English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 120 (7 milliseconds)
English Persian
flying picket کسیکهافرادرادرمکانهایدیگررادعوتبهاعتصابکند
Other Matches
picket کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
picket پاسدار یا دژبان
picket دستک
picket جلوکسی راه رفتن یا ایستادن
picket میخ چوبی
picket میخچه چوب نوک تیز
picket افسارکردن
picket اعتصاب کردن
picket اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
picket نرده کشیدن مراقبت کردن
picket ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده
picket بستن
picket صف سدکنندگان راه توپدار درشروع ضربه با پا
picket چوب پرچین کشیک
picket چوب پرچین
air picket هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
picket guard پاسبان اردوگاه
picket guard دژبان
picket fence جاگذاشتن میلههای 1 و 2 و4 و 7 یا 1 و 3 و 6 و 01
screw picket میلهای که سر ان پیچی شکل باشد میلههای پیچ دار پایه سیم خاردار
picket lines خط دستکها
picket lines خط نرده ها
picket lines خط پرچین
picket line خط دستکها
picket line خط پرچین
picket line خط نرده ها
picket lines صف کارگران اعتصابی
picket line صف کارگران اعتصابی
radar picket cap هواپیمای گشتی هوایی حامل رادار
over-flying محوطهپروازمجاز
flying پرواز کننده
flying بال وپر زن بسرعت گذرنده مسافرت هوایی
flying پردار سریع السیر
flying پرواز
night flying در شب
flying squad گروه تندواکنش
night flying پرواز
high flying خیال پرور
night flying شب پرواز کن
high flying یاوه اندیش
flying shot تیر سر پرواز
flying speed سرعت پرواز
flying spot لکه نورتند رو
flying start شروع مسابقه اتومبیلرانی
flying status وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
flying wedge نوعی مانور تهاجمی قدیمی
high flying بلند پرواز
high flying بلند خیال
flying shore تیر چوبی افقی جهت نگاهداری دو دیوار مقابل هم که بطور موقت نصب میشود
ski flying پرش بااسکی
flying high <idiom> خیلی شادوشنگول
with flying colors <idiom> تمامی موفقیتها
flying buttress شمع پشت بند
a ban from flying in the EU قدغن پرواز در [منطقه] اتحادیه اروپا
ban from flying قدغن پرواز [برای منطقه ای]
flying facade [ساخت نیمه چوبی کاذب]
To come off with flying colors. روسفید شدن
flying visit ملاقاتوزیارتکوتاهمدت
flying doctor پزشکسیار
with flying colours با
with flying colours فیروزی وافتخار
flying squad گروه ضربت
flying squad گروه تندکنش
flying squads گروه ضربت
flying squads گروه تندواکنش
flying squads گروه تندکنش
to ban from flying قدغن کردن پرواز
flying officer ستوان یکم هوایی
flying buttresses طاق مایلی که بدیوارساختمانی تکیه کرده وانرانگه میدار د
flying bridge پل موقتی
flying bridge پل شناور
flying bridge پل هوایی
flying cadet دانشجوی هوایی
flying camp اردوی سبک وسیار
flying coke دوده
flying colors توفیق کامل
flying colors موفقیت قطعی
flying crane هواپیمای اخراجات هواپیمای جراثقال
flying boat هواپیمای ابی
flying ambulance گردونه تندروبرای بردن زخم خوردگان جنگ
high-flying بلند پرواز
flying fish صورت فلکی ماهی پرنده
flying fish ماهی پردار
flying fishes صورت فلکی ماهی پرنده
flying fishes ماهی پردار
flying saucer بشقاب پرنده
flying buttress طاق مایلی که بدیوارساختمانی تکیه کرده وانرانگه میدار د
flying saucers بشقاب پرنده
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
flying dust گرد
flying dutchman ملوان هلندی که محکوم شد تا روز قیامت روی دریا بماند
flying levels خط تراز نقشه برداری
flying levels افق تراز متحرک
flying lines لولههای متحرک
flying machine هواپیما
flying machine بارفیکس متحرک
flying mare فن کمر
flying mouse موش خرمای پرداراسترالیایی
flying officer افسر خلبان
flying officer افسر پرواز
flying lemur نوعی پستاندار شب خیز
flying jib بادبان سه گوش کوچک
flying dutchman شبح کشتی
flying dutchman قایق بادبان دار 3 نفره
flying field میدان فرودگاه
flying fox خفاش میوه خوار
flying ground میدان پرواز
flying ground پروازگاه
flying gurnard نوعی ماهی بالدار
flying head نوک تند رو
flying head نوک خواندن / نوشتن دیسک سخت که به صورت حلقهای است و بالای سطح دیسک چرخان قرار دارد
to send things flying [بخاطر ضربه] به اطراف در هوا پراکنده شدن
distinguished flying cross نشان صلیب پرواز
distinguished flying cross نشان ممتاز پرواز
flying ban [in an area] قدغن پرواز [برای منطقه ای]
flying spot scanner پوینده لکهای تند رو
The aircrafts was flying in a northerly direction. هواپیما در جهت شمال حرکت می کرد
to impose [place] a flying ban قدغن کردن پرواز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com