English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 85 (6 milliseconds)
English Persian
final shaving پرداخت [کوتاه کردن نهایی پرزها]
Other Matches
shaving تراشه
shaving چیز تراشیده
shaving اصلاح صورت تراشی
shaving brush فرچه
shaving mug فرفاصلاح
He cut himself while shaving. موقع تراشیدن ( اصلاح کردن ) صورتش را برید
I cut my face shaving. هنگام اصلاح صورتم را بریدم
He latherd his chin before shaving. قبل از اصلاح صورتش را کف صابون مالید
final value ارزش نهایی
final رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
final قطعی
final تهایی
final مسابقه نهایی
final فینال
final قاطع
final نهایی
final پایانی
final اخرین
final غایی
final نهائی
final غایی قطعی
final term جمله نهایی
final temperature درجه حرارت نهایی
final state حالت پایانی
final set حالتی که بتن بطور کامل گرفته و بقدرکافی سخت شده که بتوان قالب براری نمود
final result نتیجه نهایی
final report گزارش نهایی
final protocol مقاوله نامه یا موافقتنامه نهایی
final process دستور اجرای حکم
final price اخرین قیمت
final price قیمت نهائی
final position وضعیت نهایی
final payment پرداخت نهایی
final test ازمایش نهائی
final velocity سرعت نهایی
to have the final [last] word <idiom> حرف خود را به کرسی نشاندن
Is that your final word ? همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final . همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
Cup Final بازیفینال
semi-final مسابقات نیم پایانی
semi-final نیم پایانی
semi-final نیمه نهایی
final whistle سوت پایان [ورزش]
quarter final یک چهارم نهایی
final decision رای قطعی و نهایی
final cut برش نهایی
final cinditions شرایط فینال
final cinditions شرایط پایانی
final assembly نصب نهایی
final assembly مونتاژ نهایی
final approach مسیرنهایی فرود هواپیما
final approach مسیر نهایی فرود
final act سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
final act قطعنامه
final act سند نهایی
final acceptance آزمایش قبولی نهایی ناو
final award رای قطعی
quarter-final یک چهارم نهایی
final demand تقاضای نهائی
final destination مقصد نهایی
final diameter قطر نهایی
final heading مسیر پرواز نهایی
final heading سمت پرواز یا حرکت نهایی
final goods کالای نهائی
final instrument معادل act final
final invoice صورت حساب نهایی
final judgement حکم نهایی
final measurement اندازه گیری نهایی
final payment پراخت نهائی
final goods کالا برای مصرف نهائی
final drive گرداننده نهایی
final drive چرخ گرداننده نهایی شنی
final drive محرکه محور عقب
and that is flat(final)!No arguments! چون وچراهم ندارد !
final coordination line اخرین خط هماهنگیها
final setting time مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
The judge will have the final say on the matter. قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
final protective line خط اخرین اتشهای حفافتی اخرین خط حفافتی
final boiling point نقطه جوش پایانی
final awards judgements احکام قطعی
final protective fires اخرین اتشهای حفافتی
full and final settlement تسویه تمام و کمال
final bomb release line اخرین خط رهایی بمب اخرین خط پرتاب بمب
It is bound (most likely)to happen . The die is cast . It is final and irrevocable. بروبرگردندارد ( قطعی وحتمی است )
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com