Dictiornary-Farsi | fire wall | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
fire wall	دیوار اتش بند


Other Matches

Fire cannot be extinguished by fire . <proverb>	آتش را به آتش خاموش نتوان کرد .
wall	محصور کردن
wall	مانع یکپارچه در پرش اسب مرکب از جعبههای روی هم
wall	دیواره
wall	دیواری
wall	دیوارکشیدن
wall	تیغه کشیدن دیوار
wall-to-wall	همه جانبه
wall-to-wall	همگانی
wall-to-wall	[مفروش کردن کل اتاق توسط یک تخته فرش]
wall-to-wall	فرش کردن سرتاسری
wall up	رسیدن موج به حداکثر اوج
the wall	پشت دیوارایستاده بودم
wall-to-wall	سرتاسری
wall-to-wall	از دیوار به دیوار
wall-to-wall	کامل
wall-to-wall	فراگیر
wall	حصار دار کردن
wall	محصورکردن
wall	حصار
to go to the wall	درتنگی یافشارواقع شدن ورشکست شدن
to the wall <idiom>	به آخر خط رسیدن
wall	دیوار
wall	جدار
face wall	ماسک
wall paper	کاغذ دیواری
face wall	دیوار بر
wall pass	پاس مستقیم
wall knot	گره حصیری
wall plate	زیرسری
wall socket	پریز دیواری
wall hanging	تزئینات دیواری
wall rue	سداب کهنه
wall insulator	عایق دیوار
wall bracket	طاقچه
wall opening	روزنه دیوار
wall louse	ترده
wall louse	موریانه
wall lining	اندود دیوار
face wall	نقاب
wall paint	رنگ دیوار
wall painting	نقاشی دیواری
wall lining	پوشش دیوار
wall knot	گره تخت
enclosure wall	دیوار بر
decorated wall	دیوار تزیینی
cut off wall	دیوار جداکننده
curtain wall	تیغه
common wall	دیوار تقسیم دیوار جلوگیری از اتش سوزی
common wall	دیوار مشترک
Qibla wall	دیوارکیبلا
clay wall	دیوار چینه
start wall	دیوارهشروع
tank wall	دیوارهنانکر
turning wall	دیواربازگشت
wall and rails	دیواروریلها
wall grille	شبکهدیواری
wall lantern	فانوسدیواری
wall light	چراغدیواری
box wall	صندوقه
monitor wall	دیوارهصفحهنمایشگر
fortified wall	دیوارکناری
cell wall	دیوارهسلولی
curtain wall	دیوار پردهای
wall socket	پریز روی دیوار
cross wall	دیوار پلهای عرضی
cross wall	دیوار همبر
wall tie	بست دیواری
wing wall	دیواره جانبی
coping of a wall	در پوش روی دیوار
coping of a wall	قرنیس روی دیوار
back wall	دیوارپشتی
brick wall	آجردیوار
bench wall	دیوار تکیه گاه
bund wall	دیوارمرکب
wall arcade	طاقنما
wall eye	چشم سفید
training wall	دیواره راهنما
key wall	دیوار اب بند
lining of the wall	پوشش روی دیوار
one brick wall	دیوار یک اجره
outer wall	دیوار خارجی
panel wall	اگین دیوار
partition wall	دیوار تیغه
partition wall	دیوار میانی دیوار وسط دیوار بین دو فضا
partition wall	تیغه
pellitory of the wall	اذن الفار
wall wort	اذن الفار
pise wall	چینه
plinth of a wall	ازاره
quay wall	دیوار بارانداز
it sprang from the wall	ازدیوار رویید
flare wall	دیوار حائل خاکریز پل
guide wall	دیواره راهنما
head wall	دیواریکه در بالادست یک ابگیرساخته میشود
gravity wall	دیوار وزنی
gap in a wall	شکاف دردیوار
gable wall	دیوار لچکی
gable wall	دیوار سنتوری
fruit wall	چفته
front wall	دیوار جلو
front wall	دیوار مقابل اسکواش
fresco a wall	اب رنگ زدن
fresco a wall	دیوار سفید کرده را
insulated wall	دیواره عایق
interior wall	دیوار داخلی
rear wall	دیوار پشت
render a wall	استرکشی دیوار
retaining wall	دیوار حائل
to encircle with a wall	دیوار یا چینه کشیدن
to panel a wall	دیواری را تخته کوبی کردن
to peck down a wall	دیواری را با الت نوک تیزخراب کردن
toe wall	دیوار پای خاکریز
toe wall	دیوارضامن پادیوار
town wall	باروی شهر
wailing wall	دیوار قدیمی اورشلیم
wailing wall	دیوارندبه
non bearing wall	دیوار تیغه
wall board	تخته برای چوبکاری دیوار
wall energy	انرژی در واحد سطح مرزمشترک بین حوزههای مغناطیسی مختلف الجهت
wall entrance	عبور از داخل دیوار
wall eye	چشمی که سفیدی ان زیادوعنبیه ان کمرنگ باشد
to deafen a wall	عایق کردن دیوار
to deafen a wall	دیوار راطوری ساختن که صدارا انتقال ندهد
retaining wall	دیوار ضامن
retaining wall	دیوار نگهبان دیوار محافظ
shear wall	دیوار برشی
side wall	دیوار پهلویی
sleeper wall	دیوار کرسی
spin wall	دیوار درون بنا که بران بارگذاری میشود
spine wall	دیوار اساسی
surcharged wall	دیوار محافظ که بار اضافه راحمل میکند
the pictures on the wall	عکس ها
the pictures on the wall	ی روی دیوار
thickness of a wall	کلفتی دیوار
thickness of a wall	ضخامت دیوار
to deaden a wall	عایق کردن دیوار
wall eye	چشم مات
cavity wall	دیوار صندوقهای
an interstice in a wall	ترک در دیوار
curtain-wall	تیغه
party wall	دیوار مشترک
to lean against the wall	به دیوار تکیه دادن
wall clock	ساعت دیواری
approach wall	دیواره ورودی
apron wall	صفحه پیش بند
wall sockets	پریز های روی دیوار
batter of wall	میل دیوار
choir-wall	[دیواره ی جداکننده جایگاه]
conservative wall	دیوار باغچه
cavity wall	دیوارتوخالی
cavity wall	دیوار دو جداره
hole in the wall <idiom>
handwriting on the wall <idiom>
drive someone up a wall <idiom>	از کوره در رفتن ،عصبانی شدن
fruit-wall	چفته
climb the wall <idiom>	از محیط خسته وعصبانی شدن
dwarf wall	دیوار نیمه
the picture on the wall	این عکس روی دیوار
To drive someone up the wall.	کسی رابتنگ آوردن (تحت فشار مالی )
wall sockets	پریز های دیواری
banch wall	دیواره پشتیبان
batter of a wall	شیب دیوار
batter of a wall	میل دیوار
base of wall	روپی
wall stud	تیرچوبدیواری
wave wall	دیوارموج
banch wall	دیواره محافظ
bearing wall	دیوار باربر
Wall Street	مرکز بانکها و سرمایه داران نیویورک
wall sockets	پریز ها
bearing wall	دیوار بارگیر
wall tent	چادردیوارهدار
earth retaining wall	دیوار نگهبان خاک
wall mounted switch	کلید دیواری
wall mounted switch	کلیدی که روی دیوار نصب میشود
earth retaining wall	دیوار پشت بند
effective thickness of a wall	ضخامت موثر دیوار
load bearing wall	دیوار حمال
tow brick wall	دیوار دواجره
tow brick wall	دیوار دو اجری
toss ball against a wall	تمرین ابشار با دیوار
non load bearing wall	دیوار تیغه
non load bearing wall	دیوار بار نبر
side wall of stairs	جان پناه کناره پلکان
side wall of a lock	بدنه سد دریچهای
wall mounting cabinet	قفسه دیواری
wall mounting cabinet	قفسهای که روی دیوار نصب میشود
load-bearing wall	دیوار حمال
to talk to a [brick] wall <idiom>	با دیوار حرف زدن [اصطلاح]
half brick wall	دیوار نیم اجره
load bearing wall	دیوار باربر
To stick a poster on the wall.	اعلان به دیوار چسباندن
render plaster on the wall	اندود کردن
render plaster on the wall	گچ مالیدن
gate chamber wall	جایگاه حرکت دریچه
to strip the paint off the wall	رنگ را از دیوار [با خراش] کندن
concrete core wall	دیوار با هسته بتنی
inbond and outbond wall	دیوار با اجر چینی کله راسته
My head hit the wall.	سرم خورد به دیوار