Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 189 (9 milliseconds)
English
Persian
flash report
گزارش انی
flash report
گزارش برق اسا
Other Matches
flash
ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flash
فلاش
flash
درخش
flash
تابش انی
flash
حافظه غیر فرار مشابه EEPROM که با بلاکهای داده کار میکند و نه بیتها که معمولاگ در درایور دیسک به کار می رود
flash
عنصر حافظه الکترونیکی که حاوی داده است و معمولاگ فقط خوانده میشود ولی اجازه میدهد داده در حافظه ذخیره شود. با استفاده از سیگنال الکتریکی مخصوص
flash
معدن موازی سریع A/D.
flash
شدت حرف که روشن و خاموش شود
in a flash
بیک چشم برهم زدن
in a flash
درانی
flash
تاباندن
flash
برق زدن
flash
درخشیدن
flash
برق
flash
روشنایی مختصر
flash
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash
یک ان
flash
لحظه
flash
بروز ناگهانی جلوه
flash
تشعشع
flash
برق زدن ناگهان شعله ور شدن
flash
نور برق دهانه توپ یا تفنگ
flash
پیام انی یا برق اسا
flash
تلالو تاباندن
flash
فلاش عکاسی
flash
زودگذشتن
flash message
پیام برق اسا
flash house
جایگاه دزدان
flash house
دزدخانه جنده خانه
flash in the pan
کوشش بیهوده
flash in the pan
جوشش انی وبی نتیجه
flash lamp
لامپ پر نور عکاسی
flash light
چراغ قوه
flash light
نور برق
flash message
پیام انی
flash blindness
کوری حاصله از نگاه کردن به برق ترکش اتمی
flash hook
قلاب گوشت
flash bulb
فلاش دوربین عکاسی
flash card
ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد
flash card
ورقه تمرین بصری
flash color
رنگ مبنا
flash color
رنگ اصلی
flash color
زمینه
flash defilade
پنهان کردن برق دهانه توپ استتار برق دهانه توپ
flash fly
مگس وحشراتی که گوشت میخورند
flash fuze
چاشنی الکتریکی
flash fuze
ماسوره الکتریکی یا جرقهای
flash photography
عکاسی شب بابرق
flash photolysis
نورکافت درخشی
flash suppressor
شعله پوش
flash suppressor
خنثی کننده شعله دهانه توپ
flash tube
لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
flash weld
جوش شعلهای
helium flash
جرقه هلیومی
light flash
فلاش نور
flash hider
مخفیکنندهنوردهانهنفنگ
squawk flash
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روشن کنید
x ray flash
فلاش رونتگن
flash signal
سیگنال فلاش
flash signal
علامت فلاش
flash reducer
کم کننده برق دهانه توپ
flash point
نقطه اشتعال
flash point
نقطه الوگیری نقطه افروزش
flash point
نقطه احتراق
flash ranging
مسافت یابی نوری
flash reducer
کم کننده شعله باروت
flash in the pan
<idiom>
ابتدا عالی وبعد خراب شدن ،شکست خوردن
electronic flash
فلاش الکترونی
flash flood
سیل برق اسا
flash floods
سیل برق اسا
flash burn
سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
flash burns
سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
flash ranging location
تعیین محل هدفها با مسافت یابی نوری
flash point tester
ازمایش کننده نقطه اشتعال
flash butt welding
جوشکاری لب به لب
flash to bang time
زمان بین دیدن برق دهانه توپ تا شنیدن صدای انفجارگلوله
flash to bang time
فاصله زمانی بین نور و صدای گلوله
report
گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
the report goes
چنین گویند
report
انتشار
report
گزارش
report
شایعه
report
اطلاع دادن
report
خبردادن
report
معرفی کردن خود
report
گزارش دادن به
report
گزارش دیدبانی
report
صدا
report
صدای شلیک
report
گزارش دادن
report
شهرت
report
گواهی
report
مدرک
report
خبر
report of survey
گزارش تحقیقات یا بررسیها
report generator
نرم افزاری که امکان ادغام فایل ازپایگاه داده ها به متن را میدهد
survey report
گزارش بازرسی
report generator
گزارش ساز ایجادکننده گزارش
report generator
برای تامین گزارش کامل
report generator
گزارش زایی گزارش گیری
report generator
تولیدگزارش
snap report
گزارش فوری یا انی
report program
برنامه گزارش
status report
گزارش وضعیت
spot report
گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
situation report
گزارش وضعیت
shelling report
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
subemit a report
گزارش دادن
self report inventories
پرسشنامههای خودسنجی
school report
گزارش اموزشگاه
schedule report
گزارش زمانبندی شده
report writer
نویسنده گزارش
report writer
گزارش نویسی
submit a report
گزارش دادن
technical report
گزارش فنی
to draw up a report
به تفصیل نوشتن گزارشی
to make out a report
به تفصیل نوشتن گزارشی
to write out a report
به تفصیل نوشتن گزارشی
to write up a report
به تفصیل نوشتن گزارشی
press report
گزارش خبری
to report oneself
حاضر شدن وخود را معرفی کردن
this report is incredible
این گزارش را نمیتوان باورکرد
to report for duty
برای کار حاضر شدن وخود رامعرفی کردن
viva report
گزارش شفاهی
to report
[to a body]
گزارش دادن
[به اداره ای]
to report to the police
خود را به پلیس معرفی کردن
[بخاطر خلافی]
report generator
مولد گزارش
feeder report
گزارشات تکمیلی
command report
گزارش فرماندهی
annual report
گزارش سالیانه
annual report
گزارش سالانه
an incomprehensive report
گزارش کوتاه
amplifying report
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
action report
گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
report cards
کارنامه
report card
کارنامه
evaluation report
گزارش ارزیابی وضعیت
hot report
گزارش مهم
i saw the report in the rough
من پیش نویس این گزارش رادیدم
contact report
گزارش اخذ تماس
contact report
گزارش تماس با هواپیمای دشمن
feeder report
گزارشات بعدی
final report
گزارش نهایی
fitness report
گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
fitness report
تعرفه خدمتی
error report
گزارش خطا
docking report
گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
docking report
گزارش تعمیر ناو
detailed report
گزارش مشروح
departure report
گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
demand report
گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
critic report
گزارش نتیجه جلسه انتقاد
interim report
گزارش پیشرفت کار
internal report
گزارش داخلی
hot report
اطلاعات مهم کسب شده از روی تفسیرعکس هوایی
quarterly report
گزارش سه ماهه
draft report
گزارش نیمه نهایی
progress report
گزارش پیشرفت کار
readiness to report
حاضر جوابی
readiness to report
امادگی برای پاسخ دادن
report file
فایل گزارش
report generation
گهارش زایی
periodic report
گزارش دورهای
management report
گزارش مدیریت
mortar report
گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
neither report was correct
هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
of good report
نیک نام
report generator
گزارش زا
report generation
تولید گزارش
project technical report
گزارش فنی پروژه
report progarm generator
تولیدبرنامه گزارش
report progarm generator
زبان ار- پی- جی
daily progress report
گزارش روزانه پیشرفت کار
report program generator
زبان برنامه نویسی درکامپیوترهای شخصی برای آماده کردن گزارشات تجاری که به دادههای درون فایل , پایگاه داده ها و...امکان شامل شدن میدهد
report tothe director
خود را حضورا نزد رئیس معرفی کنید
periodic intelligence report
گزارش نوبهای اطلاعاتی
report progarm generator
مولدبرنامه گزارش
project technical report
گزارش فنی طرح
cargo outturn report
گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
a true and accurate report
گزارشی درست و دقیق
weekly progress report
گزارش هفتگی کار
aircraft accident report
گزارش سانحه هوایی
action oriented management report
گزارشی که شرایط غیرعادی رابا توجه ویژهای که نیازدارد به مدیریت هشدار میدهد
The details of the report were verified by the police.
جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
practical extraction and report language
زبان برنامه نویسی مفسر
practical extraction and report language
برای توید متنهای CGI که می توانند فرم هایی را پردازش کنند یا روی وب سرور برای بهبود وب سایت توابعی انجام دهند
to report somebody
[to the police]
for breach of the peace
از کسی به خاطر مزاحمت راه انداختن
[به پلیس]
شکایت کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com