English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
focussing ring حلقهکانون
Other Matches
ring wall or ring fence حصار گرد
ring wall or ring fence پرچین یامحجرگرداگرد
focussing نقطه تقاطع
focussing به کانون دراوردن
focussing کانونی شدن کانون
focussing پنجرهای در CUI که فعال است و ورودی کاربر را می پذیرد یا توسط یک برنامه کنترل میشود و از برنامه دستورات را می پذیرد
focussing تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focussing پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focussing کانون
focussing کانون عدسی
focussing فاصله کانونی
focussing قطب مرکز
focussing مترکز کردن
focussing بکانون اوردن
focussing میزان کردن
focussing متمرکز ساختن
focussing متمرکز کردن توجه
focussing مرکزتوجه
ring تلفن زدن
x ring دایره مرکزی هدف تیراندازی
o-ring حلقهoشکل
there was no ring کسی زنگ نزد
ring up <idiom> اضافه کردن آمار پولی
ring up <idiom> تلفن زدن
ring تویولوژی شبکه که در آن سیم پیچی به ترتیب ایستگاههای کاری را بهمم وصل میکند
ring احاطه کردن
ring لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
v ring مثلث شکاف درجه
v ring تصویر شکاف درجه تفنگ روی خال سیاه هدف برای نمره دادن به تیراندازی
ring up به کسی تلفن کردن
ring off قطع کردن تلفن
ring d. قمری
ring d. فاخته
ring with منعکس کردن
there was no ring کسی تلفن نکرد
to ring for با زنگ صدا کردن
to ring off بریدن
to ring off قطع کردن
to ring the changes کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
to ring up تلفن کردن به
o ring واشر
to ring up کسیرا پشت تلفن خواستن
to ring up با زنگ فراخواندن
ring off قطع کردن تلفن یا مکالمه تلفنی
ring سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
ring محفل
ring طوقه
ring زنگ زدن
ring حلقه
ring گروه
ring ناقوس
ring صدای زنگ تلفن طنین
ring احاطه کردن زنگ اخبار
ring حلقه زدن
ring چرخ خوردن
ring صحنه ورزش
ring جسم حلقوی
ring گود
ring عرصه
ring انگشتر میدان
ring نوعی شبکه که هر ترمینال آن در حلقه یکی پس از دیگری متصل هستند
ring محوطهای باطناب محصور شده به اندازه 6 متر مربع
ring گرد امدن
ring صدا کردن
ring طنین انداختن صدای زنگ
ring رینگ بوکس
ring تلفن حلقه
ring میدان
slip ring اسلیپ رینگ
speed ring میز سایت
ring shift جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند
six membered ring حلقه شش عضوی
slip ring حلقه سایشی
snap ring خار حلقوی
speed ring طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
split ring فنر نمونه گیر
teething ring حلقه لاستیکی مخصوص گازگرفتن کودک تا دندان در اورد
retaining ring حلقهنگهدارنده
the ring finger انگشت حلقه
the ring finger بنصر
there is a ring at the door دم در زنگ میزنند
setting ring حلقه استقرار یا ثبات
setting ring حلقه تنظیم کننده
ring topology معماری شبکه که هر گره
ring tension کشش حلقوی
ear-ring گل آویز
ring tailed دم حلقهای
ring tailed دارای حلقههای رنگی در دم
ring structure ساختار حلقهای
ring streaked مخطط
ring streaked دارای خطوط گرد در روی بدن
ring straked مخطط
ring straked دارای خطوط گرد در روی بدن
ring topology در حلقه بهم وصل هستند
ring sight شکاف درجه حلقهای یا دایرهای
setting ring حلقه تنظیم
seal ring انگشتر خاتم
seal ring خاتم
ring snake مار حلقه دار اروپایی
arch-ring منحنی باربر
ring spanner اچار رینگ
corbel-ring نواره
ear-ring آویز
mooring ring حلقه مهار
ring stool چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
class ring حلقهطبقهای
to ring a bull حلقه دربینی گاوکردن
ring nut حلقهمهره
ring motorway شاهراهحلقوی
ring gate دهانهحلقوی
rein ring دهانهحلقه
pulling ring حلقهکشش
locking ring حلقهقفلکننده
lock ring حلقهقفل
keeper ring حلقهنگهدارنده
ring post لبهزمینبوکس
ring step پلههایورودبهزمینبوکس
To be in the ring (arena). تو گود بودن ( درمتن قرار داشتن )
gas ring لولهگازچراغخوراکپزی
trim ring حلقهدورشعله
treble ring حلقهسهلایه
tip-ring حلقهنوک
stay ring حلقهثابت
solitaire ring حلقهتکنگینی
sealing ring حلقهآببند
hoisting ring حلقهاتصال
hang-up ring حلقهمحلآویزسشوار
annual ring حلقهیکساله
walking ring پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
Lantern ring رینگ مشبک یا پنجره ای
to tilt at the ring سر سواری حلقه اویزانی رابانوک نیزه برداشتن
umbrella ring حلقهچتر
to ring the knell of anything فاتحه چیزی راخواندن
to ring the knell of anything موقوف شدن چیزی را اعلام کردن یاجار زدن
to ring the curtain up or down پرده نمایش را باصدای زنگ بالاوپائین بردن
band ring حلقهنواری
bottom ring حلقهزیرین
focusing ring حلقهکانونی
eye ring هرقهچشم
double ring گوددوبله
dioptric ring حلقهانکسارنور
cooker ring شعلهیگاز
cheek ring حلقهاصلی
burner ring حلقهچراغخوراکپزی
bucket ring زبانهحلقه
ring a bell <idiom> یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
ring shift تغییر مکان حلقهای
packing ring رینگ
gimbal ring اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
fairy ring قارچ حلقوی
fairy ring حلقه قارچ
eyelet ring حلقه کوچک فلزی که درسوراخ پارچه ومانندان میگذارندکه زودپاره
ear ring اویز
ear ring حلقه
compression ring کمپرسی
compression ring رینگ
collector ring منیفلد یا گازگاه دایرهای برای هدایت گازهای خروجی ازسیلندرهای موتور رادیال یاستارهای
give a ring زنگ زدن
growth ring دایره سالیانه
growth ring دایره رشد
nose ring حلقهای که به بینی گاومیزنند تا بدان اورابکشند
napkin ring حلقه دستمال پا سفره
mantle ring تیر حمال حلقوی شکل
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
key ring حلقه کلید
jack ring خاموت
jack ring حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
ring necked طوق دار
jack ring طوق جک
collecting ring حلقه جمع کننده جریان
choke ring رینگ مانع فرار گاز در تفنگهای بدون عقب نشینی
adjusting ring حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
wedding ring انگشتر عروسی
ring roads راه کمربندی
ring road راه کمربندی
signet ring انگشتر خاتم دار
key-ring حلقهای که بدان کلید می اویزند
ring fingers انگشت چهارم دست چپ
ring fingers انگشت انگشتر
ring finger انگشت چهارم دست چپ
base ring حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
base ring رینگ پایه
boxing ring رینگ بوکس
choke ring حلقه مانع خروج گاز
candle ring زنبق شمعدان
Cambridge ring استاندارد شبکه محلی برای وصل کردن چندین وسیله و کامپیوتر در یک اتصال حلقهای می سازد
cam ring رینوی داخل پوسته موتور که توسط میل لنگ به چرخش درامده و باز و بسته شدن سوپاپها را کنترل میکند
butt ring حلقه نزدیک دستگیره چوب ماهیگیری
brush ring حلقه زغال
bridged ring حلقه پل دار
breech ring محفظه کولاس
breech ring حلقه کولاس
ring finger انگشت انگشتر
ring dove جنگلی
ring master رئیس سیرک
ring bark پوست درختی را حلقه ایی بریدن
ring armature ارمیچر حلقوی
ring nebula ابری حلقوی
ring dove کبوتر
ring aperture حلقه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com