوقی
pay grade ضریب حقوقی
make the grade <idiom> منظم کردن، موفق بودن ،حاضر شدن
cotton grade درجه پنبه بر اساس مرغوبیت
voice grade channel مجرای از درجه صدایی
premium grade petrol بنزین سوپر
high grade product محصول درجه یک
high grade steel فولاد درجه بالا
high grade steel فولاد قیمتی
He was granted a grade promotion. یک پایه ترفیع ( ارتقاء درجه ) گرفت
high grade zink زینک فریف
lieutenant juinior grade ستوان سوم
low grade defective عقب مانده ذهنی تراز پایین
age grade scaling مقیاسیابی سنی- کلاسی
primary standard grade خلوص استاندارد اولیه
lieutenant junior grade ناوبان یکم
captain junior grade ناخدا دوم
voice grade channel کانال ارسال گفتار
high grade petrol بنزین سوپر
voice grade channel ارتباطات کامپیوتر به کامپیوتر بااستفاده از خطوط عادی بکاربرده شده در ارتباطات تلفنی مجرای از دریچه صدایی
forging grade steel فولاد اهنگری
field زمینه رزمی صحرایی
field صحرا
field دشت کشتزار
field حوزه
field میدانه
field مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
to take the field جنگ اغازکردن
to keep the field درجای خودثابت ماندن
to keep the field جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
field name نام فیلد
field زمین
field رشته
field روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
field مشابه 4036
field شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
field دایره
field میدان رزم صحرا
field دشت
field میدان دید
field پایکار
field بمیدان یا صحرا رفتن
field کارگاه
field فرودگاه
field زمین بازی
field توپگیر کریکت تمام توپگیران کریکت
field جای گرفتن توپگیران در زمین کریکت هر کدام از دایرههای هدف
field بخشی از دستور کامپیوتری که حاوی محل داده است
field کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
right field سمتراستزمین
field میدان
field تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
field فضای ذخیره سازی یا نمایش که توسط کاربر قابل تغییر نیست
field خارج اداره یا کارخانه
field مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
field بخشی از ستون کارت برای یک نوع داده یا رکورد
field بخشی از رکورد کاپیوتری که حاوی محل داده است
field محل توزیع نیرو و انرژی مغناطیسی یا الکتریکی
field شاخه [دانشی]
field رشته [دانشی]
field فیلد
field محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
field بخشی از دستور کاپیوتری که حاوی محل داده است
To take field against somebody . بر علیه کسی وارد شدن
zero field میدان صفر
well field حوزه تغذیه کننده چاه
zero field بی حوزه
zero field بی میدان
field نوشتن داده روی PROM
field work پژوهش میدانی
field point سر تیر بسیار نازک
field wire سیم صحرایی
field winding سیم پیچی میدان
field pole قطب میدان
field winding سیم پیچ اهنربایی
field vector بردار میدان
field voltage ولتاژ میدان
field upgradable سخت افزار قابل توسعه درمحل
field type نوع رزمی
field type از نوع جنگی
field privilege امتیاز فیلد
field pea نخود سبز فرنگی
field tensor میدان تانسوری [فیزیک]
field shop کارگاه صحرایی
field work کار در صحرا
field work استحکامات صحرایی استحکامات
field work کار میدانهای
field operating فعال درصحرا رده صحرایی
field order دستورالعمل رزمی
field order دستورعملیاتی دستور رزمی
gold field ناحیه زرخیز
vector field میدان برداری [ریاضی] [فیزیک]
field piece توپ صحرائی
free field حوزه ازاد
free field میدان عمل ازاد
field operating عمل کننده در صحرا
force field میدان نیرو
flying field میدان فرودگاه
field player بازیگران جز دروازه بان بازیگر ثابت
fixed field میدان ثابت
field worker پژوهشگر میدانی
field work کار صحرایی
field wire سیم جنگی
field separator جدا ساز میدان
field service خدمات پایکار
field range میدان تیر رزمی
field service تعمیر در محل
field service خدمات رزمی
field radio رادیوی قابل حمل صحرایی
field service پشتیبانی سرویس رزمی
field services قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
field roving course مسابقه تیراندازی جنگلی
field round یک دور تیراندازی صحرایی
field ration جیره صحرایی
field ration جیره رزمی
field rectifier یکسوساز میدان
field regulator نافم میدان
field regulator تنظیم کننده میدان
field rheostat رئوستای میدان
field rheostat تنظیم کننده میدان
field rheostat رگولاتورمیدان
field shop تعمیرگاه صحرایی
field splice وصله کارگاهی
field survey نقشه برداری زمینی
field template الگوی فیلد
field template قالب فیلد
field theory نظریه میدانی
field theory تئوری میدان ها
field theory نظریه اساسی میدان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com