Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 72 (5 milliseconds)
English
Persian
flood walls
سیل بند
Other Matches
walls
دیواره
walls
تیغه کشیدن دیوار
walls
محصور کردن
walls
مانع یکپارچه در پرش اسب مرکب از جعبههای روی هم
walls
دیواری
walls
دیوار
walls
جدار
walls
حصار
walls
محصورکردن
walls
حصار دار کردن
walls
دیوارکشیدن
cavity walls
دیوار صندوقهای
cavity walls
دیوار دو جداره
hollow walls
دیوار دو جداره
Walls are ears.
<proverb>
دیوارها گوش دارند .
wooden walls
ناوها یا کشتیهای جنگی
walls here ears
دیوار موش دارد موش گوش دارد
Walls have ears
<idiom>
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
walls have ears
گوش دارد
walls have ears
دیوار
party walls
دیوار مشترک
cavity walls
دیوارتوخالی
flood way
سیل
flood
بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
flood
اشک
flood
سیل
flood
طوفان
flood
رو د دریا
flood
غرق کردن
flood
سیل گرفتن
flood
طغیان کردن
flood
طغیان
One must avoid three things: crumbling walls, vicious dogs, and harlots
از سه چیز باید حذر کرد، دیوار شکسته، سگ درنده، زن سلیطه
flood waters
{pl}
سیل
flood valve
شیر پر اب کن
flood volume
حجم سیل
flood risk
خطر سیل
maximum flood
طغیان بیشینه
maximum flood
سیل بیشینه
subject to the flood
دستخوش سیل
flood waters
{pl}
طغیان آب
initial flood
پیش سیل
flood tide
اب مد
flood tide
مد
flood stage
تراز بحرانی طغیان
flood currents
پندام
flood currents
سیلاب
flood currents
جریان سیلابی
flood current
جریان مدی
flood control
سیل بندی
counter flood
اب گیری ضد انحراف ناو متعادل کردن ناو با پر کردن مخازن ان
flood oiling
روغنکاری گردشی
catastrophic flood
سیل بلاخیز
flood protection
حفافت در مقابل طغیان
flash flood
سیل برق اسا
flood discharge
بده طغیان
flood discharge
بده فزون ابی بده سیل
flood plain
دشت سیلابی
flood gate
ابگیره
flood gate
بندسیلگیر
flood gate
سد دریچهای
flood lubrication
روغنکاری سیلابی
anti flood valve
شیر اطمینان مانع طغیان
flood level mark
داغ سیلاب
forced flood lubrication
روغنکاری تحت فشار
daily flood peak
حداکثر سیل روزانه
daily flood peak
بیشینه روزانه سیل
maximum flood discharge
بده بیشینه طغیان
maximum flood discharge
بده حداکثرطغیان
The flood swepot away the bridge.
سیل پل رابرد
distributed flood ligh system
روشنائی کلی توسط پروژکتور
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com