Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English
Persian
finishing line
خطانتهایی
Other Matches
finishing
پرداخت
finishing
نازک کاری
finishing
عملیات تکمیل
finishing
تمام کاری
finishing
پرداخت کاری
finishing
اندود
finishing school
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
finishing blow
ضربه مرگ
finishing post
پستانتهایی
finishing coat
اندود رویه
finishing touches
پرداخت
finishing blow
ضربه اخر
finishing touch
دست کاری تکمیلی
finishing schools
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
finishing strokes
دست کاری نهایی
finishing paint
رنگ سازی اماده
finishing of slopes
صاف کردن یک شیب
finishing limes
اهک مخصوص اندود
finishing touches
دست کاری
concrete finishing machine
دستگاه عملیات تکمیل بتن
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line spacing
فاصله سطور
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
line to line fault
تماس خطوط
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
line by line milling
فرز کردن سطری
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
in line
<idiom>
با محدودیت متداول
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
out of line
<idiom>
ناصحیح
line of d.
حد فاصل
on line
مستقیم
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
line of d.
مرز
on line
متصل
off line
منفصل
line up
به خط شدن
line up
به ترتیب ایستادن
line up
ردیف ایستادن تیم
off line
برون خطی
line-up
به خط شدن
line-up
به ترتیب ایستادن
off line
غیر متصل
line-up
ردیف ایستادن تیم
off line
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
on line
در خط
on line
داخل رده
on line
مورداستعمال
on line
درون خطی
off line
قطع
along line
در امتداد خطوط
the line
صف
in line
همراستا
in line
شمشیر در وضع حمله
mean line
خط میان
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
o o line
خط تقسیم دیدبانی
o o line
خط دیدبانی سپاه
old line
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
old line
محافظه کار
on the line
هواپیمای اماده پرواز
out of line
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
down line
بار کردن پایین خطی
to come in to line
در صف امدن
to come in to line
موافقت کردن
line up
<idiom>
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up
<idiom>
به درستی میزان کردن
line up
<idiom>
به صف کردن
down the line
<idiom>
درآینده
line by line
سطر به سطر
all along the line
درامتدادهمه خط
all along the line
در همه جا
out of line
خارج از خط جبهه
along line
در خط
line out
با خط علامت گذاشتن
line out
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
below the line
درامد یا هزینه غیر مترقبه
down the line
ضربه از کنار زمین
line
رشته
line
خط زدن
line
اراستن
line
ترازکردن
line
استرکردن
line
جاده
by line
خط دوم یافرعی
by line
خط فرعی راه اهن
line
طناب سیم
by line
کار یاشغل اضافی وزائد
by-line
خط دوم یافرعی
line
پوشاندن
line
دهنه
line
لجام
line
: خط کشیدن
on line help
کمک مستقیم
line
محصول
line
شعبه
line
رسن
line
بخط کردن
line
طرز
line
خط دار کردن
line
حدود رویه
line
اتصال فیزیکی به ارسال داده
line
خط انداختن در
line
رشته بند
line
خط صف
line
صفی در خط
line
سطر
Are you still on the line?
هنوز پشت تلفن هستی؟
line
در سمت
line
ریسمان
line
سیم
line
ردیف
line
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line
جبهه جنگ
Are you still on the line?
خط را قطع نکردی؟
line
لوله منفردی در سیستم سیالات
line
طناب خط
line
لاین
by-line
کار یاشغل اضافی وزائد
line
نسب
line
خط
by-line
خط فرعی راه اهن
line
: خط
mooring line
طناب مهار مین
mason's line
ریسمان کار
lubber's line
نشانگر سینه
marline or line
طناب کوچک دولا
message line
خط مخابره
median line
میانه
line terminal
ترمینال خط
line tester
ازمایش کننده خط
marriage line
عقدنامه سند ازدواج
marriage line
گواهینامه ازدواج
load line
خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
line voltage
ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
line voltage
ولتاژ شبکه
line voltage
ولتاژ خط
line up billiard
بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
local line
خط محلی
line transformer
مبدل خط
lubber line
خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
lubber line
خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
lubber's line
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
lumber's line
خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
lumber's line
خط سینه ناو
mach line
موج ضربهای ضعیف
lyman line
خط لیمان
load line
خط بار
loop line
دوراهی
penny a line
ارزان نویس بی مایه
penny a line
پست
penny a line
ارزان
peaked line
خط پاره پاره
peaked line
خط چین
pass a line
رد کردن طناب
overhead line
خط هوایی
overhead line
سیمکشی هوایی
outhaul line
برون کش
pipe line
خط لوله
out of line coding
کدگذاری برون خطی
percolation line
خط نفوذ
phase line
خط خیز
line impedance
امپدانس خط
line inductance
اندوکتیویته خط
line inductance
اندوکتانس خط
poverty line
خط فقر
possibilities line
خط بودجه
possibilities line
خط امکانات
pitch line
مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
phantom line
خط فرضی
phantom line
خط سری
phase line
خط مبداء حرکت جنگی
mould line
خط حاصل از تلاقی دو سطح
out line font
قلم متغیر
no fire line
خط منع اتش توپخانه
no fire line
خط منع اتش
night line
ریسمان ماهی گیری شبانه
new line character
دخشه تعویض سطر
neutral line
خط بی اثر
multipoint line
خط چند نقطهای
multidrop line
پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
multicore line
خط چند رشتهای
morning line
امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
mooring line
طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
non switched line
خط گزینه نشده
nonswitched line
خط غیر گزینشی
out line font
فونت متغیر
orienting line
خط توجیه
on line system
سیستم درون خطی
on line storage
حافظه درون خطی
on line operation
عمل درون خطی
on line operation
عملکرد درون خطی
line hit
اختلال خط
on line database
پایگاه داده درون خطی
offside line
خط فرضی موازی با دروازه
off line storage
حافظه برون خطی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com