English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
fixed interval schedule برنامه فاصلهای ثابت
Other Matches
interval schedule برنامه فاصلهای
variable interval schedule برنامه فاصلهای متغیر
fixed ratio schedule برنامه نسبتی ثابت
interval ایست وقفه
interval فترت
interval فرجه
interval مدت
interval فاصله
interval وقفه
interval بازه [ریاضی]
interval فاصله [ریاضی]
interval خلال
interval فاصله زمانی
interval فاصله تاکتیکی
interval فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
interval دوهای تمرینی ارام
interval توقف کوتاه بین دو عمل
schedule زمانبندی
vr schedule برنامه نسبتی متغیر
vi schedule برنامه فاصلهای متغیر
schedule ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
Schedule+ برنامه نرم افزاری که حاوی اصول مدیریت اطلاعات شخصی از قبیل تقویم روزانه است
fi schedule برنامه فاصلهای ثابت
schedule ریز برنامه
fr schedule برنامه نسبتی ثابت
schedule برنامه زمانی
schedule برنامه اجرائی
schedule زمان بندی کردن
schedule برنامه ریزی کردن
schedule صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
schedule دربرنامه گذاردن
schedule برنامه
schedule صورت فهرست
schedule جدول
schedule فرانما
schedule برنامه زمان بندی
schedule در برنامه منظورکردن
schedule برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
schedule فهرست راهنمای قانون
schedule برنامه زمان بندی فهرست
fiducial interval فاصله اطمینان
relief interval استراحت متناوب
preparatory interval دوره امادگی
lunitidal interval فاصله زمانی بین عبور ماه از نقطهای وایجادمد در ان نقطه
lucid interval دوران افاقه
reorder interval زمان بین دو سفارش
lucid interval حالت افاقه
vertical interval اختلاف ارتفاع
vertical interval فاصله عمودی
retrace interval دوره بازگشت
return interval دوره بازگشت
time interval زمان طی شده
normal interval از جلونظام
normal interval فرمان از جلو نظام
predicting interval فاصله زمانی پیش بینی شده هدف سبقت پیش بینی شده هدف
recurrence interval زمان برگشت
normal interval فاصله معمولی صف
recurrence interval دوره تناوب
surface interval فاصله بین غواصهای متوالی از سطح اب
mode interval فاصله نما
time interval فاصله زمانی
interval trailing تمرین استقامت و اماده سازی
interval timer زمان سنج فاصله
interval reinforcement تقویت فاصلهای
interval exercises تمرینهای متناوب
interval estimate براورد فاصلهای
work interval کار متناوب
work interval کار فاصلهای تمرین فاصلهای
interval confidence دامنه اطمینان
interval confidence فاصله اطمینان
grid interval فواصل شبکه بندی نقشهای
closed interval فاصله محدود [کراندار] [ریاضی]
open interval فاصله نا محدود [بی کران] [ریاضی]
keying interval فاصله زمانی بین دو انعکاس موج رادار
burst interval فاصله ترکش گلوله ها در یک رگبار
interval scale مقیاس فاصلهای
grid interval فاصله خطوط شبکه
contour interval فاصله میزان منحنی
confidence interval فاصله اعتماد
confidence interval فاصله اطمینان
close interval فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
class interval فاصله طبقه
contour interval فاصله خطوط واصل
class interval حدود طبقه
class interval دامنه طبقه
interval timer شیوهای که بوسیله ان زمان سپری شده میتواند توسط یک سیستم کامپیوتری بررسی شود
demand schedule جدول تقاضا
landing schedule برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود
ratio schedule مقیاس نسبتی
rating schedule مقیاس درجه بندی
project schedule زمان بندی پروژه
indifference schedule جدول بی تفاوتی
optimum schedule مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند
shift schedule برنامه زمان کاری
maintenance schedule برنامه نگهداشت
schedule date موعد طبق برنامه
employment schedule برنامه ماموریت ناو
dive schedule جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
convoy schedule برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
consumption schedule جدول مصرف
assault schedule برنامه هجوم
approach schedule برنامه تقرب هواپیما به باند ترتیب فرود هواپیماها روی باند
work schedule برنامه کار
schedule an appointment قرار ملاقات گذاشتن
shift schedule برنامه شیفت کاری
shift schedule برنامه نوبت کاری
employment schedule برنامه استفاده از ناو
time schedule برنامه زمانی
schedule of targets برنامه هدفها
schedule of targets برنامه اماجها
schedule report گزارش زمانبندی شده
schedule of fires برنامه ساعتی اتشها
schedule of fires برنامه اتشها
subject schedule برنامه موضوعی
subject schedule برنامه جزء جزء
schedule maintenance نگهداری زمانبندی شده
supply schedule جدول عرضه
tariff schedule جدول تعرفه
schedule maintenance نگهداشت زمان بندی شده
ideal irrigation interval فاصله مطلوب ابیاری
variable ratio schedule برنامه نسبتی متغیر
individual demand schedule جدول تقاضای فردی
individual demand schedule صورت کالاهایی که یک فرد در یک مدت معین حاضر به خریدانها باشد
market demand schedule صورت تقاضاهای خریدارجزء در بازار
edward's personal preference schedule مقیاس ادوارد برای رجحانهای شخصی
I'll get you all fixed up. همه چیز را برایتان درست وروبراه خواهم کرد
well fixed خوب تثبیت شده
well fixed پولدار
well fixed دارا
well fixed ثروتمند
fixed معین
fixed قطعی
fixed ماندنی مقطوع
fixed گیردار
fixed ماندنی
fixed مقطوع
fixed ثابت
fixed ثابت شده
we fixed in the town در شهر ماندیم
carbon fixed ذغال ثابت
fixed factor عوامل ثابت تولید
fixed echo انعکاس ثابت روی صفحه رادار
fixed factor عوامل تولید ثابت
fixed ammunition مهمات ثابت
fixed casement قاب ثابت
fixed ersistor مقاومت ثابت
fixed wing هواپیمای بال ثابت
fixed fire اتش متمرکز
fixed fire اتش نشان شده
fixed format قابل ثابت
fixed length با درازای ثابت
fixed investment سرمایه گذاری ثابت
fixed inputs منابع ثابت
fixed inputs نهادههای ثابت
fixed income درامد ثابت
fixed idea تعصب
fixed idea فکریکه درذهن فرورفته وماندنی شده است
fixed head با نوک ثابت
fixed arch طاقثابت
carbon fixed کربن ثابت
fixed geometry هواپیمایی با بال ثابت
fixed echo اکوی ثابت
fixed disk دیسک ثابت
fixed capacitor خازن ثابت
fixed budget بودجه ثابت
fixed bridge پلی که بجز انبساط و انقباض هیچگونه حرکتی ندارد
fixed bridge پل ثابت
fixed asset دارائی ثابت
fixed beam تیر دوسر گیردار
fixed beam تیر گیردار
fixed beam تیر دو سر گیردار
fixed beam تیر ثابت
fixed assets دارائیهای ثابت
fixed assets درائیهای ثابت مانند ساختمان و ماشین الات
fixed condenser خازن ثابت
fixed capital سرمایه ثابت
fixed davit davit gantrytype : syn
fixed davit جرثقیل ثابت
fixed davit قایق بالابر ثابت
fixed costs هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
fixed costs هزینههای سرمایهای
fixed costs هزینههای ثابت
fixed point نقطه ثابت
fixed cost هزینه ثابت و معین
fixed area ناحیه ثابت
fixed capital سپرده ثابت اموال ثابت یکان
fixed assets داراییهای ثابت
fixed pivot لولای ثابت
fixed property سرمایه ثابت
fixed radix با مبنای ثابت
fixed material مواد پایدار
fixed light چراغ ثابت
fixed resources منابع ثابت
fixed reticle تار موی ثابت زاویه یاب
fixed round فشنگ کامل
fixed round فشنگ ثابت
fixed shell گلوله متصل
fixed spacing فاصله دهی ثابت
fixed property اموال غیر منقول
fixed star ستاره ثابت
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com