English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 62 (5 milliseconds)
English Persian
finish crossover طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
Other Matches
crossover تمرکز نخستین
crossover چلیپایی
crossover متقاطع
crossover دو رگه معبر
crossover متقاطع کردن برای ازدیادفشار و سرعت
crossover تغییر از یک سیستم به سیستم دیگر
thermal crossover تقابل حرارتی در عکاسی مادون قرمز
leg hook in near arm and crossover سگک دست و پا
crossover cargo deck line خطعرضیباراندازعرشه
dungarees with crossover back straps شلوارهایپیشسینهداربابندضربدریشکل
to finish off تمام کردن
to finish off کارهای دست باخر را انجام دادن
to finish off پرداخت کردن
finish پرداخت کار
finish تماس انتهایی
finish بپایان رسانیدن
finish تمام کردن رنگ وروغن زدن
finish تمام شدن پرداخت رنگ وروغن
finish دست کاری تکمیلی
finish پایان
finish پرداخت
finish پایان مسابقه
finish بیرون اوردن پارو در هر بار از اب
finish کامل کردن
finish انتهای فرآیند یا تابع
finish انجام دادن چیزی تا انتها
finish به انتها رسیدن
finish تکمیل کردن
mirror finish براق
mirror finish درخشان
oil finish روغن زنی دست اخر
phosphate finish لعاب فسفات
end finish گره جناقی [گره زدن دو انتهای فرش در محل ریشه ها برای جلوگیری از باز شدن و بهم ریختگی تار و پود]
plaster finish اندود گچ
edge finish شیرازه بافی [جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
finish knife کارد یا تیغ [مخصوص پرداخت سطح فرش]
satin finish برق
satin finish جلا
to fight to a finish تاپایان کارجنگیدن انقدرجنگیدن تایکطرف بکلی شکست بخورد
phosphate finish روکش فسفات ضد زنگ و مات
dull finish کالیبر مرده
bright finish صافکاری براق
photo finish استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
brown finish صیقل دادن به وسیله سرخ کردن
brush finish مخطط کردن
brush finish خط انداختن
brush finish اج دادن
dull finish رخده مرده
early finish زودترین زمان ختم یک فعالیت
finish line خط پایان
hard finish روکاری زبر
glaze finish پرداخت برق یا لعاب
garrison finish پیروزی غیرمنتظره
finish yarn نوار پایان مسابقه
finish tape نوار پایان مسابقه
finish stock موجودی کالای ساخته شده
finish style طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
black finish پوشش سیاه
to finish the ball into the net با توپ گل زدن [فوتبال]
It was a racket from start to finish . از اول تا آخرش کلک بود
latest finish time دیرترین زمان ختم یک فعالیت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com