Dictiornary-Farsi | fixed capacitor | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
fixed capacitor	خازن ثابت


Other Matches

capacitor	عنصر الکترونیکی که میتواند بار الکتریکی ذخیره کند
capacitor	وسیلهای از که فرفیت یک ماده برای ذخیره سازی داده استفاده میکند
capacitor	تا دو هفته نیرو فراهم کند.
capacitor	وسیلهای با فرفیت خیلی بالا و کوچک که میتواند برای قط عات RAM فرار
capacitor	ذخیره کننده برق خازن
capacitor	انباره
capacitor	خازن
capacitor	فرف
most capacitor	خازن ماس
capacitor	خازن [فیزیک] [مهندسی]
capacitor	باطری
dual capacitor	خازن دوبل
filter capacitor	خازن صافی
electrolytic capacitor	خازن الکترولیتی
comperssion capacitor	خازن متراکم
ideal capacitor	خازن ایده ال
plate of a capacitor	جوشن خازن
coupling capacitor	خازن جفت ساز
electrolytic capacitor	خازن الکتریکی
coupling capacitor	خازن اتصال
discharger of a capacitor	تخلیه خازن
suppression capacitor	خازن پارازیت گیر
tubular capacitor	خازن لولهای
variable capacitor	خازن متغیر
variable capacitor	خازن گردان
trimmer capacitor	خازن نیم متغیر
shunt capacitor	خازن شنت خازن موازی شده فرعی
shunt capacitor	خازن موازی
series capacitor	خازن سری
plate capacitor	خازن صفحهای
paper capacitor	خازن کاغذی
multiple capacitor	خازن چندگانه
mica capacitor	خازن میکا
mica capacitor	خازن میکایی
input capacitor	خازن اولیه
input capacitor	خازن ورودی
grid capacitor	خازن شبکه
gang capacitor	چندکاره
gang capacitor	خازن واریابل
vernier capacitor	خازن ورنیهای
ceramic capacitor	خازن سفالی
air capacitor	خازن هوایی
blocking capacitor	نوعی خازن
bypass capacitor	خازن شنتی
capacitor loudspeaker	بلندگوی خازنی
capacitor motor	موتور خازنی
calibration capacitor	خازن کالیبراسیون
capacitance of a capacitor	برق پذیری خازن
capacitor storage	حافظه خازنی
capacitance of a capacitor	فرفیت خازن
electrolytic capacitor	خازن الکترولیت
capacitor store	انباره خازنی
high tension capacitor	خازن فشار قوی
high voltage capacitor	خازن فشار قوی
anti interference capacitor	خازن ضد تداخل
low loss capacitor	خازن با تلفات دی الکتریک کم
capacitor discharge ignition	سیستم احتراق با انرژی زیاد
high potential capacitor	خازن فشار قوی
heavy current capacitor	خازن جریان قوی
grid blocking capacitor	خازن شبکه
capacitor intel filter	شبکهای متشکل از یک خازن و یک سلف بمنظور یکنواخت کردن خروجی موج داررکتیفایر
gas filled capacitor	خازن گازی
high tension electrolytic capacitor	خازن الکترولیت فشار قوی
capacitor start induction motor	موتور متناوب که رتور ان توسط ولتاژ القاء شده از سیم پیچ میدان تحریک میشود
fixed	معین
fixed	ثابت شده
fixed	ماندنی مقطوع
well fixed	پولدار
fixed	قطعی
well fixed	خوب تثبیت شده
well fixed	دارا
well fixed	ثروتمند
fixed	ثابت
fixed	مقطوع
fixed	ماندنی
I'll get you all fixed up.	همه چیز را برایتان درست وروبراه خواهم کرد
fixed	گیردار
fixed stars	ثوابت
fixed storage	انباره ثابت
fixed round	فشنگ کامل
fixed round	فشنگ ثابت
fixed shell	گلوله متصل
fixed spacing	فاصله دهی ثابت
fixed star	ثوابت
fixed star	ستاره ثابت
fixed spool	قسمت ثابت قرقره ماهیگیری
fixed reticle	تار موی ثابت زاویه یاب
fixed point	نقطه ثابت
fixed portion	سهام معینه
fixed portion	فرض
fixed price	قیمت ثابت
fixed property	اموال غیر منقول
fixed property	سرمایه ثابت
fixed resources	منابع ثابت
fixed reticle	عدسی ثابت دوربین
fixed wing	بال ثابت
fixed platform	سکویثابت
fixed jaw	اهرم ثابت
fixed blade	تیغهثابت
fixed bayonet	سرنیزهثابت
fixed base	پایهثابت
fixed arch	طاقثابت
fixed winglet	بالچهثابت
we fixed in the town	در شهر ماندیم
Price are fixed here .	دراینجا قیمتها ثابت هستند
fixed-wing	هواپیمای بال ثابت
fixed storage	حافظه ثابت
fixed supply	عرضه ثابت
fixed supply	ذخیره معین کالای فاسد شدنی
fixed support	تکیه گاه گیردار
fixed support	بردگاه گیردار
fixed system	توزیع ثابت اب
fixed weight	وزن ثابت
fixed radix	با مبنای ثابت
fixed costs	هزینههای ثابت
fixed condenser	خازن ثابت
fixed fire	اتش متمرکز
fixed budget	بودجه ثابت
fixed fire	اتش نشان شده
fixed format	قابل ثابت
fixed geometry	هواپیمایی با بال ثابت
fixed head	با نوک ثابت
fixed bridge	پلی که بجز انبساط و انقباض هیچگونه حرکتی ندارد
fixed bridge	پل ثابت
fixed-wing	بال ثابت
fixed idea	فکریکه درذهن فرورفته وماندنی شده است
fixed idea	تعصب
fixed income	درامد ثابت
fixed capital	سرمایه ثابت
fixed field	میدان ثابت
fixed costs	هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
fixed davit	قایق بالابر ثابت
fixed davit	جرثقیل ثابت
fixed davit	davit gantrytype : syn
fixed disk	دیسک ثابت
fixed cost	هزینه ثابت و معین
fixed echo	اکوی ثابت
fixed echo	انعکاس ثابت روی صفحه رادار
fixed ersistor	مقاومت ثابت
fixed casement	قاب ثابت
fixed capital	سپرده ثابت اموال ثابت یکان
fixed factor	عوامل تولید ثابت
fixed factor	عوامل ثابت تولید
fixed beam	تیر دوسر گیردار
fixed inputs	نهادههای ثابت
fixed inputs	منابع ثابت
fixed area	ناحیه ثابت
fixed ammunition	مهمات ثابت
fixed wing	هواپیمای بال ثابت
fixed costs	هزینههای سرمایهای
carbon fixed	کربن ثابت
fixed pivot	لولای ثابت
fixed pivot	محور ثابت چرخش یکانها نفر لولا برای گردش یکانها
fixed material	مواد پایدار
carbon fixed	ذغال ثابت
fixed point	ممیز ثابت
fixed light	چراغ ثابت
fixed asset	دارائی ثابت
fixed beam	تیر گیردار
fixed beam	تیر دو سر گیردار
fixed investment	سرمایه گذاری ثابت
fixed point	با ممیز ثابت
fixed beam	تیر ثابت
fixed assets	دارائیهای ثابت
fixed length	با درازای ثابت
fixed assets	درائیهای ثابت مانند ساختمان و ماشین الات
fixed assets	داراییهای ثابت
fixed stock	مالک انحصاری سهام
fixed cost curve	منحنی هزینه ثابت
total fixed cost	کل هزینه ثابت
fixed word length	کلمه با طول ثابت
moment at fixed ends	لنگر سر گیردار تیر
cost plus a fixed fee	هزینه بعلاوه حق الزحمه ثابت
fixed disk [American E]	دیسک سخت [رایانه شناسی]
fixed disc [British E]	دیسک سخت [رایانه شناسی]
fixed distance marking	خطمقطعثابت
fixed-gear bicycle	دوچرخه دنده ثابت [بدون چرخ آزاد]
fixed bed polymerization	بسپارش در بستر ثابت
fixed interval schedule	برنامه فاصلهای ثابت
fixed-roof tank	سقفثابتمخزن
net fixed investment	سرمایه گذاری ثابت خالص
fixed point arithmetic	حساب ممیز ثابت
fixed selling price	قیمت ثابت فروش
fixed length record	مدرک با درازای ثابت
fixed roller gate	دریچه چرخ قرقرهای ثابت
fixed length record	رکورد باطول ثابت
fixed length record	رکورد با درازای ثابت
fixed numeric format	قالب عددی ثابت
fixed program computer	computer program wired
fixed production coefficients	ضرایب تولید ثابت
fixed post system	سیستم پاسگاه ثابت
fixed post system	سیستم پستهای نگهبانی ثابت
fixed point representation	نمایش ممیز ثابت
fixed point part	جزء کسری
fixed point operation	عملکرد با ممیز ثابت
fixed point number	عدد با ممیز ثابت
fixed point notation =	نمایش عدد که محل ارقام و نقط ه اعشاری را در کامپیوتر نگه می دارد تا بیشترین تعداد اعداد قابل مدیریت را محدود کند
fixed point notation =	قوانین و روشهای ریاضی با استفاده از اعداد اعشاری
fixed point notation	نشان گذاری با ممیز ثابت
fixed share of an heir	فرض در ارث

fixed capacitor

خازن ثابت