English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 148 (14 milliseconds)
English Persian
flag byte لقمه پرچم
Other Matches
byte هشت بیت
byte که کامپیوتر در یک واحد روی آنها کار میکند
byte گروهی از بیتها یا ارقام باینری
byte پتروکل ارتباطات که داده رابه صورت حروف و نه رشتههای بیتی ارسال میکند
byte حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
byte ارسال بایتهای داده پیاپی بیتهایی که به صورت سریال یا موازی قابل ارسالند
byte محل بایتهای داده در حافظه
byte کامپیوتر با طول کلمه مختلف
byte اندازه فرفیت ذخیره داده نوار مغناطیسی
byte لقمه
byte بایت
byte addressable بایت ادرس پذیر
byte addressable نشانی پذیر تالقمه
byte addressable بایت نشانی پذیر
byte mode وضعیت بایت
byte mode وجه بایت حالت بایت
byte oriented لقمه گرا
data byte بایت داده
flag نشانهای که محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
flag بیت ای در کلمه که در صورت وقوع سر زیر ریاضی یک میشود
flag نشانه وقوع عدد نقلی ناشی از تفریق یا جمع
flag ثباتی که حاوی بیتهای پرچم و وضعیت CPU است
flag ترتیب کد که به گیرنده اطلاع میدهد که حروف بعدی بیان کننده عملیات کنترلی است
flag یک بیت در یک کلمه که برای پرچم یک عمل مشخص به کار می رود
flag یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
flag 1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
flag فرآیند یا وضعیت یا موقعیتی که یک پرچم را تنظیم میکند
zero flag پرچم صفر
flag ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
flag پرچم ساعت شطرنج
flag برگ شمشیری
flag بیرق
flag پرچم
flag پرچم دار کردن پرچم زدن به
flag جاده سنگ فرش
flag علم
flag دم انبوه وپشمالوی سگ
flag زنبق
flag سنگ فرش
flag باپرچم علامت دادن
flag سنگفرش کردن پایین افتادن
flag خسته شدن دونده دراخر مسابقه
flag پرچم مخابره
flag تخته سنگ
flag پرچم افراشتن افراشتن
flag پژمرده کردن
flag سست شدن
flag ازپا افتادن
interment flag پرچم احترام شهدا
numeral flag پرچم شمارهای
national flag پرچم ملی
green flag پرچم ازاد بودن مسیر مسابقه اتومبیلرانی
guide flag پرچم راهنما
guide flag پرچم هادی
house flag پرچم شرکت
linesman flag پرچم خط نگهدار
garrison flag پرچم پادگانی
flag waver مضطرب سازنده تولیدکننده هیجان عمومی
flag semaphore سیستم مخابره با پرچم سیستم علایم پرچم
flag ship کشتی پیشرو
flag ship ناوسرفرماندهی کشتی حامل دریادار
flag ship ناو سر فرماندهی
flag station جایی که قطاربادیدن پرچم ویژه نگاه میدارندوایستگاه دائمی نیست
flag stones تخته سنگهایی که برای سنگ فرش بکار میرود
flag stop ایست
flag stop توقف
flag wagging اشاره باپرچم
flag wagging پرچم جنبانی
flag waver اشوب کن
flag secretary منشی تیمسار
post flag پرچم پادگانی
post flag پرچم میدان صبحگاه
white flag پرچم سفید
white flag پرچم سفید برای اعلام حضوراتومبیل امدادی یا داوردرمسیر یا در پایان خط بعلامت باقی ماندن یک دور ازمسابقه
yellow flag پرچم زرد بمعنای خطر درجلو
flag day روز پرچم
flag day هر روزی که مردم برای امور خیریه پول خیرات می کنند ودر مقابل پرچم های کوچک دریافت می دارند
flag shapes اشکالپرچم
flag with Schwenkel پرچمبادنباله
parts of a flag اجزایپرچم
rectangular flag پرچممستطیلی
trade follows the flag تجارت کشورهای مشترک المنافع با انگلستان
sword flag زنبق زرد
sweet flag اگیرترکی
protest flag پرچم قرمز کوچک بعلامت اعتراض راننده قایق
range flag پرچم میدان تیر
red flag پرچم قرمز اتومبیل رانی
royal flag پرچم سلطنتی
sign flag پرچم علامت
signal flag پرچم مخابراتی
so strike one's flag پرچم خودراخواباندن
so strike one's flag کشتی یادژی رابدشمن تسلیم کردن
centre flag پرچموسطی
square flag پرچممربع
flag rank افسر بالاتر از سروان افسر ارشد
flag of convenience کشتی با پرچم غیر
blue flag پرچم ابی برای علامت دادن بکسی که اتومبیل دیگری بدنبال و نزدیک اوست تا راه بدهد
caution flag پرچم اعلام خطر
checkered flag پرچم شطرنجی سفید و سیاه پایان مسابقه اتومبیلرانی
control flag پرچم کنترل فرامین
control flag پرچم نشان دهنده دستورات
control flag پرچم کنترل
corner flag پرچم کرنر
device flag پرچم دستگاه
diver's flag پرچم قرمز با نوار سفید روی قایق برای هشدار به قایقرانان تا از منطقه غواصی دور شوند
black flag پرچمی که نشانی اعدام زندانی است
black flag پرچم دزدان دریایی
beach flag پرچم شاخص اسکله
flag of convenience پرچم اسایش
flag waving میهن پرستی بحد افراط وجنون
flag waving اهتزاز پرچم
flag-waving میهن پرستی بحد افراط وجنون
flag-waving اهتزاز پرچم
flag days روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
alphabetical flag پرچم الفبا
beach flag پرچم مشخصه ساحلی
flag bag کیف پرچم
flag boat کرجی پرچم دار
flag officer افسر دریایی
flag hoist بالا بردن پرچم
flag lieutenant اجودان تیمسار
flag lieutenant اجودان
flag pole میله پرچم
flag officer تیمسار
flag officer دریاسالار دریادار
flag officer دریابان
flag officer افسر پرچم
flag officer افسر پرچمدار تیمسار فرماندهی ناو
flag hoist مخابره با پرچم
flag guard نگهبان پرچم
flag boat کرجی نشان دار
flag bridge پل تیمساران
flag bridge پل پرچم
flag captain فرمانده ناو سرفرماندهی
flag discrimination مخالفت یک کشور با حمل کالاهای خود توسط کشتیهای غیر
flag feather شاه پر
flag football نوعی فوتبال با 6 تا 9 نفر درهر تیم
flag git ذره پرچم
flag guard گارد پرچم
flag officer امیر
overflow flag bit بیت پرچم سرریز
alphabet code flag پرده مخابره حروف یا اعداد
A white flag is a sign ( token ) of surrender. پرچم سفید علامت تسلیم است
to be like waving a red flag in front of a bull [American] کسی را برافروختن
to be like waving a red flag in front of a bull [American] کسی را خشمگین کردن
Mentioning his ex-wife's name was like waving a red flag in front of a bull. تا اسم زن قبلی او [مرد] را آوردم خونش به جوش آمد.
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com