Dictiornary-Farsi | floor plan | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
floor plan	نقشه اشکوب


Other Matches

floor to floor time	زمان اصلی
to buy something on a deferred payment plan [on a time payment plan] [on deferred terms]	چیزی را قسطی خریدن
to take the floor	سخن گفتن
floor	بستر
floor	کف زمین
floor	کف اطاق
first floor	طبقه اول
on the floor	روی زمین
floor	بزمین زدن شکست دادن
floor	کف سازی کردن
floor	اشکوب
to take the floor	حرف زدن صحبت کردن
floor	ناک دان
floor	محدوده زمین
floor	طبقه
floor	کف اطاق
floor	کف زمین
floor	کف
lower floor	اشکوب زیرین
floor level	کف
floor cloth	قسمی مشمع فرشی
ocean floor	بستر اقیانوس
floor covering	کف پوش
parquet floor	فرش چوبی
seamless floor	کف بی درز
joisted floor	کف تیرکدار
solid floor	کف زیر بر
stone floor	سطح سنگفرش شده روسازی سنگفرش
floor shows	نمایش روی صحن
concrete floor	طاق بتنی
floor show	برنامه
floor show	نمایش روی صحن
upper floor	بالاخانه
upper floor	اشکوب بالایی
ground floor <idiom>
threshing floor	زمین خرمن کوبی
suspended floor	کف ازاد
floor exercise	حرکات زمینی ژیمناستیک
floor gully	کف خواب
price floor	حداقل قیمت
floor standard	چراغ پایه دار
floor insulator	عایق کف
floor jack	اهرم فرعی
floor lamp	اباژور زمینی
floor leader	رهبر فراکسیونهای مجلس
floor length	رسیده بکف
floor length	اندازه کف
floor length	هم کف
floor slab	کف تخت
floor slab	تاوه کف
floor space	فضای اشکوب
lower floor	طبقه تحتانی
floor walker	راهنمای مغازه
floor lamp	چراغ پایه دار
floor varnish	لاک کف
floor tile	اجر کف
floor hockey	هاکی روی یخ کودکان بدون اسکیت
floor standard	لامپ پایه دار
floor space	سطح بنا
floor leaders	رهبران کنگره امریکا
floor shows	برنامه
floor joist	تیرآهنکف
operating floor	عملیاتزمین
studio floor	زمیناستدیو
dance floor	محلمخصوصرقصدر رستوران
factory floor	بخشکارگریکارخانه
get in on the ground floor <idiom>	ازابتدا شروع کردن
shop floor	کارگرانکارخانهدرمقایسهبامدیران
To floor an adversary.	پشت حریف را بخاک رساندن [بر اوپیروز شدن]
floor-slab	کف تخت
false floor	کف کاذب
walk the floor <idiom>	بیقرار بودن
double floor	دو کفی
ground floor	طبقه همکف ساختمان
ground floor	طبقه همکف زمین
mezzanine floor	کفنیمطبقه
ground floor	اشکوب همکف زمین
in-floor heating	سیستم گرمایش از کف زمین
floor drain	آبگذرکف
floor brush	برسکیف
brick floor	اجرفروش
floor board	تخته کف
My jaw dropped to the floor! <idiom>	از تعجب داشتم شاخ در می آوردم! [اصطلاح روزمره]
hollow concrete floor	سقف تو خالی بتنی
floor heating (system)	سیستم گرمایش از کف زمین
flat slab floor	سقف قارچی
ground [British] [floor]	کف اطاق
floor lamps [American]	آباژورهای زمینی
floor lamps [American]	چراغ های پایه دار
ground [British] [floor]	کف زمین
floor lamp [American]	چراغ پایه دار
floor lamp [American]	آباژور زمینی
floor space occupied	فضای مورد نیاز
put the ball on the floor	به زمین انداختن توپ کریکت بجای بل گرفتن
put the ball on the floor	رد کردن توپ از حریف
finished floor level	رقوم کف تمام شده
trimmed opening in a floor	قیف اشغالرو
mastic asphalt floor	کف اسفالت قیری
trimmed opening in a floor	قیف زغالرو
carpet and floor brush	جارویکفوفرش
deep-sea floor	سطحعمیقدریا
to floor a room with boards	اطاق راباتخته فرش کردن
cellular metal floor raceway	سیم روی کف مشبک اطاق
compound leverage floor jack	اهرم بالابر قیچی شکل
acid proof floor tile	موزاییک ضد اسید
total gross floor area	سطح بنا با گسترده ساختمان
floor-level electric convector	گرمادهالکتریکیسطحزمین
compound leverage floor jack	اهرم بالابر ترکیبی
The elevator has jammed on the tenth floor.	آسانسور درطبقه دهم گیر کرده
plan	برنامه
K-plan	[طرحی به شکل اچ انگلیسی در خانه های سبک الیزابت]
E-plan	[طرح خانه های ویلایی انگلیس به شکل حرف ای انگلیسی]
the better plan is to	بهتر این است که .....
plan	زبان برنامه نویسی سطح پایین
plan	نقشه کف
plan	نقشه مسطحه برنگاره
plan	هامن
plan	پلان
plan	برنامه ریزی کردن
plan	طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
plan	تدبیر
plan	طرح کشیدن یا ریختن
plan	پیش بینی کردن
plan	طرح کردن
plan	نقشه کشیدن طرح ریختن
plan	تدبیر اندیشه
plan	نقشه
plan	طرح
plan	طرح ریزی کردن
plan	خیال
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor.	ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
to suggest a plan	طرحی راپیشنهادکردن
working plan	نقشه اجرا راهنمای کار
contingency plan	طرح عملیات احتمالی
colombo plan	طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
colombo plan	طرح کلمبو
collection plan	طرح جمع اوری
collection plan	طرح جمع اوری اخبار
cargo plan	طرح بارگیری ناو
barrier plan	طرح موانع
approval of plan	تصویب نقشه
to plan a building	نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
war plan	نقشه جنگی
war plan	طرح جنگی
to pursue a plan	نقشهای را دنبال کردن
development plan	برنامه توسعه
detailed plan	برنامه تفصیلی
to pursue a plan	مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
deck plan	افق پل کشتی
to plan a building	عمارتی راطرح ریزی کردن
deck plan	صفحه پل کشتی
contingency plan	طرح احتمالی
contingency plan	برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
american plan	مسافرخانهای که مسافرین پول غذا و اطاق را یکجاپرداخت میکنند
open-plan	ساختمانیکههرطبقهآنفقطداراییکمحوطهوسیعاستودارایاتاقنیست
ground plan	برنگاره
to foil a plan	نقش بر آب کردن نقشه ای
to foil a plan	عقیم گذاردن نقشه ای
to foil a plan	خنثی کردن نقشه ای
sliding plan	برنامه لغزان
block-plan	نقشه اولیه ساختمان
butterfly plan	طرح پروانه ای
centralized plan	پلان مرکزی
Open-plan <adj.>	سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
ground plan	نقشه مسطحه
strategic plan	نقشه جنگ
ground plan	طرح اساسی
The plan landed .	هواپیما بزمین نشست
ground plan	شالوده
ground plan	نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
layaway plan <idiom>	قرض راکم کم پرداختن
master plan	نقشه مجموعه
master plan	نقشه کلیات
ground-plan	[نقشه همتراز با زمین]
development plan	طرح گسترش
plan of the day	برنامه روزانه ناو
part plan	نقشه جزیی
europen plan	نرخ ثابت هتل جهت اتاق وسرویس مهمانان
outline plan	طرح مبنا
ordnance plan	طرح اردنانس
ordnance plan	طرح تهیه جنگ افزار ومهمات
financial plan	برنامه مالی
fire plan	طرح اتش
national plan	برنامه ملی
partial plan	برنامه جزئی
perspective plan	برنامه بلند مدت
plan of maneuver	طرح مانور
plan of campaign	طرح پیکار
plan of action	طرح عملیات
parking plan	طرح پارک کردن هواپیماها
plan implementation	عملی کردن برنامه
plan implementation	اجرای برنامه
plan frame	چارچوب برنامه
prospective plan	برنامه بلند مدت
fire plan	طرح اتش توپخانه
marshall plan	طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
marshall plan	برنامه مارشال
investment plan	برنامه سرمایه گذاری
interim plan	برنامههای موقت
installment plan	خرید یا فروش اقساطی پرداخت اقساطی