English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
English Persian
fire ball نارنجک
fire ball گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
fire ball توپ
fire ball گلوله
Search result with all words
elementary fire ball اتشگوی اغازین
She is a ball of fire. دختر آتش پاره ای (زرنگ وپرتحرک )
Other Matches
Fire cannot be extinguished by fire . <proverb> آتش را به آتش خاموش نتوان کرد .
have a ball <idiom> روزگارخوش داشتن
into a ball نخ راگلوله کنید
three ball مسابقه گلف بین سه بازیگر باسه گوی
ball کانون [کاموا]
ball بقچه [کاموا ]
no ball اصطلاحیدرورزشچوگان
to a. the ball اماده انداختن
to a. the ball توشدن
on the ball <idiom> باهوش
have something on the ball <idiom> باهوش ،زرنگ
four ball مقایسه امتیازهای تیم دونفره در هر بخش باامتیازهای تیم حریف
best ball بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
to a. the ball توپ رانشان دادن
ball توپ دور از دسترس توپزن
ball بیضه
ball رقص
ball گلوله کردن
ball توپ بازی مجلس رقص
ball گرهک
ball گلوله توپ
ball گوی
ball ساچمه توپ
ball توپ
ball گلوله
ball بال [رقص]
ball ساچمه
ball مجلس رقص
ball ایام خوش
ball printer چاپگر توپی
to keep the ball rolling رشته سخن رانگسیختن پشتش را امدن
to kick a ball توپ زدن
basket ball یکجورتوپ بازی
belovedby ball محبوب همه
big ball ضربهای در بولینگ که تمام میله ها را می اندازد
to play ball توپ بازی کردن
to open the ball پیش قدم شدن
canon ball گلوله توپ
called ball گوی تعیین شده از طرف بازیگر
to open the ball اول رقصیدن
to muff a ball از بی دست و پایی توپ رانگرفتن
long ball [شوت کردن بلند توپ] [فوتبال]
ball of toe گوشت زیر پنجه پا
break ball اخرین گوی مانده روی میزبیلیارد
to kick a ball زدن
to kick a ball توپی را
to block a ball نگهداشتن توپ در بازی
ball boy توپ جمع کن
ball of the eye تخم چشم
ball mill اسیاب ساچمهای
ball mill سنگ شکن گلولهای
spot ball گویی که از نقطه معین هدف ضربه با گوی اصلی بیلیاردقرار می گیرد
ball joint سیبک
ball joint توپی اتصال
ball joint توپی
ball hawking کار خوب بازیگرمحوطه دوردست
ball hawk مدافع خوب بازیگر در محوطه دوردست
ball hawk مدافع پرقدرت
ball cushion دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
ball control تسلط به توپ
ball park زمین بازیهای با توپ
ball carrier بازیگری که با توپ میدود
ball control مهار توپ
banana ball برش بیش از حد گوی
ball hawking دفاع خوب
straight ball پرتابی در بولینگ که گوی باچرخش مستقیما حرکت میکند
ball test ازمون ساچمهای
ball control حفظ توپ
ball return بازگشت گوی بولینگ
ball printer چاپگری که از توپ فلزی کوچک روی سط حی که حروف شکل می گیرند تشکیل شده است
squat under the ball توپگیری با شیرجه
ball player بازیگر با توپ
square ball پاس عرضی
ball flower گل سینه
track ball گوی پیگردی گوی شیار
hockey ball توپهاکی
red ball توپقرمز
rugby ball توپلاستیکی
squash ball توپاسکوآش
cork ball توپچوبپنبهای
tennis ball توپتنیس
brown ball توپقهوهای
bowling ball توپبولینگ
blue ball توپآبی
black ball توپسیاه
ball winder نخپیچ
fir ball چلغوزه
cricket ball توپبازیگریکت
drop ball دراپ بال
drop ball انداختن توپ بین دو بازیگر برای شرع مجدد
ivory ball توپعاجی
lead ball کلاهکتوپی
eye ball تخم چشم خال سیاه هدف
eye ball سیاهی چشم
emery ball توپ دستکاری شده بطورغیرمجاز
eight ball billiard تقسیمی از1 تا 7 برای یک نفر و از 9 تا51 برای نفردیگر و شماره 8برای بازیگری که شمارههای خود را بکیسه انداخته
eight ball billiard بیلیارد امریکایی
eat the ball اسیر شدن با توپ بجای پرتاب
earth ball دنبلان
pink ball توپصورتی
green ball توپسبز
fir ball جوزصنوبر
ball stand محلتوقفتوپ
ball peen توپکنوکچکش
ball game هماورد
ball game مسابقه
get the ball rolling <idiom> شروع چیزی
ball game گوبازی
keep one's eye on the ball <idiom>
keep the ball rolling <idiom> اجازه فعالیت دادن
play ball with someone <idiom> شرکت منصفانه
ball game ورزش یا بازی با توپ
working ball گوی با سرعت و چرخش کافی
wash ball صابون دستشویی
volley ball والیبال
carry the ball <idiom> قسمت مهم وسخت را به عهده داشتن
corn ball شیرینی چس فیل
ball game شرایط وضعیت
ball of clay توپبرایساختسفال
dead ball توپ خارج ازبازی
ball assembly توپمجمع
darning ball زیر رفویی
cue ball گوی سفید اصلی که با ان ضربه به گویهای دیگربیلیارد زده میشود
beach ball توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
ball games شرایط وضعیت
ball games هماورد
ball games مسابقه
ball games گوبازی
ball games ورزش یا بازی با توپ
track ball گوی نشان
to keep the ball moving توپ را به جایی غلت دادن [فوتبال]
fuzz ball گوشت زیادی
fuzz ball چتر مار
cannon ball گلوله توپ
ball bearings یاطاقان ساچمهای
ball bearings کاسه ساچمه
ball bearings بلبرینگ ساچمهای
ball bearings چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearings بلبرینگ
ball bearing یاطاقان ساچمهای
ball bearing کاسه ساچمه
ball bearing بلبرینگ ساچمهای
fuzz ball قارچ
to let the ball do the work توپ را به جایی غلت دادن [فوتبال]
nine ball billiard بیلیارد کیسهای با 9 گوی شماره دار
to give the ball away توپ را [از دست] دادن
follow the ball دنبال توپ فرستادن
to swat the ball away با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن [دربازه بان]
net ball یکجور توپ بازی که توپ بایداز حلقهای که توری درزیران گذاشته اندردشود
free ball توپ بی صاحب
fuzz ball گیاه قارچی
movement off-the-ball بازی بدون توپ [تمرین ورزش فوتبال]
ball bearing چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearing بلبرینگ
hard ball baseball =
marine ball نوعی واترپولو دراستخر کم عمق 02 در04 متر
held ball گرفتن همزمان توپ
cannon ball پرش با بدن جمع
cannon ball سرویس چکشی
crystal ball گنبد انتن رادار انتن صفحه تصویر رادار
crystal ball انتن رادار
jump ball جمپبال
jump ball توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
lost ball گوی گم شده در مسیر بازی گلف که به فاصله 5 دقیقه پیدا نشود
lose of ball لورفتن توپ
ball is in your court <idiom> [نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
short ball شوت کردن کوتاه توپ [فوتبال]
handle the ball دست زدن توپزن به توپ
hand ball توپ بازی با دست
masked ball بال ماسکه
masked ball رقص با هیئت مبدل
masked ball رقص با نقاب
fuzz ball سماروغ
game ball توپ بازی
move off the ball حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
medicine ball توپ پر تمرینی مدیسین بال
ground ball توپ زنده
ground ball توپ در جریان
live ball توپ زنده
live ball توپ در جریان
medicine ball توپ چرمی
gutter ball گویی که به شیار میافتد
long ball پرتاب از دور به دروازه
ball back ضربه تصادفی با پا به توپ که از مرز بیرون برود ومنتج به تجمع شود
sit on the ball بازی محافظه کارانه
shadow ball تمرین گوی اندازی
running with the ball با توپ دویدن
anchor ball گوی لنگر
racket ball گوی کوچکی که ازپنبه وریسمان درست میکنند)
push ball بازی که منظورازان گذراندن توپ است ازدروازه طرف مقابل بزورتنه و دست
punch the ball مشت کردن دروازه بان
That's the way the ball bounces. <idiom> موضوع اینطوری است. [اصطلاح روزمره]
ball-flower [ابزار تزئینی به سبک گوتیک ثانوی]
dead ball توپ مرده
ball pens روان نویس ها
ball pens خودکار ها
sour ball کلوچه سخت ترش مزه
snow ball با گلوله برف زدن
ball ammunition مهمات مانوری
ball ammunition فشنگ مانوری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com