Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
flash light
چراغ قوه
flash light
نور برق
Search result with all words
light flash
فلاش نور
Other Matches
flash
درخش
flash
فلاش
flash
ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flash
تاباندن
flash
برق زدن
flash
درخشیدن
flash
نور برق دهانه توپ یا تفنگ
flash
تابش انی
flash
حافظه غیر فرار مشابه EEPROM که با بلاکهای داده کار میکند و نه بیتها که معمولاگ در درایور دیسک به کار می رود
flash
عنصر حافظه الکترونیکی که حاوی داده است و معمولاگ فقط خوانده میشود ولی اجازه میدهد داده در حافظه ذخیره شود. با استفاده از سیگنال الکتریکی مخصوص
flash
معدن موازی سریع A/D.
flash
شدت حرف که روشن و خاموش شود
flash
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
in a flash
بیک چشم برهم زدن
in a flash
درانی
flash
پیام انی یا برق اسا
flash
تلالو تاباندن
flash
فلاش عکاسی
flash
لحظه
flash
برق
flash
روشنایی مختصر
flash
یک ان
flash
بروز ناگهانی جلوه
flash
تشعشع
flash
برق زدن ناگهان شعله ور شدن
flash
زودگذشتن
flash house
جایگاه دزدان
flash lamp
لامپ پر نور عکاسی
flash in the pan
<idiom>
ابتدا عالی وبعد خراب شدن ،شکست خوردن
flash in the pan
جوشش انی وبی نتیجه
flash in the pan
کوشش بیهوده
flash house
دزدخانه جنده خانه
flash fuze
ماسوره الکتریکی یا جرقهای
flash message
پیام انی
flash message
پیام برق اسا
flash photography
عکاسی شب بابرق
flash photolysis
نورکافت درخشی
flash point
نقطه اشتعال
flash point
نقطه الوگیری نقطه افروزش
flash hook
قلاب گوشت
flash hider
مخفیکنندهنوردهانهنفنگ
flash color
رنگ مبنا
flash burn
سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
flash burns
سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
flash card
ورقه تمرین بصری
flash bulb
فلاش دوربین عکاسی
flash blindness
کوری حاصله از نگاه کردن به برق ترکش اتمی
flash color
رنگ اصلی
x ray flash
فلاش رونتگن
electronic flash
فلاش الکترونی
flash color
زمینه
flash defilade
پنهان کردن برق دهانه توپ استتار برق دهانه توپ
flash fly
مگس وحشراتی که گوشت میخورند
flash flood
سیل برق اسا
flash fuze
چاشنی الکتریکی
flash card
ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد
flash point
نقطه احتراق
flash weld
جوش شعلهای
squawk flash
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روشن کنید
flash suppressor
خنثی کننده شعله دهانه توپ
flash suppressor
شعله پوش
flash signal
سیگنال فلاش
flash signal
علامت فلاش
flash report
گزارش برق اسا
flash report
گزارش انی
flash reducer
کم کننده برق دهانه توپ
flash reducer
کم کننده شعله باروت
helium flash
جرقه هلیومی
flash ranging
مسافت یابی نوری
flash floods
سیل برق اسا
flash tube
لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
flash ranging location
تعیین محل هدفها با مسافت یابی نوری
flash butt welding
جوشکاری لب به لب
flash to bang time
فاصله زمانی بین نور و صدای گلوله
flash point tester
ازمایش کننده نقطه اشتعال
flash to bang time
زمان بین دیدن برق دهانه توپ تا شنیدن صدای انفجارگلوله
course light
روشنایی باند فرودگاه چراغهای مخصوص روشن کردن باند فرود
first light
فلق صبح
first light
اولین طلیعه خورشید
to s e the light
زاییده شدن
to s e the light
بدنیا امدن
to s e the light
توی خشت افتادن
light out
بسرعت ترک کردن
very light
خیلی روشن یا کم رنگ
light out
ناگهان رفتن
in the light of
از لحاظ
very light
خیلی سبک
first light
افق نجومی
light come light g
میبرد
to i. light from anything
حائل نورشدن
to come to light
معلوم شدن
to come to light
روشن شدن
to i. light from anything
گذر کردن روشنایی
in the light of
نظریه
in the light of
بشکل
inward light
نور داخلی
inward light
نور باطنی
inward light
اشراق
one's light s
نهایت کوشش را در حدودتوانایی یا استعداد خود بعمل اوردن
light value
مقدار نور
light come light g
باد اورده را باد
first light
سپیده دم
light
نور
light
بچه زاییدن
in light of
<idiom>
به علت
light-well
[فضایی زیر زمین در ساختمان ها]
light
روشنایی
see the light
<idiom>
متوجه اشتباه شدن
Something light, please.
لطفا یک چیز سبک.
light up
<idiom>
ناگهان شادوخوشحال شدن
light
<adj.>
رنگ روشن
come to light
<idiom>
آشکارشدن
light
چراغ برق
light-well
[حیاط کوچک برای عبور نور]
on/off light
چراغروشن
on/off light
خاموش
light
نانومتر nm که به شخص امکان دیدن میدهد
light
امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
light
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
light
سبک
light
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
light
روشن کردن
light
نوردادن
light
چراغ راهنمایی
light
منبع نور سیگنال نور
light
چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
light
روشن
out like a light
<idiom>
(زود خوابیدن)خیلی سریع به خواب رفتن
light
پرتوافکندن نور
at first light
در اولین روشنایی روز
light skirts
زن سبک و جلف
light quantum
کوچکترین ذره حامل انرژی درنورواشعه تابشی
light shield
محافظ نور
light ship
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
light shelter
پناهگاه سبک
light sensitive
با حساسیت نوری
light screen
صفحه نور
light screen
پرده نور
light weight
سبک وزن در اصطلاح کشتی و مشت زنی و مانندانها
light sleeper
کسیکه خوابش سبک است
light source
منبع نور
light spill
خروج نور
light-weight
سر خالی
light vector
بردار نور
light velocity
سرعت نور
light vessel
شناوه چراغدار
light water
اب سبک
light water
اب معمولی
light wave
موج نوری
light weapon
جنگ افزار سبک
light welterweight
76 کیلوگرم
light woman
زن سبک و بی عفت
lime light
روشنایی سفیدی که از داغ کردن اهک حاصل میشود
make light of
سبک گرفتن
navigation light
چراغهای ناوبری
night light
شمع کوچک که شب هنگام دراطاق بیماران برافروزند چراغ شب
night light
روشنایی شب
occulting light
چراغ ناپیوسته دریایی
lantern-light
نورگیر کلاهی
lantern-light
پنجره فانوسی
light trap
اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
light spot
نقطه نور
light spot
نقطه منور
light stable
ثبات نور
light stable
پایداری نور
light stimulus
تحریک نور
light strike
اعتصاب با اخطار کم مدت اعتصاب برقی
light struck
نور زده
light struck
نور دیده
light struck
در اثرنور محو وتار شده
light switch
گزینه نوری
light switch
نور گزین
light switch
کلید نور
light tight
تراکم نور
light transformer
ترانسفورماتور برای مقاصدروشنایی
light transmission
انتقال نور
light trap
راهرو تاریکخانه
occulting light
چراغ ممتد
light lock
درب نوربند
light minded
بی فکر
light minded
خل
light minded
سبک
light mindedness
سبکسری
light modulation
مدولاسیون نور
light modulator
عضو کنترل نور
light modulator
لامپ کنترل نور مدولاتور نور
light o love
زن سبک مزاج و دمدمی یکجور رنگ رقص
light of foot
سبک پا
light of foot
تندرو
light of one's eyes
نور دیده
light of one's eyes
نور چشم
light middleweight
57 کیلوگرم
light microsecond
میکروثانیه نور
light lock
نوربند
light loss
افت نور
light loss
تلف نور
light loss
گمگشتگی نور
light machinery
ماشین الات سبک
light metal
فلز سبک
light meter
اسباب کوچک نور سنجی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com