Dictiornary-Farsi | food mixer | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 159 (8 milliseconds)

English	Persian
food mixer	ماشینهمزنبرقی


Other Matches

I havent had a morself of food since Monday. I havent touched food since Monday .	از دوشنبه لب به غذانزده ام
mixer	همزن امیزنده
mixer	انداختن میلههای بولینگ با میلههای دیگر
mixer	نوعی خط دفاعی
mixer	همزن
mixer	مخلوط کننده
mixer	نخستین
mixer	اشکارساز
mixer	ترکیب کننده
mixer	مخلوط کن
mixer	امیزنده
disc mixer	نمایشاجزا
hand mixer	مخلوطکندستی
table mixer	توپتنیسرویمیز
cement mixer	ماشینمخلوطکنندهسیمان
To be a good mixer.	با مردم خوب جوشیدن ( معاشرت کردن )
cement mixer	بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان]
cartridge mixer	اجزایشیرآب
truck mixer	بتن سازی که روی کامیون نصب شده است
tilting mixer	نوعی بتن ساز دوار که با کج کردن مخزن ان تمام بتن خارج میشود
hot mixer	مخلوط کننده
jet mixer	مخلوط کننده با فشار اب
frequency mixer	مخلوط کننده یا میکسرفرکانس
mixer stage	طبقه مخلوط کننده
mixer tube	لامپ مخلوط کننده
non tilting mixer	بتن ساز دواری که مخزن ان دارای دو سوراخ میباشد وحول محور افقی می چرخد
pencil mixer	ترکیب کننده مدادی
powder mixer	گرد مخلوط کن
concrete mixer	بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان]
color mixer	رنگ امیز
concrete mixer	ماشین بتن ساز
concrete mixer	بتونیر
continous mixer	مخلوط کننده دائمی
crystal mixer	ترکیب کننده دیودی
audio mixer	میکسر صوتی تلویزیونی مخلوط کننده صوتی
batch mixer	مخلوط کن ضربهای
rotary drum mixer	مخلوط کننده طبلکی
transit-truck mixer	کامیون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
rotary drum mixer	میکسراستوانهای بتن
bath and shower mixer	اختلاطدوشووان
transit-truck mixer	تراک میکسر [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
transit-truck mixer	کامیون بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
ball-type mixer tap	اجزاشیرآب
Do you want some more food ?	بازهم غذا می خواهی ؟
Please help yourself ( with the food ) .	لطفا" برای خودتان غذا بکشید
Have you had enough (food)	سیر شدی ؟
food	خوراک
food	طعام
food	قوت
food	غذا
food poisoning	مسمویت غذایی
food for powder	کشته شدنی
food chain	زنجیره غذایی
Please heat up my food.	لطفا" غذایم را داغ کنید
When it comes to me there is no more food (left).	به من که می رسد غذا تمام شده
food chains	زنجیره غذایی
articles of food	موادغذایی یا خوراکی
To assimilate food.	غذا را جذب کردن
food processor	اجزایمخلوطکن
To cook food.	غذا پختن
food freezer	فریزر
food aid	کمکغذائی
food freezer	یخچال فریزر
food gathering	خوراک اوری
food shop	خواربار فروشی
food industries	صنایع غذایی
food for powder	تیر خوردنی
To pick at ones food .	از روی سیری خوردن
restorative food	غذای مقوی
food deprivation	محرومیت غذایی
The food is cold.	غذا سرد است.
to burn the food	بگذارند غذا ته بگیرد
burnt food	ته دیگ [برنج]
to dress [food]	آماده کردن [پختن] [غذا یا دسرت]
First food , then talk . <proverb>	اول طعام آخر کلام .
food for thought <idiom>	درمورد چیز باارزش فکر کردن
different kinds of food	غذاهای جوربه جور
To kI'll animals for food .	جانوران را برای غذا کشتن
convenience food	خوراک پیش پخته
To heat up the food.	غذا را گرم کردن
This food is very nourshing .	این غذا خیلی قوت دارد
food chemistry	شیمی غذا
food container	فرف غذا
food container	فرف غذای قابل حمل
to wolf one's food <idiom>	مثل گاو خوردن
food packet	بسته غذایی
food stamp	تمبر خوراک
food rationing	جیره بندی مواد غذائی
food pyramid	هرم غذایی
staple food	مواد غذائی ضروری
the garden provides food	باغ خوراک تهیه میکند
the garden provides food	باغ غذا
the garden provides food	میدهد
preparation of food	تهیه خوراک
food science	علم غذا
frugal food	حاضری
frugal food	خوراک ساده
food web	شبکه غذایی
food tide	طغیان اب
food tide	سیل
to toy with one's food	با غذای خود بازی کردن
plant food	غذای گیاهی
plant food	غذای گیاه
food program	رژیم تغذیه
food shop	بقالی
fast food	تند خوراک تندکار
food stamps	تمبر خوراک
health food	خوراک بهداشتی
health food	غذای سالم
junk food	غذای ناسالم
junk food	گنده خوراک
junk food	هله هوله
convenience food	غذایی که پختن یا کشیدن آن آسان باشد
food production	تولید غذا
food program	برنامه غذایی
to be food for fishes	غرق شدن
the food was smoked	خوراک بوی دود میداد خوراک بوی دود گرفته بود
to be food for worms	مردن
to spit out food	تف کردن غذا
food packet	جیره بسته بندی شده
to spit out food	بیرون دادن غذا
food perference	رجحان غذایی
food preference	پسند غذایی
annual food plan	برنامه غذایی سالیانه
dailgy food allowance	جیره غذایی روزانه
table of food equivalents	جدول ارزش جیره غذایی
food and agricultural organization	از موسسات وابسته به سازمان ملل متحدکه به سال 5491 تاسیس وهدفش بررسی وضع تولیدمحصولات کشاورزی و سایراغذیه است
food and agricultural organization	سازمان خواروبار وکشاورزی
dailgy food allowance	جیره روزانه
it is highly valued as food	برای خوراک بسیارمطلوب است
Plain food (dress).	غذا ( لباس ) ساده
Be carefull not to spI'll the food .	مواظب باش غذاهارانریزی زمین
Oily skin (food).	پوست ( غذای ) چرب
The food was not fit to eat.	غذای ناجوری بود ( قابل خوردن نبود )
Our food supply is getting low.	ذخیره غذایمان دارد ته می کشد
pollution of food on and in the ground	آلودگیغذاییودرزمین
pollution of food in water	آلودگیحاصلازموادغذاییدرآب
basic source of food	منابعاولیهغذا
grazing food chain	زنجیره غذایی چرندگان
their principal food is rice	خوراک عمده انها برنج است
food stamp program	برنامه کمک مواد غذائی ازطرف دولت به نیازمندان
Good wholesome food .	غذای سالم وکامل
There isnt much food in the house.	زیاد غذاتوی خانه نداریم ( نیست )
Frozen meat ( food ) .	گوشت ( غذای ) یخ زده
I musn't eat food containing ...	من نباید غذایی را که دارای ... هستند بخورم.
food dtufe stuff	خوردنی
food dtufe stuff	خوار و بار
Dont stint the food .	سر غذااینقدر گه ابازی درنیاور
food dtufe stuff	ماده غذایی
Rice is a wholesome food .	برنج غذای کاملی است
The food has a salty taste .	غذا شور مزه است
a copious choice of food and drink	غذا و نوشیدنی فراوان
central food preparation facility	کارخانجات مرکزی تهیه موادغذایی
food regarded as cooked by a specified person	دست پخت
Mexican food is hot 9spicy).	غذاهای مکزیکی تند است
The smell of food permeated through the flat .	بوی غذا تمام آپارتمان را فراگرفته بود
The way he eats his food disgusts [revolts] [repulses] me.	به نحوه ای که او [مرد] غذا می خورد حال من را بهم می زند.
In the long run fatty food makes your arteries clog up.	در دراز مدت مواد غذایی پر چربی باعث گرفتگی رگها می شوند .