English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 188 (2 milliseconds)
English Persian
final report گزارش نهایی
Other Matches
final value ارزش نهایی
final اخرین
final پایانی
final نهایی
final قاطع
final غایی
final فینال
final مسابقه نهایی
final تهایی
final رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
final نهائی
final قطعی
final غایی قطعی
final process دستور اجرای حکم
final drive محرکه محور عقب
final goods کالای نهائی
final goods کالا برای مصرف نهائی
final heading مسیر پرواز نهایی
final heading سمت پرواز یا حرکت نهایی
final measurement اندازه گیری نهایی
final award رای قطعی
final protocol مقاوله نامه یا موافقتنامه نهایی
final payment پراخت نهائی
final drive چرخ گرداننده نهایی شنی
final position وضعیت نهایی
final price قیمت نهائی
final price اخرین قیمت
final approach مسیرنهایی فرود هواپیما
final drive گرداننده نهایی
final diameter قطر نهایی
final approach مسیر نهایی فرود
final act سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
final assembly مونتاژ نهایی
final act سند نهایی
final acceptance آزمایش قبولی نهایی ناو
final instrument معادل act final
final invoice صورت حساب نهایی
final assembly نصب نهایی
final cinditions شرایط پایانی
final cinditions شرایط فینال
final judgement حکم نهایی
final decision رای قطعی و نهایی
final demand تقاضای نهائی
final destination مقصد نهایی
final act قطعنامه
final payment پرداخت نهایی
semi-final نیمه نهایی
semi-final نیم پایانی
semi-final مسابقات نیم پایانی
Cup Final بازیفینال
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final . همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
Is that your final word ? همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
final cut برش نهایی
final shaving پرداخت [کوتاه کردن نهایی پرزها]
final whistle سوت پایان [ورزش]
to have the final [last] word <idiom> حرف خود را به کرسی نشاندن
final state حالت پایانی
final term جمله نهایی
final set حالتی که بتن بطور کامل گرفته و بقدرکافی سخت شده که بتوان قالب براری نمود
final test ازمایش نهائی
quarter-final یک چهارم نهایی
quarter final یک چهارم نهایی
final temperature درجه حرارت نهایی
final result نتیجه نهایی
final velocity سرعت نهایی
full and final settlement تسویه تمام و کمال
final protective fires اخرین اتشهای حفافتی
The judge will have the final say on the matter. قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
final coordination line اخرین خط هماهنگیها
final protective line خط اخرین اتشهای حفافتی اخرین خط حفافتی
final boiling point نقطه جوش پایانی
final awards judgements احکام قطعی
and that is flat(final)!No arguments! چون وچراهم ندارد !
final setting time مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
final bomb release line اخرین خط رهایی بمب اخرین خط پرتاب بمب
report مدرک
report شهرت
the report goes چنین گویند
report گواهی
report انتشار
report شایعه
report اطلاع دادن
report گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
report خبردادن
report معرفی کردن خود
report صدای شلیک
report گزارش دیدبانی
report خبر
report صدا
report گزارش دادن به
report گزارش دادن
report گزارش
It is bound (most likely)to happen . The die is cast . It is final and irrevocable. بروبرگردندارد ( قطعی وحتمی است )
this report is incredible این گزارش را نمیتوان باورکرد
report program برنامه گزارش
report of survey گزارش تحقیقات یا بررسیها
snap report گزارش فوری یا انی
to report for duty برای کار حاضر شدن وخود رامعرفی کردن
report writer گزارش نویسی
report writer نویسنده گزارش
situation report گزارش وضعیت
shelling report گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
self report inventories پرسشنامههای خودسنجی
school report گزارش اموزشگاه
status report گزارش وضعیت
subemit a report گزارش دادن
schedule report گزارش زمانبندی شده
submit a report گزارش دادن
survey report گزارش بازرسی
technical report گزارش فنی
to report oneself حاضر شدن وخود را معرفی کردن
viva report گزارش شفاهی
to make out a report به تفصیل نوشتن گزارشی
to write out a report به تفصیل نوشتن گزارشی
to write up a report به تفصیل نوشتن گزارشی
to draw up a report به تفصیل نوشتن گزارشی
spot report گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
to report [to a body] گزارش دادن [به اداره ای]
to report to the police خود را به پلیس معرفی کردن [بخاطر خلافی]
press report گزارش خبری
report generator گزارش زایی گزارش گیری
feeder report گزارشات بعدی
an incomprehensive report گزارش کوتاه
amplifying report گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
action report گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
fitness report گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
fitness report تعرفه خدمتی
flash report گزارش انی
flash report گزارش برق اسا
report card کارنامه
hot report گزارش مهم
hot report اطلاعات مهم کسب شده از روی تفسیرعکس هوایی
i saw the report in the rough من پیش نویس این گزارش رادیدم
interim report گزارش پیشرفت کار
internal report گزارش داخلی
annual report گزارش سالانه
annual report گزارش سالیانه
feeder report گزارشات تکمیلی
evaluation report گزارش ارزیابی وضعیت
error report گزارش خطا
draft report گزارش نیمه نهایی
docking report گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
docking report گزارش تعمیر ناو
departure report گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
demand report گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
critic report گزارش نتیجه جلسه انتقاد
contact report گزارش تماس با هواپیمای دشمن
contact report گزارش اخذ تماس
command report گزارش فرماندهی
detailed report گزارش مشروح
management report گزارش مدیریت
mortar report گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
readiness to report امادگی برای پاسخ دادن
quarterly report گزارش سه ماهه
report generator برای تامین گزارش کامل
readiness to report حاضر جوابی
report file فایل گزارش
report generation گهارش زایی
report generation تولید گزارش
report generator گزارش زا
report generator مولد گزارش
report generator نرم افزاری که امکان ادغام فایل ازپایگاه داده ها به متن را میدهد
report generator گزارش ساز ایجادکننده گزارش
neither report was correct هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
of good report نیک نام
progress report گزارش پیشرفت کار
report cards کارنامه
report generator تولیدگزارش
periodic report گزارش دورهای
report program generator زبان برنامه نویسی درکامپیوترهای شخصی برای آماده کردن گزارشات تجاری که به دادههای درون فایل , پایگاه داده ها و...امکان شامل شدن میدهد
report progarm generator زبان ار- پی- جی
daily progress report گزارش روزانه پیشرفت کار
report progarm generator مولدبرنامه گزارش
report progarm generator تولیدبرنامه گزارش
cargo outturn report گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
report tothe director خود را حضورا نزد رئیس معرفی کنید
a true and accurate report گزارشی درست و دقیق
weekly progress report گزارش هفتگی کار
project technical report گزارش فنی طرح
project technical report گزارش فنی پروژه
periodic intelligence report گزارش نوبهای اطلاعاتی
aircraft accident report گزارش سانحه هوایی
to report somebody [to the police] for breach of the peace از کسی به خاطر مزاحمت راه انداختن [به پلیس] شکایت کردن
action oriented management report گزارشی که شرایط غیرعادی رابا توجه ویژهای که نیازدارد به مدیریت هشدار میدهد
practical extraction and report language برای توید متنهای CGI که می توانند فرم هایی را پردازش کنند یا روی وب سرور برای بهبود وب سایت توابعی انجام دهند
practical extraction and report language زبان برنامه نویسی مفسر
The details of the report were verified by the police. جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com