English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
float bridge پل شناور
Other Matches
float well چاه شناور
float هاله
float غوطه ور شدن پر شدن تا انتهی سر ریز شدن کالای اضافه برفرفیت انبار
float شناور شدن
float شناور
float شناور ساختن روی اب ایستادن
float شناور شدن شناور بودن
float ماله چهارسو
float چوب پنبه
on the float شناور
float شناور بودن
float اضافه بر آدرس اصلی به تمام اندیس ها یا آدرسهای مربوطه برای بررسی حجم حافظه که برنامه نیز دارد
float فضایی در حافظه که اولین دستور برنامه ذخیره شده است
float تبدیل آدرس اعشاری به آدرس مطلق
float شناور ساختن در هوا معلق بودن
float ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
float بستنی مخلوط با شربت وغیره
float جسم شناور بر روی اب سوهان پهن
float روی اب نگهداشتن شناور
float سوهان زدن
maintenance float شارژ انبار سیال
free float فرجه ازاد
float clamp گیرهشناور
free float مدت زمانی که یک فعالیت را میتوان به تعویق انداخت بدون اینکه در سایرفعالیتها اثر کند
carburetor float شناور کاربراتور
rod float تعیین سرعت اب در کانال به طریقه جسم شناور
back float شناور شدن روی اب
to float with the current <idiom> با جریان آب رفتن [اصطلاح مجازی]
life float قایق نجات
deadman's float شناور بودن با دستهای باز
maintenance float شارژ انباراضافی وسایل نگهداری اضافی
float into position شناور شدن
float into position غوطه ور شدن
float light منور
float stone سنگ سایش
float stone سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
float test ازمون شناور
float guage اشل شناور
float gauging اندازه گیری سرعت اب درانهار بوسیله جسم شناور
float fishing ماهیگیری با قایق متحرک
float factor ضریب شناوری
float board پره
prone float روی شکم با دستهای کشیده
milk float عرابه یا چرخ شیر فروشی
drift float علامت یا شاخص شناور نشان دهنده انحراف مسیر
float valve دریچه شناور
float type carburator کاربوراتور غواصکی
jelly fish float شناور شدن در اب با دست وپای دراز
tank gauge float درجهشناورتانکر
bridge پل
bridge compassplatform : syn
bridge پل زدن
bridge جسر
bridge دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridge وسیلهای که دو شبکه را به هم وصل میکند و اجازه حرکت اطلاعات بین دو شبکه میدهد. توابع آنها در لایه اتصال داده مدل شبکه OIS است
bridge سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
bridge تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridge پل فرماندهی
bridge پل فرماندهی کشتی
bridge پل ساختن
bridge سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
bridge اتصال دادن
bridge استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
bridge برامدگی بینی
bridge بازی ورق
railway bridge پل راه اهن
pontoon bridge پل موقت
pontoon bridge پل شناور قایقی
oxygen bridge پل اکسیژنی
navigating bridge پل ناوبری
operating bridge پل کارگاهی
operating bridge پلی که جهت عبور و انتقال وسایل کار در کارگاه ساختمانی ساخته میشود پل بهره برداری
railroad bridge پل راه اهن
natural bridge پل طبیعی
lever bridge پل بالا رو
lever bridge پل باز شو
lattice bridge پل شبکهای
lattice bridge پل نردهای
irish bridge پل ایرلندی
irish bridge ابنمای مغروق
irish bridge پل مغروق
irish bridge اب نما
inductance bridge پل اندوکتیویته
lifting bridge پل بالارو
loading bridge پل بارگیری
movable bridge پل بازشو
movable bridge پلی که میشودجابجا نمود
movable bridge پل متحرک
measuring bridge پل اندازه گیری
maxwell m l bridge پل ماکسول
maxwell bridge پل اندازه گیری ماکسول
magnetic bridge پل رلوکتانس
magnetic bridge پل مغناطیسی
impedance bridge پل اندازه گیری مقاومت
road bridge پل خیابان
lift bridge پلبالارو
compass bridge قطبنمایعرشهکشتی
bridge of nose برآمدگیبینی
bridge assembly برآمدگیسیمها
beam bridge پلمیلهای
bass bridge پایهباس
arch bridge پلقوسدار
wien bridge پل وین
wheatstone bridge مداری متشکل از مقاومتهای معلوم و مجهول که توسط ان میتوان مقاومت مجهول رادقیقا اندازه گیری کرد
weigh bridge قپان تخت قنطار کش
weatstone bridge پل ویتستن
portal bridge پلدروازهای
through arch bridge پلکمانسراسری
cross that bridge when you come to it <idiom> [به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
lattic-bridge تیر حمال مشبک
lattic-bridge پل نرده ای
bridge finance وام موقتی [تا دریافت وام اصلی ]
bridge loan وام موقتی [تا دریافت وام اصلی ]
water under the bridge <idiom> همه چیز عوض شده
cross a bridge before one comes to it <idiom> درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
treble bridge پلصدایزیر
transporter bridge پلانتقال
truss bridge پل اسکلت فلزی
truss bridge پل خرپایی
truss bridge پل با تیر مشبک
spar bridge پل الواری
slab bridge پل تاوه
slab bridge پل دالو
skew bridge پل کج
signal bridge پل مخابرات ناو
signal bridge پل مخابره ناو
salt bridge پل نمک
road bridge راه پل
road bridge پل راه
rise of a bridge خیز طاق پل
ribbon bridge پل کرکرهای
spar bridge پل ساخته شده ازگرده چوب
stick bridge پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
truss bridge پل دارای اسکلت اهنی
trestle bridge پل پایه خرپایی
treadway bridge پل دوخطه
treadway bridge پل عبور موقتی پیاده
the span of a bridge چشمه یا دهانه پل
the pier of a bridge پایه پل
the instability of a bridge نا استواری پل
that bridge has openings ان پل سه چشمه یا دهانه دارد
swing bridge پل نوسان دار
swing bridge پل گردان
ribbon bridge پل تاشونده
clapper bridge پل سنگی
bridge shoe زیره پل
bridge shoe پاشنه
bridge shoe پاشنه پل
bridge seat پاشنه پل
bridge seat تکیه گاه
bridge rectifier یکسوکننده بریج
bridge rectifier یکسو کننده پلوار
bridge plate پل بین سکوی بارگیری وخودرو
bridge pier پایه پل
bridge escape فرار از پل
canal bridge پل کانال
canal bridge پل کیالی
chain bridge پل معلق
chain bridge پل زنجیری
capacitance bridge نوعی وسیله اندازه گیری خنثی برای فرفیت
cantilever bridge پل کنسول
cantilever bridge پل طرهای
cantilever bridge پل بازودار
cantilever bridge پایه پل
cantilever bridge ستون پل
cantilever bridge پل قپانی
cantilever bridge پل معلق
bridge deck بدنه پل
bridge circuit مدار پلوار
bascule bridge پل متحرک
bailey bridge پل متحرک وموقتی
asses bridge قضیه حماریه
arched bridge پل قوسی
arched bridge پل کمانهای
suspension bridge پل اویزان
bascule bridge پل قپانی
bascule bridge پل باسکولی
bridge carriageway شوسه پل
bridge building پل سازی
bridge head سر پل ساحلی
bridge head سر پل
bascule bridge پل اهرمی
bascule bridge پل متحرک باسکولی
bascule bridge پل بازشونده
bascule bridge پل بازشو
suspension bridge پل معلق
highway bridge راپل
floating bridge پل شناور
floating bridge پل متحرک موقتی
flumed bridge پل تنگ کننده معبر اب
flying bridge پل موقتی
flying bridge پل شناور
flying bridge پل هوایی
foot bridge پل پیاده رو
pedestrian bridge پل پیاده رو
gap bridge گلویی ماشین تراش
girder bridge پل بیلی متوسط
girder bridge پل چند تکه قابل نصب رویهم
girder bridge پل پوتری
girder bridge پل تیر حمالی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com