English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
fixed income درامد ثابت
Other Matches
fixed ماندنی مقطوع
well fixed دارا
well fixed ثروتمند
fixed قطعی
fixed گیردار
fixed ماندنی
fixed مقطوع
fixed ثابت
well fixed پولدار
well fixed خوب تثبیت شده
I'll get you all fixed up. همه چیز را برایتان درست وروبراه خواهم کرد
fixed ثابت شده
fixed معین
income عایدات
income عواید
but for income قسمتی از درامد که به علت دخالت عامل بخصوصی عایدشده
his income هر چه درامد داردخرج میکند
mean income درامد متوسط
income درامد
income عایدی
income دخل
income ریزش فهور
income جریان
income ورودیه جدیدالورود
income مهاجر واردشونده
fixed light چراغ ثابت
fixed length با درازای ثابت
fixed investment سرمایه گذاری ثابت
fixed inputs منابع ثابت
fixed inputs نهادههای ثابت
fixed costs هزینههای سرمایهای
fixed idea تعصب
fixed material مواد پایدار
fixed pivot لولای ثابت
fixed pivot محور ثابت چرخش یکانها نفر لولا برای گردش یکانها
fixed point ممیز ثابت
fixed point با ممیز ثابت
fixed point نقطه ثابت
fixed portion سهام معینه
fixed portion فرض
fixed idea فکریکه درذهن فرورفته وماندنی شده است
fixed disk دیسک ثابت
fixed echo انعکاس ثابت روی صفحه رادار
fixed echo اکوی ثابت
fixed davit davit gantrytype : syn
fixed davit جرثقیل ثابت
fixed davit قایق بالابر ثابت
fixed costs هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
fixed factor عوامل تولید ثابت
fixed factor عوامل ثابت تولید
fixed field میدان ثابت
fixed fire اتش متمرکز
fixed fire اتش نشان شده
fixed format قابل ثابت
fixed geometry هواپیمایی با بال ثابت
fixed head با نوک ثابت
fixed ersistor مقاومت ثابت
fixed price قیمت ثابت
fixed supply عرضه ثابت
fixed supply ذخیره معین کالای فاسد شدنی
fixed support تکیه گاه گیردار
fixed support بردگاه گیردار
fixed system توزیع ثابت اب
fixed weight وزن ثابت
we fixed in the town در شهر ماندیم
fixed arch طاقثابت
fixed base پایهثابت
fixed bayonet سرنیزهثابت
fixed blade تیغهثابت
fixed jaw اهرم ثابت
fixed platform سکویثابت
fixed winglet بالچهثابت
fixed storage حافظه ثابت
fixed storage انباره ثابت
fixed stock مالک انحصاری سهام
fixed property اموال غیر منقول
fixed property سرمایه ثابت
fixed radix با مبنای ثابت
fixed resources منابع ثابت
fixed reticle عدسی ثابت دوربین
fixed reticle تار موی ثابت زاویه یاب
fixed round فشنگ کامل
fixed round فشنگ ثابت
fixed shell گلوله متصل
fixed spacing فاصله دهی ثابت
fixed spool قسمت ثابت قرقره ماهیگیری
fixed star ستاره ثابت
fixed star ثوابت
fixed stars ثوابت
Price are fixed here . دراینجا قیمتها ثابت هستند
fixed costs هزینههای ثابت
fixed-wing بال ثابت
carbon fixed ذغال ثابت
fixed beam تیر دوسر گیردار
fixed beam تیر گیردار
fixed beam تیر دو سر گیردار
fixed wing هواپیمای بال ثابت
fixed beam تیر ثابت
fixed assets دارائیهای ثابت
fixed assets درائیهای ثابت مانند ساختمان و ماشین الات
fixed assets داراییهای ثابت
fixed wing بال ثابت
fixed asset دارائی ثابت
fixed ammunition مهمات ثابت
fixed-wing هواپیمای بال ثابت
fixed bridge پل ثابت
fixed bridge پلی که بجز انبساط و انقباض هیچگونه حرکتی ندارد
fixed area ناحیه ثابت
fixed cost هزینه ثابت و معین
fixed casement قاب ثابت
fixed capital سپرده ثابت اموال ثابت یکان
fixed capital سرمایه ثابت
fixed condenser خازن ثابت
carbon fixed کربن ثابت
fixed budget بودجه ثابت
fixed capacitor خازن ثابت
imputed income درامد ضمنی
imputed income درامد انتسابی
income accounts حساب های درآمد
income analysis تحلیل درامد
income and expenditure درامد و هزینه
personal income درامد شخصی
permanent income درامد دائمی
income determination تعیین درامد
income effect اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
personal income درامد سرانه
psychic income درامدحاصل از مشاغل ساده و بی دردسر
real income درامد واقعی
actual income درامد واقعی
psychic income درامد بی دردسر
real income مقدار کالا وجنسی که خریدار با درامدمحدودش میتواند بخرد
property income درامد ناشی از املاک ومستغلات
present income درامد حال
flow of income جریان درامد
flow of income گردش درامد
present income درامد جاری
gross income درامد ناخالص
income effect تناسب خرید با درامد
per capita income درامد سرانه
live up to one's income به اندازه درامد خود خرج کردن
nominal income درامد اسمی
median income درامد متوسط
median income درامد میانی
money income درامد پولی
money income مزد و حقوق
national income درامد ملی
labor income درامدهای کار
nonmonetary income درامد غیر پولی
notional income درامد فرضی
overseas income درامد از کشور یا کشورهای خارجی
income forgone درامد صرف نظر شده
income forgone درامداز دست رفته
ordinary income درامد عادی
income leakage کسر درامد
income multiplier ضریب فزاینده درامد
income per capita درامد سرانه
income policy سیاست درامدی
income policy سیاست مربوط به درامدها
income velocity سرعت گردش پول
income velocity دفعاتی که پول برای خرید کالای کامل جدیدی خرج شود
notional income درامد خیالی
marginal income درامد نهائی
net income درامد خالص
annual income درامد سالانه
distribution of income توزیع درامد
windfall income درامد باد اورده
income taxes مالیات بر درامد
income taxes مالیات برعایدات
wage income درامدمربوط بکار
income distribution توزیع درامد
earned income درامد تحصیل شده
to rely on somebody for your income از لحاظ درآمد وابسته به کسی بودن
a modest income درآمدی متوسط
wage income درامد بشکل دستمزد
income support پولیکهافرادکمدرآمدازدولتمیگیرند
income tax مالیات بر درامد
economic income درامد اقتصادی
earned income درامدحاصله از کار
income tax مالیات برعایدات
earned income درامدکسب شده
income leakage نشت درامد
unearned income درامد ازمبنایی جز کار
disposable income درامد دریافتی
the p of income to expenses نسبت درامدبه هزینه
current income درامد یک سال مالی
temporary income درامد موقتی
bunched income درامد خدمات شخصی
taxable income درامد مشمول مالیات
current income درامد جاری
supplementary income درامد تکمیلی
stream of income جریان درامد
rental income درامد ناشی از اجاره بها
relative income درامد نسبی
redistribution of income توزیع دوباره درامد
current income درامدیک دوره معین
total income درامد کل
unearned income درامد باد اورده
transitory income درامدموقتی
disposable income درامد شخصی پس از مالیات و بیمه
disposable income درامدقابل استفاده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com