Dictiornary-Farsi | fluorescent paint | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 97 (6 milliseconds)

English	Persian
fluorescent paint	رنگ فلورسنت


Other Matches

fluorescent	فلورئورسان
fluorescent	لامپ مهتابی دارای تشعشع
fluorescent	فلورسنت
fluorescent tube	لامپ فلورسنت
fluorescent screen	صفحه فلورسنت
fluorescent screen	صفحه فلوئورسان
fluorescent radiation	تشعشع فلورسنت
fluorescent light	روشنایی فلورسنت
fluorescent light	نور فلورسنت
fluorescent lamp	لامپ فلورسنت
fluorescent lamp	لامپ فلوئورسان
to paint out	بازدن رنگ پاک کردن
pc paint	برنامه مشهور نقاشی وترسیم برای ریزکامپیوترها
to paint something [with something]	چیزی را [با چیزی] رنگ زدن
paint	رنگ
paint	رنگ نقاشی
paint	رنگ شدن
paint	نگارگری کردن نقاشی کردن
paint	پر کردن شکل گرافیکی با رنگ . با روشهای مختلف و جلوههای ویژه
paint	رنگ و الگو برای پر کردن ناحیه
paint	رنگ کردن
paint progarm	برنامه نگارگری
paint gun	رنگ پاش
paint remover	رنگ زدا
paint roller	غلطک رنگ کاری
paint thinner	تینر یا رقیق کننده رنگ
paint thinner	رقیقگر رنگ
paint thinner	تینر رنگ
paint work	رنگ کاری ساختمان
Paintbrush/Paint	windows برای تولید و ویرایش تصاویر atmap
paint program	نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد
phosphorescent paint	رنگ تابنده
wall paint	رنگ دیوار
war paint	نقاشی بدن برای رزم و پیکار
paint cup	مخزنرنگ
paint spray	اسپریرنگ
gloss paint	رنگیکهوقتیخشکشدهباشد میدرخشد
paint stripper	مادهایکهجهتازبینبردنرنگهایبرجاماندهازقدیماستفادهمیشود
poster paint	تقریبابیرنگ
to coat something [with paint]	چیزی را با لایه ای [از رنگ] پوشاندن
traffic paint	خط کشی راه
to paint the lily	چیز زیبارا ارایش مصنوعی کردن
plastic paint	رنگ پلاستیکی
priming paint	رنگ استر
priming paint	رنگ استری
rustproof paint	رنگ ضد زنگ
skin paint	نوعی علایم راداری روی صفحه رادار که از انعکاس امواج رادار تولید میشود
smooth the paint	رنگ کردن و پرداخت کردن
surface paint	استر
water paint	رنگ لعابی
paint coat	روکش رنگ
oil paint	رنگ روغنی
enamel paint	رنگ لعابی
coat of paint	اندود رنگ
cement paint	اندود کردن با دوغاب سیمان
bituminous paint	رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
bituminous paint	رنگ قیردار
bituminous paint	رنگ قیری
battery paint	رنگ باتری
antirust paint	رنگ ضد زنگ
antirust paint	ضد زنگ
anticorrosive paint	ماده ضد زنگ
oil paint	رنگ روغن
finishing paint	رنگ سازی اماده
fireproof paint	رنگ نسوز
paint brush	قلم موی نقاشی
paint pot	گلفشان
luminous paint	شبرنگ
luminous paint	رنگ نور
luminous paint	رنگ شب نما
lacquer paint	رنگ لاکی
lay on paint	رنگ زدن
flat paint	رنگ مبنا
flat paint	زمینه
grease paint	رنگ روعنی برای رنگ کردن صورت بازیگران
to paint adoor green	دری را رنگ سبز زدن
heat fast paint	رنگ مقاوم گرما
His fingers were stained with paint .	روی انگشتانش لکه های رنگ بود
paint oneself into a corner <idiom>	گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
paint the town red <idiom>	اوقات خوشی داشتن
to paint a rosy picture of something	امیدوارانه به چیزی [موضوعی] نگاه کردن
rust protection paint	رنگ ضد زنگ
to strip the paint off the wall	رنگ را از دیوار [با خراش] کندن
acid proof paint	رنگ ضد اسید
acid resisting paint	رنگ ضد اسید
to paint adoor green	رنگ سبز بدری زدن
linseed oil paint	رنگ روغن برزک
paint spraying equipment	تجهیزات رنگ پاشی
to paint the town red	عربده کردن
to paint the town red	مستی کردن اشوب کردن
paint spray gun	رنگ پاش
paint spray gun	پیستوله رنگ
paint roller mill	غلطک دسته دار ویژه نقاشی ساختمان
paint roller mill	دستگاه مالش رنگ بر روی دیوار
anti flouing paint	رنگ ضد خزه
You have rubbed your coat against some wet paint .	کت ات را مالیده یی به رنگ ( رنگی کرده ای )

fluorescent paint

رنگ فلورسنت