Dictiornary-Farsi | flexible oil filter line | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
flexible oil filter line	لوله صافی روغن


Other Matches

line filter	صافی همهمه
line filter	صافی شبکه
line filter	صافی خط
power line filter	صافی جریان برق
power line filter	یکنواخت کننده برق
flexible	قابل انعطاف
flexible	انعطاف پذیر
flexible	خمش پذیر
flexible	انعطاف پذیر تا شدنی
flexible	قابل تغییر
flexible	خم شو
flexible	نرم
flexible	تاشو
flexible	آرایهای که اندازه و حد آن قابل تغییر است
flexible	استفاده از ماشین CNC , ربات یا سایر وسایل خودکار در تولید
flexible	آنچه قابل تغییر است
flexible	کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
flexible	فلاپی دیسک
flexible cord	سیم قابل انعطاف
flexible pavement	شوسه انعطاف پذیر
flexible pavement	شوسه نرم
flexible pipe	لوله خرطومی
flexible pipe	لوله تاشو
flexible cord	قیطان
flexible budget	بودجه انعطاف پذیر
flexible skirt	پوششقابلانعطاف
flexible tariff	تعرفه انعطاف پذیر
flexible tube	تیوبقابلانعطاف
flexible shaft	محور قابل انعطاف
flexible disk	دیسک قابل انعطاف
flexible disk	دیسک انعطاف پذیر
flexible conduit	لوله حفاظ نرم
flexible cable	کابل خم پذیر
flexible budget	بودجه متغیر
flexible file	سوهان نرم
flexible footing	شالوده انعطاف پذیر
flexible joint	اتصال قابل انعطاف
flexible lead	اتصال قابل انعطاف
flexible hose	شلنگ
flexible price	قیمت انعطاف پذیر
flexible drive tool	ابزار گردان
flexible exchange rate	نرخ متغیر ارز
flexible roller bearing	رولبرینگ فنری
flexible metal hose	لوله فلزی قابل انعطاف
flexible fuel tubing	لوله سوخت رسانی قابل انعطاف
flexible exchange rate	نرخ ارزانعطاف پذیر
flexible brake tubing	لوله قابل انعطاف ترمز
flexible arm lamp	چراغ مطالعه قابل انعطاف
flexible rubber hose	شلنگلاستیکیانعطافپذیر
flexible hose connection	رابطانعطافپذیرلوله
flexible metal conduit	لوله حفاظ خرطومی
flexible steel wire rope	طناب فولادی خم شو
extra special flexible wire rope	طناب فولادی ویژه
flexible mild steel wire rope	طناب فولادی نرم
filter	صافیدن
filter	توری
filter	پالایه
filter	صاف کردن یا شدن
filter	مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
filter	الگی اعداد دودویی برای انتخاب بیتهای مختلف از کلمه دو دویی
filter	حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
filter	انتخاب کلمه چند بیتی
filter	انتخاب رکوردهای مختلف از فایل پایگاه داده ها
filter	صافی پالایه
filter	فیلتر صافی
filter	فیلتر
filter	صاف کردن نور
l filter	فیلتر سلفی
filter	صافی
filter	پالونه
filter	اب صاف کردن
filter	تصفیه کردن
filter	پالودن صاف کردن
filter	چیزیکه بعضی پرتوها از ان میگذرندولی حائل پرتوهای دیگر است
filter	صاف کردن
filter	پالودن
filter chock	چوک صافی
filter circuit	مدار صافی
filter characteristic	مشخصه صافی
filter center	مرکز کنترل و نتیجه گیری ازاخبار پدافند هوایی
filter capacitor	خازن صافی
filter blocks	اجر توخالی
filter bed	صافی شنی
filter bed	صافی اب
filter command	فرمان FILTER
filter condenser	خازن صافی
filter crystal	کریستال صافی
quadrature filter	مدار تربیعی
filter layer	لایه پالایش
filter layer	لایه صافی
filter insert	دریچه یا مدخل صافی
filter flask	بالن صافی
filter element	المنت فیلتر
filter disk	قرص صافی
filter disc	قرص صافی
filter curve	منحنی صافی
filter add	کمک صافی
filter stick	لوله صافی دار
filter press	صافی فشاری
filter center	مرکزتوزیع اطلاعات
absolute filter	صافی صد در صد
absolute filter	صافی میکرونی صافی میکروسکپی
absorbent filter	صافی جذب
wet filter	فیلتری که در ان فیلمی ازمایع که روی سطح المنت قرارگرفته مانع از عبور ذرات و و الودگی میشود
acoustic filter	صافی صوتی
bandpass filter	فیلتر الکترونیکی که به فرکانسهای خالص اجازه عبور میدهد و سایر فرکانسها را ترد میکند
colour filter	فیلتررنگ
lint filter	فیلترتهلگن
filter cover	پوششفیلتر
suction filter	صافی مکنده
crystal filter	صافی بلورین
cuno filter	نوعی فیلتر متشکل از تعدادی دیسک که توسط تیغه هایی ازهم جدا شده اند
filter paper	کاغذ صافی
filter packing	لایی صافی
filter packing	پوشش صافی
filter network	شبکه ی صافی
scratch filter	صافی پیکاپ
electric filter	صافی الکتریکی
air filter	فیلترهوا
differentiating filter	صافی ممیز
antivignetting filter	صافی هماهنگ کننده نور صافی تطبیق نور
light filter	صافی نور
filter tips	فیلتر سیگار
filter tip	سیگار فیلتردار
filter tip	فیلتر سیگار
water filter	صافی اب
gravel filter	صافی شنی
oil filter	صافی روغن
interference filter	صافی پارازیت
interference filter	صافی تداخل
integrating filter	صافی جمع کننده
frequency filter	صافی فرکانس
nominal filter	صافی میکرونی
porous filter	صافی متخلخل
filter tipped	سیگار دارای فیلتر
nominal filter	صافی به اندازه عبور معین
fuel filter	صافی بنزین
noise filter	صافی همهمه
filter tips	سیگار فیلتردار
fuel filter	صافی سوخت
petrol filter	صافی بنزین
filter-tipped	سیگار دارای فیلتر
polarizing filter	صافی قطبی
red safelight filter	فیلتراشعهمفیدقرمز
band project filter	فیلتر الکترونیکی که تنها یک باند معین از فرکانسها ونوسانات را عبور میدهد وحدود بالا و پایین انرا حذف میکند
high pass filter	صافی بالا گذر
colour selection filter	فیلترجداکنندهرنگ
air-cleaner filter	هواکشتصفیههوا
capacitor intel filter	شبکهای متشکل از یک خازن و یک سلف بمنظور یکنواخت کردن خروجی موج داررکتیفایر
fluted filter paper	کاغذ صافی چین دار
band pass filter	فیلتر میانگذر
impedance transforming filter	صافی تبدیل امپدانس
low pass filter	صافی پایین گذر
low frequency filter	صافی فرکانس پایین
narrow band filter	صافی فلزات باریک
high pass acoustical filter	صافی صوتی بالا گذر
automatic filter coffee maker	صافیقهوهجوشاتوماتیک
band pass filter circuit	مدار صافی باند پاس
diesel fuel oil filter	صافی سوخت موتور دیزل
low pass acoustical filter	صافی پایین گذر صوتی
intermediate frequency band filter	صافی باند فرکانس میانی
line to line fault	اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault	اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault	تماس خطوط
line to line voltage	ولتاژ زنجیر شده
line to line voltage	ولتاژ بین دو خط
line to line fault	اتصال کوتاه دوقطبی
line by line milling	فرز کردن سطری
line to line spacing	فاصله سطور
line by line milling	فرز کردن سطر به سطر
line by line analysis	تجزیه سطر به سطر
on the line	هواپیمای اماده پرواز
the line	صف
line of d.	حد فاصل
line out	با خط علامت گذاشتن
line of d.	مرز
out of line	جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
below the line	درامد یا هزینه غیر مترقبه
down line	بار کردن پایین خطی
mean line	خط میان
necessary line	خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
in line	همراستا
out of line	خارج از خط جبهه
o o line	خط تقسیم دیدبانی
o o line	خط دیدبانی سپاه
down the line	ضربه از کنار زمین
line up <idiom>	به صف کردن
in line	شمشیر در وضع حمله
to come in to line	در صف امدن
to come in to line	موافقت کردن
old line	دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
old line	محافظه کار
line out	قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
on line help	کمک مستقیم
line by line	سطر به سطر
along line	در خط
on line	مستقیم
line	طرز
line	حدود رویه
Which line goes to ... ?	کدام خط راه آهن به ... میرود؟

flexible oil filter line

لوله صافی روغن