English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 79 (5 milliseconds)
English Persian
flash برق
flash روشنایی مختصر
flash یک ان
flash لحظه
flash بروز ناگهانی جلوه
flash تشعشع
flash برق زدن ناگهان شعله ور شدن
flash زودگذشتن
flash فلاش عکاسی
flash تلالو تاباندن
flash پیام انی یا برق اسا
flash نور برق دهانه توپ یا تفنگ
flash درخشیدن
flash برق زدن
flash تاباندن
flash ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flash فلاش
flash درخش
flash تابش انی
flash حافظه غیر فرار مشابه EEPROM که با بلاکهای داده کار میکند و نه بیتها که معمولاگ در درایور دیسک به کار می رود
flash عنصر حافظه الکترونیکی که حاوی داده است و معمولاگ فقط خوانده میشود ولی اجازه میدهد داده در حافظه ذخیره شود. با استفاده از سیگنال الکتریکی مخصوص
flash معدن موازی سریع A/D.
flash شدت حرف که روشن و خاموش شود
flash روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
Other Matches
in a flash درانی
in a flash بیک چشم برهم زدن
flash reducer کم کننده شعله باروت
flash in the pan <idiom> ابتدا عالی وبعد خراب شدن ،شکست خوردن
flash ranging مسافت یابی نوری
flash point نقطه احتراق
flash point نقطه الوگیری نقطه افروزش
flash photolysis نورکافت درخشی
flash point نقطه اشتعال
flash reducer کم کننده برق دهانه توپ
flash report گزارش انی
flash report گزارش برق اسا
x ray flash فلاش رونتگن
squawk flash در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روشن کنید
light flash فلاش نور
flash hider مخفیکنندهنوردهانهنفنگ
helium flash جرقه هلیومی
flash weld جوش شعلهای
flash tube لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
flash suppressor خنثی کننده شعله دهانه توپ
flash suppressor شعله پوش
flash signal سیگنال فلاش
flash signal علامت فلاش
flash photography عکاسی شب بابرق
flash message پیام برق اسا
flash color زمینه
flash color رنگ اصلی
flash color رنگ مبنا
flash card ورقه تمرین بصری
flash card ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد
flash bulb فلاش دوربین عکاسی
flash blindness کوری حاصله از نگاه کردن به برق ترکش اتمی
electronic flash فلاش الکترونی
flash burns سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
flash burn سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
flash flood سیل برق اسا
flash floods سیل برق اسا
flash defilade پنهان کردن برق دهانه توپ استتار برق دهانه توپ
flash fly مگس وحشراتی که گوشت میخورند
flash fuze چاشنی الکتریکی
flash message پیام انی
flash light نور برق
flash light چراغ قوه
flash lamp لامپ پر نور عکاسی
flash in the pan جوشش انی وبی نتیجه
flash in the pan کوشش بیهوده
flash house دزدخانه جنده خانه
flash house جایگاه دزدان
flash hook قلاب گوشت
flash fuze ماسوره الکتریکی یا جرقهای
flash to bang time فاصله زمانی بین نور و صدای گلوله
flash to bang time زمان بین دیدن برق دهانه توپ تا شنیدن صدای انفجارگلوله
flash butt welding جوشکاری لب به لب
flash point tester ازمایش کننده نقطه اشتعال
flash ranging location تعیین محل هدفها با مسافت یابی نوری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com