Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English
Persian
flying machine
هواپیما
flying machine
بارفیکس متحرک
Other Matches
flying
پردار سریع السیر
flying
پرواز کننده
flying
پرواز
flying
بال وپر زن بسرعت گذرنده مسافرت هوایی
over-flying
محوطهپروازمجاز
flying status
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
flying fishes
صورت فلکی ماهی پرنده
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
high flying
خیال پرور
high flying
یاوه اندیش
high flying
بلند خیال
flying fishes
ماهی پردار
high flying
بلند پرواز
night flying
شب پرواز کن
ban from flying
قدغن پرواز
[برای منطقه ای]
ski flying
پرش بااسکی
to ban from flying
قدغن کردن پرواز
flying officer
افسر پرواز
flying wedge
نوعی مانور تهاجمی قدیمی
a ban from flying in the EU
قدغن پرواز در
[منطقه]
اتحادیه اروپا
night flying
در شب
flying squads
گروه ضربت
flying squads
گروه تندواکنش
flying squads
گروه تندکنش
with flying colors
<idiom>
تمامی موفقیتها
flying high
<idiom>
خیلی شادوشنگول
flying crane
هواپیمای اخراجات هواپیمای جراثقال
flying picket
کسیکهافرادرادرمکانهایدیگررادعوتبهاعتصابکند
To come off with flying colors.
روسفید شدن
flying squad
گروه تندکنش
flying squad
گروه تندواکنش
flying saucers
بشقاب پرنده
night flying
پرواز
flying doctor
پزشکسیار
flying facade
[ساخت نیمه چوبی کاذب]
flying buttress
شمع پشت بند
with flying colours
با
with flying colours
فیروزی وافتخار
flying squad
گروه ضربت
flying visit
ملاقاتوزیارتکوتاهمدت
flying saucer
بشقاب پرنده
flying ground
میدان پرواز
flying fox
خفاش میوه خوار
flying dutchman
قایق بادبان دار 3 نفره
flying dutchman
شبح کشتی
flying dutchman
ملوان هلندی که محکوم شد تا روز قیامت روی دریا بماند
flying dust
گرد
flying officer
ستوان یکم هوایی
flying colors
موفقیت قطعی
flying colors
توفیق کامل
flying coke
دوده
flying ground
پروازگاه
flying gurnard
نوعی ماهی بالدار
flying officer
افسر خلبان
flying mouse
موش خرمای پرداراسترالیایی
flying mare
فن کمر
flying lines
لولههای متحرک
flying levels
افق تراز متحرک
flying levels
خط تراز نقشه برداری
flying lemur
نوعی پستاندار شب خیز
flying jib
بادبان سه گوش کوچک
flying head
نوک خواندن / نوشتن دیسک سخت که به صورت حلقهای است و بالای سطح دیسک چرخان قرار دارد
flying head
نوک تند رو
flying camp
اردوی سبک وسیار
flying cadet
دانشجوی هوایی
flying speed
سرعت پرواز
flying buttress
طاق مایلی که بدیوارساختمانی تکیه کرده وانرانگه میدار د
flying buttresses
طاق مایلی که بدیوارساختمانی تکیه کرده وانرانگه میدار د
flying spot
لکه نورتند رو
flying start
شروع مسابقه اتومبیلرانی
high-flying
بلند پرواز
flying fish
صورت فلکی ماهی پرنده
flying shot
تیر سر پرواز
flying fish
ماهی پردار
flying bridge
پل موقتی
flying bridge
پل شناور
flying boat
هواپیمای ابی
flying ambulance
گردونه تندروبرای بردن زخم خوردگان جنگ
flying field
میدان فرودگاه
flying shore
تیر چوبی افقی جهت نگاهداری دو دیوار مقابل هم که بطور موقت نصب میشود
flying bridge
پل هوایی
distinguished flying cross
نشان صلیب پرواز
flying spot scanner
پوینده لکهای تند رو
to send things flying
[بخاطر ضربه]
به اطراف در هوا پراکنده شدن
distinguished flying cross
نشان ممتاز پرواز
flying ban
[in an area]
قدغن پرواز
[برای منطقه ای]
The aircrafts was flying in a northerly direction.
هواپیما در جهت شمال حرکت می کرد
to impose
[place]
a flying ban
قدغن کردن پرواز
machine
خطای ناشی از خرابی قطعه
machine sensible
قابل درک توسط کامپیوتر
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
two way machine
ماشین دو راهه
machine
ماشین
machine
عمل پردازش دستورات در برنامه توسط کامپیوتر
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
machine
بیت اجرا میشود
machine
کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
machine
ماشین شبیه سایز شده و عملیات آن
machine
شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است را مشخص میکند
machine
کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machine
ذخیره شده روی یک رسانه که مستقیما وارد کامپیوتر میشود
machine
دستوری که مستقیما CPU را کنترل میکند و بدون نیاز به ترجمه تشخیص داده میشود
machine
بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
machine
زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
machine
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machine
تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
machine
کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
machine
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine
تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machine
نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machine
براده برداشتن
machine
شیارانداختن روی فلز
machine
تراشکاری کردن صیقل کردن
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
دستگاه
machine
که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
machine
تراشیدن ماشین
machine
یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
machine
دستوری که توسط ماشین تشخیص داده میشود و بخشی از مجموعه دستورات محدود آن است
machine
زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
machine
فرمولی که کامپیوتر آنالوگ نوشته است تا حل کند
machine
خطای ناشی خرابی سخت افزار
punching machine
دستگاه پانچ
reaping machine
ماشین درو
punching machine
دستگاه منگنه
reeling machine
ماشین نخ پیچی
reeling machine
چرخک
sandblast machine
ماشین ماسه پاش
machine fault
عیب ماشین
machine error
خطای ماشین
machine equipment
تجهیزات ماشین
machine down time
زمان معطلی دستگاه
machine down time
زمان توقف ماشین
machine translation
ترجمه ماشینی
printer machine
دستگاه چاپ
punching machine
ماشین سوراخکن
machine fault
نقص ماشین
machine operator
متصدی ماشین
machine operator
اپراتور ماشین
machine operator
اپراتوردستگاه
machine operator
کارگردان ماشین
machine operating
عملکرد ماشین
machine oil
روغن ماشین
machine number
عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
machine number
عدد سرعت هواپیما
milking machine
ماشین قابل حمل که داده ماشینهای مختلف را می پذیرد و به کامپیوتر بزرگتر ارسال میکند
machine word
کلمه ماشین
machine welding
جوشکاری ماشینی
machine time
زمان ماشین کاری
machine readable
قابل خواندن توسط ماشین
machine recognization
بازشناختی توسط ماشین
machine representation
نمایش ماشیی
machine ringing
زنگ ماشینی
machine run
رانش ماشین
machine run
اجرای ماشین
machine readable
خواندنی توسط ماشین
machine oriented
ماشین گرا
machine shop
کارگاه محاسبات ماشینی
machine time
وقت ماشین
milling machine
ماشین تراش
milling machine
ماشین فرز
machine instruction
دستورالعمل ماشین
machine independent
مستقل از ماشین
machine gunner
مسلسل چی
machine frame
چارچوب دستگاه
machine foundation
پایه دستگاه
object machine
ماشین مقصود
open machine
ماشین باز
planer machine
ماشین صفحه تراش
planing machine
ماشین کندگی
machine intelligence
هوش ماشین
machine interupption
وقفه ماشین
milling machine
دستگاه فرز
molding machine
دستگاه قالب گیری
mortising machine
دستگاه کام کنی
machine learning
فراگیری ماشین
mowing machine
ماشین علف چینی
mowing machine
علف چین
multi way machine
دستگاه چند راهه
machine language
زبان ماشین
printer machine
ماشین چاپ
pinball machine
ماشین ساچمه پران
cog in the machine
<idiom>
قطرهای از دریا
plaiting machine
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
pleating machine
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
plaiting machine
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
pleating machine
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
kidney machine
ماشینکمکیبرایافرادبیمار
rowing machine
ماشینپایی
machine hall
راهرویماشین
sub-machine gun
مسلسل دستی
sub-machine gun
تیربار دستی
sub-machine gun
تیربار خودکار
sub-machine guns
مسلسل دستی
sub-machine guns
تیربار خودکار
accept machine
دستگاه پذیرنده
fax machine
فاکس
fuelling machine
ماشینسوخت
boring machine
دریل
[ابزار]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com