Dictiornary-Farsi | flash fuze | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 113 (6 milliseconds)

English	Persian
flash fuze	چاشنی الکتریکی
flash fuze	ماسوره الکتریکی یا جرقهای


Other Matches

fuze	ماسوره
fuze	چاشنی
fuze	ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
safety fuze	ماسوره تامینی
safety fuze	چاشنی
shuttered fuze	ماسوره منفجر شده یا عمل کرده قبل از موقع
fuze delay	ماسوره تاخیری
delay fuze	ماسوره تاخیری
boresafe fuze	ماسوره دارای ضامن حرکت در داخل لوله
blasting fuze	ماسوره منفجر کننده
blasting fuze	ماسوره انفجاری
base fuze	ماسوره ته پران
base fuze	ماسوره ته
base fuze	ماسوره ته گلوله
proximity fuze	ماسوره خودکار ماسوره زمان متغیر
proximity fuze	ماسوره مجاورتی
fuze action	عمل ماسوره
fuze action	طرز انفجارماسوره
fuze cavity	حفره نصب ماسوره
fuze cavity	سوراخ جای ماسوره
fuze range	برد عمل کرد ماسوره
fuze range	بردمربوط به ماسوره
fuze setting	زمان ماسوره
igniting fuze	ماسوره مشتعل کننده
igniting fuze	کلاهک مشتعل کننده
proximity fuze	فیوز مخصوص انفجار مرمی
proximity fuze	از مسافت دور
antihandling fuze	ماسوره ضد دستکاری ماسوره غیر حساس به جابجا کردن و دستکاری
percussion fuze	ماسوره ضربتی
antidisturbance fuze	ماسوره ضد دستکاری ماسوره غیر حساس به دستکاری
fuze setting	بستن زمان به ماسوره تنظیم ماسوره
point detonating fuze	ماسوره انی
mechanical time fuze	ماسوره زمانی
mechanical time fuze	ماسوره زمانی خودکار یا زمان مکانیکی
flash	یک ان
flash	زودگذشتن
flash	نور برق دهانه توپ یا تفنگ
flash	برق
flash	پیام انی یا برق اسا
flash	عنصر حافظه الکترونیکی که حاوی داده است و معمولاگ فقط خوانده میشود ولی اجازه میدهد داده در حافظه ذخیره شود. با استفاده از سیگنال الکتریکی مخصوص
in a flash	درانی
flash	تلالو تاباندن
flash	فلاش عکاسی
flash	روشنایی مختصر
flash	برق زدن ناگهان شعله ور شدن
flash	تشعشع
flash	بروز ناگهانی جلوه
flash	لحظه
in a flash	بیک چشم برهم زدن
flash	معدن موازی سریع A/D.
flash	روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash	شدت حرف که روشن و خاموش شود
flash	حافظه غیر فرار مشابه EEPROM که با بلاکهای داده کار میکند و نه بیتها که معمولاگ در درایور دیسک به کار می رود
flash	تابش انی
flash	درخش
flash	فلاش
flash	ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flash	تاباندن
flash	برق زدن
flash	درخشیدن
flash tube	لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
flash suppressor	خنثی کننده شعله دهانه توپ
flash report	گزارش برق اسا
flash suppressor	شعله پوش
flash signal	سیگنال فلاش
flash signal	علامت فلاش
flash weld	جوش شعلهای
flash hider	مخفیکنندهنوردهانهنفنگ
flash in the pan <idiom>	ابتدا عالی وبعد خراب شدن ،شکست خوردن
squawk flash	در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روشن کنید
x ray flash	فلاش رونتگن
helium flash	جرقه هلیومی
light flash	فلاش نور
flash report	گزارش انی
flash floods	سیل برق اسا
flash color	زمینه
flash defilade	پنهان کردن برق دهانه توپ استتار برق دهانه توپ
flash fly	مگس وحشراتی که گوشت میخورند
flash hook	قلاب گوشت
flash house	جایگاه دزدان
flash house	دزدخانه جنده خانه
flash in the pan	کوشش بیهوده
flash in the pan	جوشش انی وبی نتیجه
flash color	رنگ اصلی
flash color	رنگ مبنا
flash burn	سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
flash burns	سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
flash flood	سیل برق اسا
electronic flash	فلاش الکترونی
flash blindness	کوری حاصله از نگاه کردن به برق ترکش اتمی
flash bulb	فلاش دوربین عکاسی
flash card	ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد
flash card	ورقه تمرین بصری
flash lamp	لامپ پر نور عکاسی
flash light	چراغ قوه
flash reducer	کم کننده شعله باروت
flash ranging	مسافت یابی نوری
flash point	نقطه احتراق
flash point	نقطه الوگیری نقطه افروزش
flash light	نور برق
flash message	پیام انی
flash message	پیام برق اسا
flash photography	عکاسی شب بابرق
flash photolysis	نورکافت درخشی
flash point	نقطه اشتعال
flash reducer	کم کننده برق دهانه توپ
flash to bang time	فاصله زمانی بین نور و صدای گلوله
flash to bang time	زمان بین دیدن برق دهانه توپ تا شنیدن صدای انفجارگلوله
flash point tester	ازمایش کننده نقطه اشتعال
flash butt welding	جوشکاری لب به لب
flash ranging location	تعیین محل هدفها با مسافت یابی نوری