Dictiornary-Farsi | financial years | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 111 (7 milliseconds)

English	Persian
financial years	سال مالی


Other Matches

We don't know what the world will be like in 20 years, to say nothing of in 100 years.	ما نمی دانیم دنیا در ۲۰ سال آینده چه جور تغییر می کند چه برسد به ۱۰۰ سال آینده.
financial	مالی
financial e.	متخصص مالی
financial a	اداره مالیه
financial statement	صورت وضعیت مالی
financial inventory	ذخایر مالی
financial market	بازار مالی
financial inventory	ذخایر پولی
financial intermediary	موسسه مالی واسطه
financial intermediary	واسطه مالی
financial feasibility	امکان مالی
financial expenses	هزینههای مالی
financial data	اطلاعات مالی
financial data	اطلاعات مربوط به امور مالی
financial crisis	بحران مالی
financial circles	محافل مالی
financial centers	مراکز مالی
financial investment	سرمایه گذاری مالی
financial management	مدیریت مالی
financial secretary	مشاور مالی
financial relations	روابط مالی
financial property	داراییهای پولی
financial property	اموال پولی
financial position	وضعیت مالی
financial policy	سیاست مالی
financial planning	برنامه ریزی مالی
financial plan	برنامه مالی
financial statement	صورت مالی گزارش مالی
financial status	وضع مالی
financial tribunal	دیوان محاسبات
financial period	دوره مالی
financial mission	هئیت مامورین مالی
financial capital	سرمایه مالی
financial budget	بودجه مالی
financial agency	اداره دارایی
financial year	سال مالی
financial ability	تمکن مالی
financial accounts	حساب های مالی
financial adviser	مشاور مالی
financial affairs	امور مالی
financial affairs	امور مربوط به مالیه
financial bill	لایحه مالی
financial assets	موجودی مالی
financial assets	دارائیهای مالی
financial agency	اداره مالیه
financial planning system	سیستم برنامه ریزی مالی
annual financial statement	گزارش مالی سالانه
I've been doing it for nine years.	من این کار نه سالی هست که انجام میدهم.
he is 0 years old	او ده سال دارد
in years	سالخورده
in years	مسن
my a is 0 years	سن من 04سال است
my a is 0 years	من 04سال دارم
my a is 0 years	چهل سال ازعمرمن می گذرد
three whole years	سه سال تمام
getting on in years	پا به سن گذاشتن
I am over 50 years old.	من ۵۰ سال بیشتر دارم.
get on in years <idiom>	به سن پیری رسیدن
these two years	این دوساله
the last two years	دوسال اخیر یا گذشته
he is 0 years old	او ده ساله است
years	حق رقبی
years	حق انتفاع محدودبه چند سال
about two years	تقریبا` دو سال
about two years	تقریبا`
Financial Times Share Index	شاخصقیمتهایسهام
administrative(financial,legal)process.	جریان اداری (مالی .حقوقی )
chief financial officer [CFO]	مدیر امور مالی
Many years passed .	چندین سال گذشت
To be gettingh on in years.	پا به سن گذاشتن
leap years	سال های کبیسه
I have been working here for years.	سالهاست دراینجا کار می کنم
light-years	سال نوری
You are 5 years younger than me.	شما ۵ سال جوان تر از من هستید.
a few years back <adv.>	چند سال پیش
Seven solid years.	هفت سال تمام (پیاپی،آز گار )
not in a thousand years <idiom>	صد سال آزگار
leap years	سال کبیسه
intercalary years	سال های کبیسه
We'll need 10 years at a [the] minimum.	ما کمکمش به ۱۰ سال [برای این کار] نیاز داریم.
over a number of years	در طی چند سال
to wear one's years well	ماندن
he is years senior to me	اودوسال ازمن بزرگتریاجلوتراست
grow in years	سالخورده شدن
stricken in years	سالخورده
of mature years	سالخورده
full of years	سالخورده
fiscal years	سال مالی
fiscal years	سال مالی سال جاری
fiscal years	دوره مالی
application years	عمر مفید یک دستگاه
he is scarcely 0 years old	جخت اگر بیست سال د اشته باشد
in subsequent years	د رسالهای بعد
application years	مدتی که یک دستگاه میتواند کارکند
to wear one's years well	خوب ماندن جوان
to grow in years	پابسن گذاشتن
to grow in years	سالخورده شدن
tenant for years	شخص دارای حق رقبی
ten years old	ده ساله
some years ago	چند سال پیش
past years	سالهای گذشته
of late years	دراین چند سال گذشته
estate for years	حق رقبی
man years	نفر در سال
of ripe years	پابسن گذاشته
of ripe years	کامل
He has been a beggar for a hundred years; yet he d. <proverb>	صد سال گدائى مى کند هنوز شب جمعه را نمى داند .
The contract has a few years to run .	به انقضای قرار داد چند سال مانده
Financial Times Stock Exchange 100 Index	شاخصقیمتهایسهام
The law prescribes a prison sentence of at least five years for such an offence.	قانون کم کمش پنج سال حکم زندان برای چنین جرمی تجویزمی کند.