English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 140 (2 milliseconds)
English Persian
flash ranging location تعیین محل هدفها با مسافت یابی نوری
Other Matches
flash ranging مسافت یابی نوری
ranging تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
ranging قلق گیری کردن
ranging تنظیم کردن اسلحه
ranging مسافت یابی
ranging تنظیم تیر کردن
ranging مسافت یابی کردن
airburst ranging تنظیم تیر زمانی بالا
ranging pole شاخصهای مسافت یابی
airburst ranging تنظیم ترکش هوایی
subaqueous ranging طریقه اکتشاف و تعیین محل هدفهای غیرقابل رویت دریایی
subaqueous ranging تعیین محل هدفهای دریایی نامریی
wide-ranging متنوع - گوناگون
radar ranging میدان رادار
sound ranging مسافت یابی صوتی
radar ranging تنظیم تیر به وسیله رادار
high burst ranging تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
location موضع
location اندری
location مکان
location تعیین محل جا
location محل
location موقعیت
location شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است مشخص میکند
location جایگاه وضعیت مکانی جا دادن
location مکان یابی
location وضع
location جا مسیر
exact location محل دقیق
confirmed location محل تایید شده دشمن
confirmed location موضع تایید شده
dam location بندگاه
exact location تعیین کردن محل دقیق نقاط
dam location جای بند
dam location جای سد محل بند
dam location محل سد
location chart نگاره مکانی
location audit تصدیق دقت تعیین محل هدف به وسیله رادار تصدیق محل سکنی پرسنل یامحل اجناس درانبار
location counter مکان شمار
location diagram راهنمای اتصال نقشه
relative location ترتیب نسبی
relative location قرار دادن
storage location مکان انباره
storage location مکان ذخیره
storage location مکان انباره محل انباره
storage location موقعیت انباره
location of the statue پیکرهیموقعیت
It was filmed on location. صحنه فیلم درمحل واقعی فیلمبرداری شده
Where is the location of this camp ? محل این اردوگاه کجاست ؟
location vector بردار مکان [ریاضی]
radar location موقعیت رادار
location survey بازرسی در جای اجناس درانبار
location of industry تعیین مکان صنعت
location finder دستگاه محل یاب
location survey بازدید در محل
location theory نظریه تعیین مکان
location theory نظریه تعیین محل استقرار صنعت
memory location مکان حافظه
memory location محل حافظه
protected location مکان حفافت شده
location of industry تعیین محل استقرار صنعت
current location counter شمارنده مکان فعلی
in a flash بیک چشم برهم زدن
in a flash درانی
flash ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flash برق زدن ناگهان شعله ور شدن
flash پیام انی یا برق اسا
flash نور برق دهانه توپ یا تفنگ
flash درخشیدن
flash برق زدن
flash تاباندن
flash فلاش
flash درخش
flash روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash تابش انی
flash حافظه غیر فرار مشابه EEPROM که با بلاکهای داده کار میکند و نه بیتها که معمولاگ در درایور دیسک به کار می رود
flash عنصر حافظه الکترونیکی که حاوی داده است و معمولاگ فقط خوانده میشود ولی اجازه میدهد داده در حافظه ذخیره شود. با استفاده از سیگنال الکتریکی مخصوص
flash شدت حرف که روشن و خاموش شود
flash تلالو تاباندن
flash برق
flash روشنایی مختصر
flash یک ان
flash لحظه
flash بروز ناگهانی جلوه
flash تشعشع
flash معدن موازی سریع A/D.
flash فلاش عکاسی
flash زودگذشتن
flash card ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد
electronic flash فلاش الکترونی
light flash فلاش نور
flash bulb فلاش دوربین عکاسی
flash blindness کوری حاصله از نگاه کردن به برق ترکش اتمی
flash burns سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
flash burn سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
flash report گزارش انی
squawk flash در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روشن کنید
flash flood سیل برق اسا
flash fly مگس وحشراتی که گوشت میخورند
flash lamp لامپ پر نور عکاسی
flash floods سیل برق اسا
x ray flash فلاش رونتگن
flash hider مخفیکنندهنوردهانهنفنگ
flash in the pan <idiom> ابتدا عالی وبعد خراب شدن ،شکست خوردن
helium flash جرقه هلیومی
flash light نور برق
flash message پیام انی
flash message پیام برق اسا
flash photography عکاسی شب بابرق
flash photolysis نورکافت درخشی
flash point نقطه اشتعال
flash light چراغ قوه
flash in the pan جوشش انی وبی نتیجه
flash defilade پنهان کردن برق دهانه توپ استتار برق دهانه توپ
flash color رنگ اصلی
flash fuze چاشنی الکتریکی
flash fuze ماسوره الکتریکی یا جرقهای
flash hook قلاب گوشت
flash house جایگاه دزدان
flash house دزدخانه جنده خانه
flash in the pan کوشش بیهوده
flash point نقطه الوگیری نقطه افروزش
flash weld جوش شعلهای
flash tube لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
flash suppressor خنثی کننده شعله دهانه توپ
flash suppressor شعله پوش
flash signal سیگنال فلاش
flash signal علامت فلاش
flash report گزارش برق اسا
flash reducer کم کننده برق دهانه توپ
flash reducer کم کننده شعله باروت
flash point نقطه احتراق
flash color زمینه
flash color رنگ مبنا
flash card ورقه تمرین بصری
flash point tester ازمایش کننده نقطه اشتعال
flash to bang time زمان بین دیدن برق دهانه توپ تا شنیدن صدای انفجارگلوله
flash to bang time فاصله زمانی بین نور و صدای گلوله
flash butt welding جوشکاری لب به لب
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com