English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 90 (1 milliseconds)
English Persian
finish yarn نوار پایان مسابقه
Other Matches
yarn نخ تابیده
yarn نخ
yarn رشته طناب
yarn رشته
yarn افسانه پردازی کردن
yarn الیاف داستان افسانه امیز
yarn نخ با فندگی
yarn rod میلهنخبافندگی
to spin a yarn <idiom> [یک مشت راست ودروغ سر هم کردن]
angola yarn نوعی نخ مخلوط از پنبه و پشم
bulk yarn نخ های پفکی و حجیم شده جهت ایجاد سطوح برآمده و برجسته
cord yarn نخ ضخیم و چند لا که بصورت پود در بعضی از فرش های مشهد جهت اتمام زودتر فرش و یا جهت تفاوت با فرش های دیگر استفاده می شود . گاه در شیرازه بافی تارهای بالا نیز بکار می رود .
yarn guide هادینخبافندگی
cotton yarn نخ پنبه
cotton yarn نخ
yarn feeder نگهدارندهنخ
yarn clip گیرهنخبافندگی
yarn dye نخ پارچه بافی را رنگ کردن
pitch a yarn قصه گفتن
spun yarn نخ تابیده
crewel yarn نخ قلابدوزی
yarn sorting دسته بندی نخ [بر اساس ظرافت، نمره نخ، جنس و غیره]
yarn count نمره نخ
worsted yarn نخ پشمی [نخ پشمی شانه شده مرتب]
worsted yarn نخ پتو
ply yarn نخ چندلا [در اثر تاباندن دو یا تعداد بیشتر رشته نخ بدور یکدیگر بوجود آمده و بسته به نیاز می تواند دولا، چهارلا، شش لا، نه لا و یا طنابی باشد. نخ یک لا فقط از به هم پیچیدن الیاف بوجود می آید.]
worsted yarn نخ فاستونی
woolen yarn نخ پشمی
tapestry yarn نخ چهارلای پشمی
ends yarn نخ های تار
crimped yarn نخ فری و مجعد
single yarn نخ یک لا [این نخ از تابیده شدن الیاف در یک جهت بوجود می آید و قبل از مرحله چندلا تابی است.]
spun yarn نخ تابدار و ریسیده شده
multi-ply yarn نخ چند لا
yarn tension unit قسمتکششنخبافندگی
rope yarn sunday بعد از فهر ازاد
cotton-wool yarn نخ مخلوط از پشم و پنبه که در تار یا پود استفاده شود.
rope yarn sunday بعد از فهرروز تعطیل
to finish off تمام کردن
to finish off کارهای دست باخر را انجام دادن
to finish off پرداخت کردن
finish پایان
finish بپایان رسانیدن
finish انجام دادن چیزی تا انتها
finish تماس انتهایی
finish انتهای فرآیند یا تابع
finish به انتها رسیدن
finish تکمیل کردن
finish کامل کردن
finish بیرون اوردن پارو در هر بار از اب
finish پایان مسابقه
finish پرداخت کار
finish پرداخت
finish تمام کردن رنگ وروغن زدن
finish تمام شدن پرداخت رنگ وروغن
finish دست کاری تکمیلی
bright finish صافکاری براق
black finish پوشش سیاه
photo finish استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
edge finish شیرازه بافی [جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
end finish گره جناقی [گره زدن دو انتهای فرش در محل ریشه ها برای جلوگیری از باز شدن و بهم ریختگی تار و پود]
glaze finish پرداخت برق یا لعاب
finish knife کارد یا تیغ [مخصوص پرداخت سطح فرش]
mirror finish درخشان
dull finish رخده مرده
brown finish صیقل دادن به وسیله سرخ کردن
brush finish مخطط کردن
finish tape نوار پایان مسابقه
garrison finish پیروزی غیرمنتظره
plaster finish اندود گچ
phosphate finish روکش فسفات ضد زنگ و مات
phosphate finish لعاب فسفات
oil finish روغن زنی دست اخر
hard finish روکاری زبر
mirror finish براق
finish stock موجودی کالای ساخته شده
satin finish جلا
satin finish برق
early finish زودترین زمان ختم یک فعالیت
to fight to a finish تاپایان کارجنگیدن انقدرجنگیدن تایکطرف بکلی شکست بخورد
finish style طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
finish crossover طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
finish line خط پایان
brush finish خط انداختن
dull finish کالیبر مرده
brush finish اج دادن
to finish the ball into the net با توپ گل زدن [فوتبال]
latest finish time دیرترین زمان ختم یک فعالیت
It was a racket from start to finish . از اول تا آخرش کلک بود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com