English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 79 (5 milliseconds)
English Persian
find and replace پیدا کردن و جایگزین نمودن
Other Matches
To find a clear field . To find no rivals . میدان را خالی دیدن
To find a way out. To find a remedy. چاره پیدا کردن
replace چیزی را تعویض کردن
replace فرمان REPLACE
replace دستوری به کامپیوتربرای یافتن یک داده مشخص وقرار دادن چیزدیگری درآن محل
replace برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replace عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replace جابجاکردن
replace تعویض
replace جایگزین کردن
search and replace خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
search and replace جستجو و جایگزینی
search and replace جستجوی کلمه پرداز و تابع جایگزینی مربوط به فایل کامل یا متن
to replace a loss جای زیانی را پرکردن
global search and replace جستجو و جایگزینی سراسری
Can you find your way out? راهتان را به خارج می توانیدپیدا کنید ؟
find به دست آوردن
to find f.with عیب جستن از
to find f.with گلدکردن از
to find in فراهم کردن
to find in تهیه کردن
to find out دریافتن
to find out ملتفت شدن فهمیدن
I find it's ... به نظر [عقیده] من این ...
find out <idiom> فهمیدن ،یادگرفتن
to find out کشف کردن
to find out پیداکردن
find out دریافتن
find جستن تشخیص دادن
find out پی بردن
find یافتن بوی شکار
find فرمان FIND
find کشف کردن پیدا کردن
find برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
find یابش
find چیز یافته مکشوف
find یافتن
find پیدا کردن
find out کشف کردن
i did not find a there کسی را در انجا نیافتم
find out مکشوف کردن
to always find something to gripe about همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
If I find the time . اگر وقت کنم ( کردم )
Sooner or later , he wI'll find out . دیر یا زود خواهد فهمید
What find bath. عجب حمام خوبی است
To find fault with something ( someone ) . از چیزی ( کسی ) عیب گرفتن
site of the find منبع [باستان شناسی]
find fault with <idiom> ایراد گرفتن
site of the find چشمه [باستان شناسی]
Take things as you find them. <proverb> مسائل را همانگونه نه هستند بپذیر .
Can you find me a porter? آیا میتوانید برای من یک باربر پیدا کنید؟
Can you find me a babysitter? آیا میتوانید برای من یک پرستار بچه پیدا کنید؟
to find oneself بودن
to find one work کار برای کسی پیدارکردن
to find oneself نیازمندیهای خودرافراهم کردن
to find fault with از ملامت کردن
if i find an opportunity اگر مجالی باشد
to find fault with عیب جستن
to find satisfactionin any one از کسی خوشنودیاراضی بودن
to find satisfactionin any one از کسی رضایت داشتن
who seeks will find جوینده یابنده است
To find fault. بهانه گرفتن
find touch بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
if i find an opportunity اگر دست دهد
Help me find my keys. کمک کن کلیدهایم را پیدا کنم
if i find an opportunity اگر فرصتی پیداکنم
to find fault with گله کردن از
to always look for things to find fault with همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
Did you ever find that pen you lost ? قلمت که گم شده بود پیدا کردی ؟
I couldnt find the way back. نتوانستم راه بر گشت را پیدا کنم
There is no fault to find with my work. بهانه ای نمی توان بکار من گرفت
I have no fault to find with his work . از کارش هیچ عیبی نمی توان گرفت
Find demolition charges to قوطی مواد منفجره همه منظوره
To make ( find , get ) an opportunity . فرصت ( فرصتی ) بدست آوردن
We must find a basic solution. باید یک فکر اساسی کرد
fast bindŠfast find جای محکم بگذارتازودپیداکنی
to pick up somebody [to find sexual partners] بلند کردن کسی [زنی] [برای رابطه جنسی] [اصطلاح روزمره]
I racked ( cudgeled ) my brain to find a solution . به مغزم فشارآوردم تا راه حلی پیدا کنم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com