English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
final goods کالای نهائی
final goods کالا برای مصرف نهائی
Other Matches
final پایانی
final نهایی
final قاطع
final غایی
final نهائی
final فینال
final مسابقه نهایی
final قطعی
final رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
final value ارزش نهایی
final اخرین
final غایی قطعی
final تهایی
final acceptance آزمایش قبولی نهایی ناو
final act سند نهایی
final act قطعنامه
final act سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
final approach مسیر نهایی فرود
final approach مسیرنهایی فرود هواپیما
final assembly مونتاژ نهایی
final assembly نصب نهایی
final result نتیجه نهایی
final state حالت پایانی
final destination مقصد نهایی
final heading مسیر پرواز نهایی
final velocity سرعت نهایی
final report گزارش نهایی
final test ازمایش نهائی
final term جمله نهایی
final temperature درجه حرارت نهایی
final award رای قطعی
final cinditions شرایط پایانی
final cinditions شرایط فینال
final measurement اندازه گیری نهایی
final judgement حکم نهایی
final invoice صورت حساب نهایی
final instrument معادل act final
final drive گرداننده نهایی
final heading سمت پرواز یا حرکت نهایی
final payment پرداخت نهایی
final drive چرخ گرداننده نهایی شنی
final payment پراخت نهائی
final position وضعیت نهایی
final price قیمت نهائی
final cut برش نهایی
final decision رای قطعی و نهایی
final demand تقاضای نهائی
final set حالتی که بتن بطور کامل گرفته و بقدرکافی سخت شده که بتوان قالب براری نمود
final protocol مقاوله نامه یا موافقتنامه نهایی
final process دستور اجرای حکم
final diameter قطر نهایی
final price اخرین قیمت
final drive محرکه محور عقب
semi-final نیمه نهایی
semi-final مسابقات نیم پایانی
Is that your final word ? همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
Cup Final بازیفینال
final whistle سوت پایان [ورزش]
final shaving پرداخت [کوتاه کردن نهایی پرزها]
quarter-final یک چهارم نهایی
quarter final یک چهارم نهایی
to have the final [last] word <idiom> حرف خود را به کرسی نشاندن
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final . همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
semi-final نیم پایانی
final boiling point نقطه جوش پایانی
The judge will have the final say on the matter. قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
and that is flat(final)!No arguments! چون وچراهم ندارد !
final setting time مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
final coordination line اخرین خط هماهنگیها
final protective fires اخرین اتشهای حفافتی
final awards judgements احکام قطعی
final protective line خط اخرین اتشهای حفافتی اخرین خط حفافتی
full and final settlement تسویه تمام و کمال
final bomb release line اخرین خط رهایی بمب اخرین خط پرتاب بمب
It is bound (most likely)to happen . The die is cast . It is final and irrevocable. بروبرگردندارد ( قطعی وحتمی است )
available goods کالاهای موجود
get the goods on someone <idiom> فهمیدن اطلاعات بد درمورد کسی
d. of goods تحویل کالا یا اجناس
goods جنس
goods کالا
goods اجناس
goods کالاها
goods امتعه
knit goods کش بافت
producer's goods کالاهای سرمایهای کالاهای تولیدی
perishable goods perishables
investment goods کالاهای سرمایهای
knit goods کالای کش بافت
inwards goods کالاهای وارداتی
lien on goods حق حبس کالا
marketable goods کالاهای قابل عرضه به بازار
merit goods کالاهای مطلوب
prohibited goods کالاهای ممنوعه
producer's goods هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
producer's goods مواد تولیدی
producer's goods کالاهای مولد
producer goods کالاهای سرمایهای
producer goods کالاهای تولیدی
piece goods کالاهایی که بصورت دانهای بفروش میرسد
perishable goods کالاهای خراب شدنی کالاهای فاسد شدنی
perishable goods کالاهای فاسد شدنی
overdue goods کالاهای تحویل نشده
prohibited goods اشیاء ممنوع
prohibited goods کالاهای منع شده
on receipt of the goods برسیدن کالا
merit goods کالاهای ایده ال
nondurable goods کالاهای بی دوام
mixed goods کالاهای مختلط
narrow goods کاذی باریک
nonessential goods کالاهای غیر اساسی
on receipt of the goods بوصول کالا
narrow goods نوار قیطان
public goods کالاهای عمومی
proprietary goods کالاهای اختصاصی
proprietary goods کالاهایی که دارای علامتی خاص میباشند
order for goods سفارش کالا
manufactured goods کالایکارخانهساز
goods wagon واگنحملکالا
goods station ایستگاهکالاهایتجارتی
yard goods اجناس ذرعی
white goods حوله سفید ملافه
white goods پارچه سفید نخی
we ran out of these goods این کالای ما تمام شد
valuable goods اشیاء بهادار
Contraband goods. کالای قا چاق
deliver the goods <idiom> موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
transport of goods حمل و نقل بار
transport of goods رفت و آمد بار
substandard goods اجناس بنجل
Goods to declare همراه داشتن کالاهای گمرکی
to t. a cusomer for goods کالای نسیه به مشتری دادن توگلایاردوی اعتباعجنس به مشتری دادن
to discharge goods کالا را تخلیه کردن
to countermand goods سفارش کالا را پس گرفتن
spot goods کالاهای اماده تحویل
spot goods کالاهای موجود
soft goods کالاهای مصرف شدنی
soft goods کالاهای بی دوام
smuggled goods کالای قاچاق
secondhand goods کالاهای دست دوم
rationed goods کالاهای جیره بندی شده
staple goods کالای بسیار ضروری
stolen goods اموال مسروقه
stolen goods مال دزدی کالای دزدیده شده
to boycott goods تحریم کردن کالا
the goods in question کالای موردبحث
the goods are on order کالا را سفارش داده ایم
supporting goods موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
supporting goods کالاهای حمایتی
substitute goods کالاهای جانشین
stolen goods کالای مسروقه
stolen goods مال مسروقه
valuable goods اشیاء باارزش
intermediate goods کالاهای واسطه
dress goods قماشهای زنانه
common goods کالای مورد نیاز عموم
collective goods پارک و غیره
collective goods مانند جاده
collective goods کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
collective goods کالاهای جمعی
collection of goods دریافت کالا
checking of goods بررسی امتعه
carriage of goods حمل و نقل کالا
capital goods دارایی ثابت
competitive goods کالاهای مورد رقابت
complementary goods کالاهای مکمل
discount of goods تخفیف روی کالا
d. in second hand goods دست فروش
d. in second hand goods سمسار
custody of goods حفافت یا نگهداری کالا
contrabanded goods اموال و اشیا قاچاق
consumption goods کالاهای مصرفی
consumer's goods کالای مصرفی
consolidate goods کالاها را ادغام کردن
capital goods کالاهای سرمایهای
consumer goods کالاهای مصرفی
consumer goods اشیاء مصرفی
luxury goods کالاهای تجملی
luxury goods کالاهای تشریفاتی
goods trains قطار حمل کالا
goods trains قطار باربری
goods train قطار حمل کالا
goods train قطار باربری
dry goods اجناس خشک
consumer goods کالای مصرفی
business goods کالای تولیدی
branded goods کالاهای دارای علامت تجاری کالاهای مارکدار
bonded goods کالاهایی که تحت کنترل گمرک نگهداری میشود
bonded goods کالاهایی که در انبار گمرک میباشد
bill of goods فهرست تجارتی
bill of goods صورت کالا
attractive goods کالاهای جذاب
appropriation of goods ضبط مال التجاره
acceptance of goods پذیرفتن کالا
acceptance of goods قبول کردن کالا
dry goods خشکبار
durable goods کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
durable goods کالاهای بادوام
finished goods کالاهای اماده فروش
hard goods اجسام سخت
futures goods کالاهایی که در معامله سلف خرید و فروش می گردد کالاهای مورد معامله سلف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com