Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
field of honor
صحنه دوئل
Other Matches
honor
احترام کردن به
honor
محترم شمردن
honor
امتیازتحصیلی اوردن
honor
امتیاز اولین نفر بودن درشروع بازی گلف
honor
افتخار
honor
جلال
honor
درجه نشان
honor
پذیرفتن برات
upon my honor
به شرافتم سوگند
honor
شاگر اول شدن
honor
حضرت
honor
جناب
his honor
جناب .....
honor
احترام
honor
عزت افتخار
honor
شرف
honor
شرافت
honor
ابرو ناموس
honor
عفت
honor
نجابت تشریفات
honor
امتیازویژه
royal honor
درجه سلطنتی
medal of honor
نشان افتخار
royal honor
امتیازپادشاهی
maid of honor
ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری
maids of honor
ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری
Word of honor .
قول شرف
pledge one's honor
قول شرف دادن
place of honor
مکان پر افتخار
discharge without honor
اخراج به علت عدم صلاحیت خدمتی
guard of honor
پاسدار تشریفات
medal of honor
مدال افتخار
matron of honor
بانوی محترمه ملازم عروس
matron of honor
ساقدوش عروس
guard of honor
گارد احترام
We consider it a great honor to have you here with us tonight.
این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
to discharge someone without honor
[from the army]
اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
He is jealous . He is sensitive on matters of honor .
غیرتی است
field name
نام فیلد
To take field against somebody .
بر علیه کسی وارد شدن
right field
سمتراستزمین
zero field
میدان صفر
zero field
بی میدان
well field
حوزه تغذیه کننده چاه
field
رشته
[دانشی]
to take the field
جنگ اغازکردن
to keep the field
درجای خودثابت ماندن
to keep the field
جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
field
نوشتن داده روی PROM
zero field
بی حوزه
field
میدان
field
زمین بازی
field
توپگیر کریکت تمام توپگیران کریکت
field
جای گرفتن توپگیران در زمین کریکت هر کدام از دایرههای هدف
field
شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
field
حوزه
field
میدانه
field
مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
field
مشابه 4036
field
روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
field
بخشی از دستور کاپیوتری که حاوی محل داده است
field
بخشی از دستور کامپیوتری که حاوی محل داده است
field
تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
field
کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
field
فرودگاه
field
زمین
field
صحرا
field
دشت کشتزار
field
دایره
field
رشته
field
بمیدان یا صحرا رفتن
field
پایکار
field
کارگاه
field
میدان دید
field
زمینه رزمی صحرایی
field
میدان رزم صحرا
field
دشت
field
فضای ذخیره سازی یا نمایش که توسط کاربر قابل تغییر نیست
field
شاخه
[دانشی]
field
بخشی از ستون کارت برای یک نوع داده یا رکورد
field
فیلد
field
محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
field
محل توزیع نیرو و انرژی مغناطیسی یا الکتریکی
field
مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
field
خارج اداره یا کارخانه
field
بخشی از رکورد کاپیوتری که حاوی محل داده است
field theory
تئوری میدان ها
field type
نوع رزمی
field theory
نظریه اساسی میدان
field type
از نوع جنگی
field trial
مسابقه تازیهای شکاری
field trip
گردش علمی
field template
قالب فیلد
field strcture
ساخت میدانی
field strength
شدت میدان
field theory
نظریه میدانی
field study
بررسی میدانی
field survey
نقشه برداری زمینی
field template
الگوی فیلد
field upgradable
سخت افزار قابل توسعه درمحل
field vector
بردار میدان
fixed field
میدان ثابت
flying field
میدان فرودگاه
force field
میدان نیرو
free field
میدان عمل ازاد
soccer field
زمین فوتبال
free field
حوزه ازاد
gold field
ناحیه زرخیز
grain field
کشتزار
grain field
گندم زار
field worker
پژوهشگر میدانی
field work
کار صحرایی
field voltage
ولتاژ میدان
field winding
سیم پیچ اهنربایی
field winding
سیم پیچی میدان
field wire
سیم صحرایی
field wire
سیم جنگی
field work
پژوهش میدانی
field work
کار در صحرا
field work
استحکامات صحرایی استحکامات
field work
کار میدانهای
gravitational field
میدان گرانش
field piece
توپ صحرائی
field player
بازیگران جز دروازه بان بازیگر ثابت
field point
سر تیر بسیار نازک
field pole
قطب میدان
field privilege
امتیاز فیلد
field radio
بی سیم صحرایی
field radio
رادیوی قابل حمل صحرایی
field range
میدان تیر رزمی
field pea
نخود سبز فرنگی
field order
دستورعملیاتی دستور رزمی
field of view
حدود دید یک دوربین شبیه سازی شده
field of vision
میدان بینایی
field of vision
میدان دید
field officer
افسر عملیات صحرایی
field officer
افسر رزمی
field officer
افسر رسته رزمی
field operating
عمل کننده در صحرا
field operating
فعال درصحرا رده صحرایی
field order
دستورالعمل رزمی
field range
میدان تیرجنگی
field ration
جیره صحرایی
field service
تعمیر در محل
field service
خدمات رزمی
field service
پشتیبانی سرویس رزمی
field services
قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
field shop
کارگاه صحرایی
field shop
تعمیرگاه صحرایی
field splice
وصله کارگاهی
field stockade
ذخایر صحرایی
field stockade
کالاهای انبار شده در صحرا یا میدان جنگ
field service
خدمات پایکار
field separator
جدا ساز میدان
field ration
جیره رزمی
field rectifier
یکسوساز میدان
field regulator
نافم میدان
field regulator
تنظیم کننده میدان
field rheostat
رئوستای میدان
field rheostat
تنظیم کننده میدان
field rheostat
رگولاتورمیدان
field round
یک دور تیراندازی صحرایی
field roving course
مسابقه تیراندازی جنگلی
field storage
انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
grounded field
سیم پیچ متصل به زمین
maxwell field
میدان ماکسولی
play the field
شرط بندی روی همه
protected field
میدان حفافت شده
protected field
میدان محفوظ
psychological field
میدان روانی
radiation field
میدان تابش
repeating field
فیلد مکرر
rice field
شالی زار
rice field
برنج کاری
vector field
میدان برداری
pickup field
محوطه سوار شدن درهواپیما
pickup field
زمین باز بدون مانعی که هواپیما میتواند در ان فروداید
maxwell field
میدان ماکسول
memo field
فیلدی در پایگاه داده یا پنجره متن در یک برنامه کاربردی که به کاربر امکان افزودن دستورات یا ماکرو درباره ورودی میدهد
mine field
ناحیه مین گذاری شده دردریا
oil field
کان نفت
oil field
زمین نفت خیز
order off the field
حکم خروج
perceptual field
میدان ادراکی
phenomenal field
میدان پدیداری
rotary field
میدان دوار
rotating field
میدان گردان
two phase field
میدان دو فاز
sort field
فیلد مرتب سازی
stray field
میدان هرز
tension field
میدان کششی
track and field
دو و میدانی
track and field
دیسک و غیره
track and field
چکش
track and field
وابسته به مسابقات دوصحرایی یا میدانی
sort field
میدان جور کردن
sort field
فیلدی در فایل ذخیره شده برای مرتب سازی فایل
solenoidal field
میدان سولنئیدی
unprotected field
میدان حفافت نشده
uniform field
میدان یکنواخت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com