English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 125 (7 milliseconds)
English Persian
forcible entry and detainer تصرف عدوانی
forcible entry and detainer ید عدوانی
Other Matches
forceble entry and detainer هتک حرمت منازل
forceble entry and detainer تصرف عدوانی
forcible entry ورود عدوانی
forcible entry هتک حرمت منازل
To make a forcible entry into a building. بزور وارد ساختمانی شدن
detainer نگهداری
detainer حکم ادامه توقیف
detainer حبس مال غیر نزد خود به عنف
detainer ضبط
forcible اجباری
forcible موثر
forcible شدید
forcible عدوانی
forcible قوی
forcible de ainer ضبط یا تصرف عدوانی
forcible feeble ادم ضعیفی که لاف زورمندی زند
re-entry اعاده تصرف
re-entry نقط های در برنامه یا تابع که فراخوانی مجدد میشود
re-entry فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
entry دخول
no entry ورودممنوع
right of entry حق ورود
entry شرطبندی روی اسب معین ورود به اب
re-entry ورود
re entry فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
entry ادخال
entry نقطه شروع پرش یا چرخش
entry قلم
entry ثبت
entry شرکت کننده
entry فقره
entry چیزثبت شده یاواردشده قلم
entry ثبت دردفتر ثبت
entry مدخل
entry راه راهرودر
entry ورود
entry ورود راهرو
entry عمل ورودی
entry اولین دستور اجرا شده در تابع فراخوانده شده
entry موقعیتی که باید پیش از ورود یک تابع انجام شود
entry آدرسی که از آن یک برنامه یا تابع اجرا میشود
entry نقط های در زمان که یک برنامه یا کار یادسته اجرا میشود توسط تقویم سیستم عامل
entry در پایگاه دادههای یا کتابخانه
entry مقدار اطلاعات درون یک سلول مشخص
re entry ورود
re entry اعاده تصرف
re entry نقط های در برنامه یا تابع که فراخوانی مجدد میشود
port of entry مرز ورود کالا یا فرد به کشور
make an entry وارد کردن
port of entry بندرمحل ورود
make an entry ثبت کردن
key entry دخول کلیدی
home use entry اعلامیه مصرف شخصی
home use entry اعلامیه مصرف
free entry ورود ازاد بنگاهها به صنعت
port of entry بندر مقصد
portfolio entry قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
post entry ثبت پس از موقع
re entry vehicle نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
gable-entry راهروی ورودی
lobby-entry مدخل
head-first entry پرشباسر
entry door ورودی
undefined entry فقره تعریف نشده
to make an entry of وارد
to make an entry of کردن
entry door در ورودی
entry door در جلویی [ساختمان]
entry doors در های ورودی
single entry حسابداری ساده
single entry حسابداری فردی
feet-first entry پرشسیخی
to make an entry of ثبت
lobby-entry راهرو
barrier to entry منع ورود به صنعت
entry condtion شرط دخول
entry block کنده مدخل
ease of entry سهولت ورودبه یک صنعت
ease of entry سهولت ورود
double entry سیستم دفترداری دوبل
double entry دفتر داری مضاعف
deffered entry ورود به یک زیربرنامه که نتیجه خروج غیر مترقبه ازبرنامه میباشد که کنترل به ان منتقل شده است
data entry ثبات داده ها ورود داده ها
data entry داده دهی
data entry ثبت داده ها
customs entry افهار یا اعلام ورود به گمرک
cost to entry هزینه ورود
bill of entry افهارنامه ورودی
bill of entry افهارنامه ورودی افهارنامه گمرکی
entry fee مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
entry group واجدین شرایط تخصصی شغلی
entry plan طرح دخول به سر پل
entry line سطر ورودی
entry point نقطه دخول
entry keydoard صفحه کلیدورودی
entry point نقطه ورود
entry side جهت دخول
entry group گروه واجد شرایط
entry plan طرح ورود به بندر
entry instruction دستورالعمل دخول
entry keydoard صفحه کلید ادخال
entry side جهت ورود
data entry operator متصدی داده دهی
to refuse somebody entry [admission] کسی را در مرز برگرداندن
to refuse somebody entry [admission] اجازه ندادن ورود کسی [به کشوری]
customs entry form افهارنامه گمرکی
end lobby-entry مدخل
freedom of entry and exit ازادی ورود و خروج
law of prior entry قانون تقدم ورود
remote job entry وارد کردن کار از راه دور ورود برنامه از راه دور
double entry table جدول دو سویی
double entry bookkeeping حسابداری دوبل
entry level jobs شغلهای غیر تخصصی
direct data entry داده دهی مستقیم
data entry specialist متخصص داده دهی
data entry mode حالت ثبت داده ها
data entry form فرم ورودی داده ها
clear-entry key کلیدصفحههوشیار
data entry device دستگاه داده دهی
remote job entry ادخال کار از دور
fast data entry control کنترلدخولاطاعاتسریع
fine data entry control کنترلدخولاطلاعاتعالی
facilitator [of illegal migration/immigration / entry] [British E] قاچاقچی آدم [در سر مرز]
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com