Dictiornary-Farsi | financial year | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 174 (2 milliseconds)

English	Persian
financial year	سال مالی


Other Matches

A firend last year and an aquaintance this year!. <proverb>	پارسال دوست امسال آشنا.
tenant from year to year	مستاجر یک ساله
All the year round. Yes in year out .	سالی دوازده ماه ( هر سال )
year to year fluctuation	نوسانات سالیانه
financial	مالی
financial e.	متخصص مالی
financial a	اداره مالیه
financial crisis	بحران مالی
financial data	اطلاعات مربوط به امور مالی
financial circles	محافل مالی
financial expenses	هزینههای مالی
financial centers	مراکز مالی
financial capital	سرمایه مالی
financial bill	لایحه مالی
financial budget	بودجه مالی
financial ability	تمکن مالی
financial accounts	حساب های مالی
financial affairs	امور مربوط به مالیه
financial agency	اداره دارایی
financial agency	اداره مالیه
financial assets	دارائیهای مالی
financial assets	موجودی مالی
financial feasibility	امکان مالی
financial intermediary	واسطه مالی
financial intermediary	موسسه مالی واسطه
financial position	وضعیت مالی
financial property	اموال پولی
financial property	داراییهای پولی
financial relations	روابط مالی
financial secretary	مشاور مالی
financial statement	صورت وضعیت مالی
financial statement	صورت مالی گزارش مالی
financial status	وضع مالی
financial policy	سیاست مالی
financial planning	برنامه ریزی مالی
financial inventory	ذخایر پولی
financial inventory	ذخایر مالی
financial management	مدیریت مالی
financial investment	سرمایه گذاری مالی
financial mission	هئیت مامورین مالی
financial period	دوره مالی
financial plan	برنامه مالی
financial tribunal	دیوان محاسبات
financial data	اطلاعات مالی
financial market	بازار مالی
financial adviser	مشاور مالی
financial years	سال مالی
financial affairs	امور مالی
financial planning system	سیستم برنامه ریزی مالی
annual financial statement	گزارش مالی سالانه
administrative(financial,legal)process.	جریان اداری (مالی .حقوقی )
Financial Times Share Index	شاخصقیمتهایسهام
chief financial officer [CFO]	مدیر امور مالی
Financial Times Stock Exchange 100 Index	شاخصقیمتهایسهام
year by year	سال بسال
the f.of the year	برگ ریزان
New Year	سال جدید
New Year	سال نو
in the a. year of	درسال خجسته
in the a. year of	درسال فرخنده فال
in the year	در سال 3491
next year	سال دیگر
last year	پارسال
last year	سال گذشته
next year	سال بعد
in the year one	در زمان بسیار پیش
year by year	همه ساله
off year	سال کسادی
each year	هرسال
off year	سال کم فعالیت
within a year	در عرض یک سال
f.year old	پنج ساله
d. year	سال میلادی مسیحی
off year	سال کم محصول
year	سنه
year in year out	سال دوازده ماه
year	سال نجومی
year in year out	همیشه
year	سال
New Year's Eve	شب سال نو
year-long	یک سال
work year	سال کاری
year book	سالنامه
year-end	سال پایان
year-end	پایان سال
New Year's Eve	شب ژانویه
year-end	وابسته به پایان سال
wet year	سالی که میزان بارندگی از حد معمول سالیانه بیشتراست
wet year	سال پر اب
year and day	یک سال و یک روز
year-long	به مدت یک سال
year and day	مدتی که اگر مجروح ضمن ان بمیردموضوع قتل عمد تلقی میشود
year-end	سالپایانی
year-long	یک ساله
year-round	در تمام مدت سال
year-round	همه ی سال
quarter [year]	دوره سه ماهه
with each passing year	با گذشت هر سال
By the end of the year	تا آخر سال
from (since) the year one [American E] <adv.>	از زمان خیلی قدیم [اصطلاح روزمره]
theater of the year	تئاتر سال
intercalary year	سال کبیسه
quarter [year]	سه ماه
tax year	مالیات سالانه
During (in)the current year.	درسال جاری
In the year 2000…	درسال 2000...
year of age	سال عمر
She shot up last year .	پارسال یکدفعه قد کشید
year-round <idiom>	همه ساله
Christmas comes but once a year. <proverb>	جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
the year in question	سالی که مورد بحث است
water year	سال ابی که برابر است با اول مهر هر سال تا پایان شهریور سال بعد
leap year	سال کبیسه
academic year	سال تحصیلی
all the year round	در تمامی یا سرتاسر سال
calendar year	سال تقویمی
calender year	سال تقویمی
calender year	سال کامل تقویم یک سال
callendar year	سال
callendar year	سال جاری
civil year	سال عرفی
dry year	خشک سال
dry year	سالی که میزان بارندگی در ان از حد معمول کمتر است
dry year	خشکسال
early in the year	دراوایل سال
academic year	سال دانشگاهی
light year	سال نوری
light-year	سال نوری
fiscal year	سال مالی
fiscal year	سال مالی سال جاری
fiscal year	دوره مالی
New Year's Day	روز اول ژانویه که آغاز سال نو مسیحیان است
dear year	سال گرانی
tropical year	سال استوایی
the year past	سال گذشته
sluggish year	سال کسادی
rainy year	آبسال
sothic year	سال خورشیدی مصری
solar year	سال شمسی
sabbatical year	در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
sabbatical year	مرخصی هر هفت سال یکبار
school year	سال تحصیلی
sidreal year	سال نجومی
sluggish year	سال رکود
no year oppropriation	حساب تامین اعتبار باز حساب باز
natural year	سال طبیعی
tropical year	سال اعتدالی
vintage year	سال پرنعمت
he was born in the year	درسال 00000زائیده یامتولدشد
i wish you a happy new year	سال نو را به شما شادباش یاتبریک میگویم
i wish you a happy new year	سال نوسعیدی را برای شما می خواهم
it was sold at 0 year's p	بهره برابردرامدسالیانه اش فروخته شد
sabbatic year	مرخصی هر هفت سال یکبار
vintage year	سال وفور محصول انگور
solar year	سال خورشیدی
last year's produce	محصول پارسال
leave year	سال خدمتی
leave year	سال کار بدون محاسبه ایام مرخصی یا ترک خدمت
lunar year	سال قمری
from (since) the year dot [British E] <adv.>	از زمان خیلی قدیم [اصطلاح روزمره]
At the beginning of the month (year).	سرش ؟ بسنگ خورد
ten year device	وسیله ای که هر ده سال یک بار احتیاج به سرویس دارد
apparent solar year	سال فاهری شمسی
The consumption of suger has gone up this year .	مصرف شکرامسال با لارفته است
to say so long to the end of the year	با سال پیش خداحافظی کردن
apparent solar year	سال شمسی
platonic cycle or year	مدت گردش اجرام آسمانی درهمه مدارهای خود و برگشت آنها بوضوح نخستین
The subsidy will be phased out next year.	یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
At the beginning of the month (year).	سر ماه ( سال )
first year resident [American English]	انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
They live abroad for the greater part of the year.	آنها بخش بیشتری از سال را در خارج زندگی می کنند.
As part of my training, I spent a year abroad.	درجریان کارآموزیم یکسال را در خارج گذراندم.
the 28 year-old nurse-turned-independent insurance consultant	پرستار ۲۸ ساله که مشاور مستقل بیمه شده است