Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 132 (7 milliseconds)
English
Persian
flying levels
خط تراز نقشه برداری
flying levels
افق تراز متحرک
Other Matches
levels
همسطح کردن
levels
تراز بنایی
levels
هدف در خط دید شماقرارگرفت
levels
مستقیم
levels
تراز سطح افقی افقی کردن
levels
پایه
levels
رده
levels
تراز کردن تراز
levels
همسطح
levels
سطح ارتفاع
A levels
مرحلهی دوم امتحانات دورهی متوسطه
O levels
آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
O levels
نمرهی قبولی در این امتحانات
levels
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
levels
استفاده از چهار بیت داده در فرآیند تبدیل آنالوگ /دیجیتال
levels
مسطح
levels
تراز
levels
سطح
levels
میزان
levels
الت ترازگیری
levels
هموار
levels
سطح برابر
levels
هم تراز
levels
هم پایه
levels
مسطح شدن
levels
مسطح کردن
levels
ترازکردن
levels
ترازسازی
levels
موزون هدف گیری
levels
یک دست
levels
یک نواخت
levels
نشانه گرفتن
At lower levels.
در سطوح پایین تر
levels of maintenance
ردههای نگهداری
speed levels
سطح های سرعت
price levels
سطح قیمتها
bed levels
نقاط ارتفاعی کف کانال درامتداد محور کانال
spirit levels
تراز حباب دار
spirit levels
تراز
spirit levels
تراز حبابدار
allowed energy levels
ترازهای انرژی مجاز
The tourist industry is recovering to pre-crisis levels.
صنعت گردشگری آهسته ترمیم می شود و به سطح قبل از بحران می رسد.
flying
پرواز کننده
over-flying
محوطهپروازمجاز
flying
پردار سریع السیر
flying
بال وپر زن بسرعت گذرنده مسافرت هوایی
flying
پرواز
night flying
شب پرواز کن
with flying colours
با
night flying
پرواز
ski flying
پرش بااسکی
with flying colours
فیروزی وافتخار
flying spot
لکه نورتند رو
high flying
خیال پرور
high flying
یاوه اندیش
high flying
بلند خیال
high flying
بلند پرواز
flying wedge
نوعی مانور تهاجمی قدیمی
flying status
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
flying start
شروع مسابقه اتومبیلرانی
night flying
در شب
flying squad
گروه ضربت
To come off with flying colors.
روسفید شدن
flying high
<idiom>
خیلی شادوشنگول
with flying colors
<idiom>
تمامی موفقیتها
flying buttress
شمع پشت بند
flying facade
[ساخت نیمه چوبی کاذب]
ban from flying
قدغن پرواز
[برای منطقه ای]
a ban from flying in the EU
قدغن پرواز در
[منطقه]
اتحادیه اروپا
flying visit
ملاقاتوزیارتکوتاهمدت
flying picket
کسیکهافرادرادرمکانهایدیگررادعوتبهاعتصابکند
flying squad
گروه تندواکنش
flying squad
گروه تندکنش
flying squads
گروه ضربت
flying squads
گروه تندواکنش
flying squads
گروه تندکنش
to ban from flying
قدغن کردن پرواز
flying doctor
پزشکسیار
flying speed
سرعت پرواز
flying buttresses
طاق مایلی که بدیوارساختمانی تکیه کرده وانرانگه میدار د
flying bridge
پل موقتی
flying bridge
پل شناور
flying bridge
پل هوایی
flying cadet
دانشجوی هوایی
flying camp
اردوی سبک وسیار
flying coke
دوده
flying colors
توفیق کامل
flying colors
موفقیت قطعی
flying crane
هواپیمای اخراجات هواپیمای جراثقال
flying boat
هواپیمای ابی
flying ambulance
گردونه تندروبرای بردن زخم خوردگان جنگ
high-flying
بلند پرواز
flying fish
صورت فلکی ماهی پرنده
flying fish
ماهی پردار
flying fishes
صورت فلکی ماهی پرنده
flying fishes
ماهی پردار
flying buttress
طاق مایلی که بدیوارساختمانی تکیه کرده وانرانگه میدار د
flying saucer
بشقاب پرنده
flying saucers
بشقاب پرنده
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
flying dust
گرد
flying dutchman
ملوان هلندی که محکوم شد تا روز قیامت روی دریا بماند
flying dutchman
شبح کشتی
flying shot
تیر سر پرواز
flying machine
هواپیما
flying machine
بارفیکس متحرک
flying mare
فن کمر
flying mouse
موش خرمای پرداراسترالیایی
flying officer
افسر خلبان
flying officer
افسر پرواز
flying officer
ستوان یکم هوایی
flying shore
تیر چوبی افقی جهت نگاهداری دو دیوار مقابل هم که بطور موقت نصب میشود
flying lines
لولههای متحرک
flying lemur
نوعی پستاندار شب خیز
flying jib
بادبان سه گوش کوچک
flying ground
پروازگاه
flying gurnard
نوعی ماهی بالدار
flying head
نوک تند رو
flying head
نوک خواندن / نوشتن دیسک سخت که به صورت حلقهای است و بالای سطح دیسک چرخان قرار دارد
flying fox
خفاش میوه خوار
flying field
میدان فرودگاه
flying dutchman
قایق بادبان دار 3 نفره
flying ground
میدان پرواز
flying spot scanner
پوینده لکهای تند رو
flying ban
[in an area]
قدغن پرواز
[برای منطقه ای]
distinguished flying cross
نشان ممتاز پرواز
to send things flying
[بخاطر ضربه]
به اطراف در هوا پراکنده شدن
distinguished flying cross
نشان صلیب پرواز
to impose
[place]
a flying ban
قدغن کردن پرواز
The aircrafts was flying in a northerly direction.
هواپیما در جهت شمال حرکت می کرد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com