Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
final position
وضعیت نهایی
Other Matches
final
غایی قطعی
final
نهایی
final
پایانی
final
اخرین
final
فینال
final
قطعی
final
رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
final
قاطع
final
مسابقه نهایی
final value
ارزش نهایی
final
غایی
final
تهایی
final
نهائی
final whistle
سوت پایان
[ورزش]
final decision
رای قطعی و نهایی
final demand
تقاضای نهائی
Cup Final
بازیفینال
quarter-final
یک چهارم نهایی
quarter final
یک چهارم نهایی
final act
قطعنامه
final act
سند نهایی
Is that your final word ?
همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final .
همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
final acceptance
آزمایش قبولی نهایی ناو
final heading
سمت پرواز یا حرکت نهایی
final award
رای قطعی
semi-final
نیمه نهایی
final act
سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
final approach
مسیر نهایی فرود
final approach
مسیرنهایی فرود هواپیما
to have the final
[last]
word
<idiom>
حرف خود را به کرسی نشاندن
final cut
برش نهایی
final shaving
پرداخت
[کوتاه کردن نهایی پرزها]
final cinditions
شرایط فینال
final cinditions
شرایط پایانی
semi-final
مسابقات نیم پایانی
final assembly
نصب نهایی
final assembly
مونتاژ نهایی
semi-final
نیم پایانی
final velocity
سرعت نهایی
final price
قیمت نهائی
final price
اخرین قیمت
final process
دستور اجرای حکم
final report
گزارش نهایی
final protocol
مقاوله نامه یا موافقتنامه نهایی
final result
نتیجه نهایی
final set
حالتی که بتن بطور کامل گرفته و بقدرکافی سخت شده که بتوان قالب براری نمود
final state
حالت پایانی
final temperature
درجه حرارت نهایی
final term
جمله نهایی
final test
ازمایش نهائی
final payment
پرداخت نهایی
final payment
پراخت نهائی
final heading
مسیر پرواز نهایی
final goods
کالا برای مصرف نهائی
final goods
کالای نهائی
final drive
محرکه محور عقب
final drive
چرخ گرداننده نهایی شنی
final drive
گرداننده نهایی
final destination
مقصد نهایی
final diameter
قطر نهایی
final measurement
اندازه گیری نهایی
final judgement
حکم نهایی
final instrument
معادل act final
final invoice
صورت حساب نهایی
The judge will have the final say on the matter.
قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
final awards judgements
احکام قطعی
and that is flat(final)!No arguments!
چون وچراهم ندارد !
full and final settlement
تسویه تمام و کمال
final boiling point
نقطه جوش پایانی
final setting time
مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
final protective line
خط اخرین اتشهای حفافتی اخرین خط حفافتی
final protective fires
اخرین اتشهای حفافتی
final coordination line
اخرین خط هماهنگیها
final bomb release line
اخرین خط رهایی بمب اخرین خط پرتاب بمب
It is bound (most likely)to happen . The die is cast . It is final and irrevocable.
بروبرگردندارد ( قطعی وحتمی است )
y position
حالت- ایگرگ
on position
وضعیت وصل
t position
حالت یک اسکیت عمود براسکیت دیگر
position
نهش
position
موضعگیری مدافع موضعگیری مدافع
position
شغل رسمی
position
جا
position
محل
position
وضع چگونگی
position
مدت زمان لازم برای دستیابی به داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا ماشین نوار. حاوی تمام حرکات ماده از قیبل نوک خواندن و بازو
position
قرار دادن چیزی در محل خاص
position
محل چیزی
position
موقعیت
position
نظریه
an a for a position
درخواست دهنده برای کار
position
قراردادن امورات مربوط به وفایف
position
مستقرشدن یاکردن
position
مقام شغل سازمانی
position
شغل
position
مرتبه مقام
position
جایگاه
position
مقام یافتن سمت
position
منصب
position
وضعیت
position
مقام
position
موضع
position
حالت محل سازمانی
to be in a position to do something
موقعیتش باشد که کاری را انجام بدهند
position
بردار مکان
[ریاضی]
position
شکل موقعیت
position
وضعیت موضع
position
وضع
position
قراردادن یاگرفتن
position area
منطقه مواضع
position buoy
بویه موقعیت
position buoy
بویه نشان دهنده موقعیت کاروان دریایی
position control
پیچ مرکز گذار
repetition of position
تکرار وضعیت
position correction
تصحیحات موضعی
referee's position
اعلام کشتی در خاک از سوی داور
position defense
دفاع موضعی
position angle
زاویه تراز
reference position
محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی
sign position
موضوع علامت
set position
اماده در نقطه اغاز
selection of position
انتخاب موضع
screen position
مکان صفحه
rigging position
وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
rest position
وضعیت ساکن
rest position
موقعیت سکون
rest position
استراحتگاه
response position
مکان جواب
position habit
عادت مکانی
position defense
دفاع یا پدافندثابت
position finding
موقعیت یابی
referee's position
خاک شدن در کشتی
print position
مکان چاپ
print position
موقعیت چاپ
prone position
وضعیت درازکش
prone position
حالت درازکش
punch position
موضع منگنه
punch position
محل منگنه
reclining position
حالت غنوده
ready position
حالت حاضر به تیر
primary position
موضع ابتدایی
primary position
موضع اصلی
position indicator
شاخص نماها
position light
علایم نشان دهنده موضع چراغ راهنمای مسیر یا محل موضع
position of attention
حرکات و احترامات نظامی
position response
پاسخ مکانی
position warfare
جنگ موضعی
position warfare
نبرد موضعی
ready position
حاضربه تیراندازی
post position
محل اسب در شروع
predicament position
بخطر افتادن
ready position
وضعیت حاضربه حرکت هلیکوپتر
document-to-be-sent position
موقعیتفرستادنمدارک
validated position
شغل بلاتصدی سازمانی
validated position
محل سازمانی خالی
straight position
فرم مستقیم
unit position
مکان واحد
to seek a position
مشورت کردن
to seek a position
جستجوی کاریامقامی کردن پی کاری گشتن
tuck position
موفقیتجمعشده
switch position
موضع دفاعی بینابین
This position is much too small for me .
این سمت برای من خیلی کوچک است
waiting position
ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
waltz position
رقص والس
arm position
موقعیتبازو
leg position
مدلپا
pike position
وضعخمشدنبدنشکل7باپاها
position marker
نشانگرموقعیت
lotus position
چمباتمه لوتوسی
lotus position
جاگیری لوتوسی
position of the ligament
طرزقراگیریرباط
winning position
پوزیسیون برنده
wing position
وضعیت بال نسبت به بدنه هواپیما
position vector
بردار مکان
[ریاضی]
supplementary position
موضع تکمیلی
steinitz position
پوزیسیون اشتاینیتسی
starting position
وضعیت راه اندازی
starting position
وضعیت صفر
stag position
پاباز در هوا
stag position
وضع پاهای باز
squatting position
وضعیت چمباتمه در تیراندازی
sitting position
وضعیت نشسته
sign position
موقعیت علامت
supplementary position
موضع یدکی
switch position
موضع رابط دفاعی
shooting position
حالت بدن و اسلحه در تیراندازی
pole position
جلوتر از همه در صف
[مسابقه]
pole position
آغازگاه
[ستاره شناسی]
[ارتش]
forward position
موقعیت رو به جلو
He has not enough experience for the position.
برای اینکار تجربه کافی ندارد
to seek a position
نظر خواستن
sign position
مکان علامت
position angle
زاویه ارتفاع جسم
firing position
موقعیت احتراق
duty position
محل شغلی
duty position
شغل ارجاعی
duty position
شغل
drilling position
مکان مته کاری
drilling position
وضعیت مته کاری
delay position
موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com