English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 123 (7 milliseconds)
English Persian
five-o'clock shadows ته ریش
Search result with all words
shadows سایه
shadows فل
shadows سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadows پنهان کردن
shadows هواپیمای یدک کش
shadows شبح سایه
shadows چسبیدن به حریف
shadows شدو سایه
shadows بحریف خیالی مشت زدن
Other Matches
He arrives at 4 O'clock instead of 3 O'clock. او [مرد] عوض ساعت ۳ ساعت ۴ می آید.
clock ساعت
three second clock ساعت نشاندهنده قانون 3ثانیه در بسکتبال
four o'clock گل لاله عباسی
four o'clock لاله عباسی
four o'clock ساعت چهار
clock ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
at eight o'clock در ساعت هشت
the two o'clock d. توزیع ساعت دو
clock ساعت
clock سنجیدن باساعت
clock سیگنال هایی که هم سان با باس ساعت هستند
clock زمانگیری
o'clock ساعت از روی ساعت
clock زمان
clock تپش زمان سنجی ساعت
clock زمان سنج
clock ساعت ورزشگاه
clock دوره زمانی بین دو باس ساعت متناوب
clock وسیلهای که سرعت ساعت اصل سیستم را دو برابر میکند
clock مداری که برای همگام کردن اجزا باس تولید میکند
clock ماشینی که زمان را نشان میدهد
clock مداری که فرکانس آن توسط کاربر تنظیم میشود. برای یکسان کردن سیگنالها و مدار ها با یک باس ساعت
clock سیگنال ساعت که تمام اعضای سیستم را همگام میکند
clock خط علامت روی دیسک یا نوار که حاوی داده درباره محل نوک خواندن است
clock تعداد باس هایی که ساعت هر ثانیه ایجاد میکند
clock باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
biological clock زیستآهنگ
five-o'clock shadow ته ریش
biological clock زیست گشت
biological clock ساعت زیستی
twentyfour second clock ساعت نشاندهنده قانون 42ثانیه در بسکتبال
tower clock برج ساعت
time clock گاه ساعت
time clock ساعتی که زمان ورودوخروج کارمندان را ثبت میکند
shot clock ساعت مسابقه
roller clock چشمی بسته قرقره دار
relocation clock دایره تنظیم هدف
relocation clock دایره تنظیم تیر
round-the-clock شبانه روزی
round-the-clock بیست و چهار ساعته
round-the-clock روز و شب
to clock out [in the workplace] مهر ساعت را در آخر کارروی کارت زدن
to watch the clock [با بیحوصلگی] دائما به ساعت نگاه کردن
wall clock ساعت دیواری
face of the clock صفحه ساعت
set the clock ساعت را تنظیم کردن
round the clock ۲۴ ساعته
work against the clock بکوب کار کردن
to clock in [in the workplace] مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
This is a self - winding clock . این ساعت دیواری کوک لازم ندارد ( اتو ماتیک است )
The clock has stopped. ساعت دیواری خوابیده است
clock timer زمانموردنظر
clock operator تنظیمکنندهوقت
round-the-clock پیوسته
round-the-clock لاینقطع
grandfather clock ساعت پاندولی بلندی که روی زمین قرار میگیرد
clock method روش شمارش هدفها به طریقه ساعتی روش شمارش در جهت عقربه ساعت
clock paradox پارادکس زمانی
clock pulse تپش زمان سنجی
clock rate نرخ زمان سنجی
clock signal علامت زمان سنجی
clock skew اریب زمان سنجی
clock speed سرعت ساعت
clock stagger رتبه زمان سنجی
clock track شیار زمان سنجی
clock maker ساعت ساز
clock interrupt وقفه زمان سنجی
cuckoo clock ساعت دیواری زنگی که در سرساعت صدایی شبیه صدای فاخته میکند
alarm clock ساعت شماطهای
alarum clock ساعت شماطهای
alarum clock خیزانک
atomic clock ساعت اتمی
chess clock ساعت شطرنج
clock frequency بسامد زمان سنجی
clock generator مولد زمان سنجی
clock generator ساعت زا
clock work چرخهای ساعت
delta clock مین میکند و باعث میشود کامپیوتر یا مدار از نو آغاز به کارکنند
master clock زمان سنج اصلی
master clock شاه زمان سنج
lady clock کفشدوز
internal clock ساعت داخلی
physiological clock ساعت فیزیولوژیکی
lady clock پینه دوز
quartz clock بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
military clock ساعت یا وقت نظامی
game clock ساعت ورزشگاه
delta clock که خطا داشته یا در حلقه بی انتها قرار گرفته و یاوضعیت اشتباه داشته
digital clock زمان سنج رقمی
electric clock ساعت الکتریکی
digital clock ساعت رقمی
effectiveness clock دایره کارامدی پدافند هوایی دایرهای که نتایج تجزیه وتحلیل میزان کفایت پدافندهوایی را نشان میدهد
selective clock stetching تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
to clock on [British E] [in the workplace] مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
real time clock ساعت بلادرنگ
to advance the hand of a clock عقربه ساعت را جلو کشیدن
to clock off [British E] [in the workplace] مهر ساعت را در آخر کارروی کارت زدن
Please don't wake me until 9 o'clock! لطفا من را ساعت ۹ بیدار کنید!
real time clock زمان سنج بلادرنگ
clock calendar board تخته ساعت / تقویم
clock code position سمت روبروی دماغه هواپیمایا کشتی هدف رو به دماغه هواپیما
Does this clock keep good time? این ساعت دیواری درست کار می کند ؟
turn the clock back <idiom> زمان را به عقب برگرداندن
One cannot put back the clock. <proverb> هیچکس نمى تواند زمان را به عقب بر گرداند .
The clock is fast (gaining). ساعت دیواری تند کار می کند
The plane to ... departs at ... o'clock. هواپیمای ... ساعت ... پرواز می کند.
horizontal clock system طریقه هواسنجی برای به دست اوردن جهت باد
to set the clock forward ساعت را جلو آوردن
the clock was put back عقربههای ساعت را عقب بردند
weight-driven clock mechanism مکانیزم ساعتپانولدار
He works day and night (round the clock). روز وشب کارمی کند
I want to depart tomorrow morning [noon, afternoon] at ... o'clock. من می خواهم فردا صبح [ظهر شب] ساعت ... حرکت کنم.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com